دنیای عجیبی است
عاقلان مدام از مشورت و فکر دیگران استمداد میجویند
سفیهان مدام به عقل و خرد خویش اکتفا میکنند
امام معصومی در حال صحبت و مشورت با دیوانهای بود. صحابهای که از آنجا میگذشت در عجب ماند و دلیل فعل را جویا شد. امام گفت: «شاید خداوند آنچه را که خیرِ کار من است از کلامِ او خارج کند» (نقل به مضمون)
مطلب مرتبط: در آمدی بر سود
کاش هر بار که دهان باز میکنیم یادمان بیاید که
نسبت مجهولات به معلومات در هر یک از ما به بینهایت میل میکند
آنوقت احتمالاً دهانمان را میبندیم
ارزش هر کس بیش از آنکه به چیزی باشد که میداند که میداند، به آنچیزی است که میداند که نمیداند
بحث از عدل و اعتدال این روزها زیاد است. خدا میداند چقدرش حرفِ مفت است. عدل از پیچیدهترین مباحث دینی ماست و از قدیم در آن و از آن بحث است. شیعه اهمیّتِ آنرا در اصول دینش میداند و در کنار توحید و معاد. آنوقت این روزها لقلقهی زبانهاست. و این خودش ظلم است. ظلم در حقّ عدل. با خود عدل با عدالت رفتار نمیشود پس آیا این از بزرگترین ظلمها نیست؟ آنجور که بر میاید مفهوم عدل با مفهومِ حق قرابت بس جوری دارد. و به نظر من مفاهیمی هستند که همپوشانی نیز دارند. یعنی حق و عدل در نسبت ظرف و مظروف قابل بحث هستند. بطوریکه مظروف (هرچیز یا فعلی) تنها اگر در ظرف(حق) جای بگیرد عدل رقم خورده است و در هر جای دیگری(باطل) که قرار بگیرد بی عدالتی را رقم میزند. در این بین سؤالی نیز مُد شده است که آیا اعتدال، به معنایِ حرکتِ بینِ حقّ و باطل است؟ و از قدیم الایّام نیز واژهی اعتدال با واژهی میانهروی یکی شدهاند که این نیز از ظلمهای رفته بر عدل است. آیا عدل نمیتواند با تندروی باشد؟ و یا آیا عدل نمیتواند با کندروی باشد؟ با وجود همپوشانیِ جزئی مفهومیای که بین اعتدال و میانهروی وجود دارد امّا هر قلب سالمی میتواند درک کند که این همپوشانی تام نیست. با این حال به نظر من بیشترین همپوشانیِ مفهومیِ واژهی عدل با واژه حق است.
چندی پیش سری به مطالب قدیمی تر زدم. به مطلب بیخوابی رفتم و آنرا که در تابستان سال 88 یعنی آخرین تابستان قبل از کنکور کارشناسی نوشته ام، خواندم. با خواندنش سختیِ آن لحظه ها کاملاً برایم تداعی شد. امّا آن چیزی که مرا درگیر کرد این بود که این بیخوابی بعد از گذشتِ 4 سال، هنوز هم گریبان گیر من است. همانطور که آنجا نوشته ام «تابستونا کلا جغد میشوم. شب ها بیدار، خواب مشغلهی روز!» البته متأسفانه این عیب گریبانِ نسلِ مدرن را بطور عام و جوانانش را بطور خاصّ گرفته است. چه جوانان ایرانی چه غیر. برآوردی آماری در این زمینه ندارم ولی به نظر میرسد در جوامع مدرنتر این مسئله بیشتر است چون مشکل اصلی، میزان استفاده از رسانههای جمعی است؛ پس منطقی است که در جوامعی که دسترسی بیشتری به فضای رسانهای (از تلویزیون گرفته تا اینترنت و موبایل) دارند، این بی خوابی شبانگاهی نیز بیشتر باشد. در قدیم (و نیز جوامع قدیمی)، بدون حضور این رسانهها که بی شرمانه به حریم خانه تجاوز کرده اند، شب مایهی آرامش بود.
به هیچ عنوان دوستانی را که با تفکیک جنسیتی دانشگاه ها مخالف هستند درک نمیکنم. میشود یا نمیشود را کار ندارم. اما لطف بزرگی در حق بانوان خواهد بود. حتی گاهی دلم میخواهد این وبلاگ خواننده ی مذکر نداشته باشد تا بتوانم هر چیزی بنویسم! (البته بماند که نویسنده ی اصلی این وبلاگ از ذکور هستند! :دی)
همین دیگر. میخواستم بگویم نمیشود گفت!