آن روزها که خیلی بچهتر بودم پدر ما را به مراسم شب قدر مسجد محله میبرد، چیزی نمیفهمیدم میخوابیدم تا موقع بازگشت به خانه. در دوران دبیرستان من برای رفتن به مراسم شبهای قدر جلودار بودم. حتّی با دوچرخه، نصف شب یک سر شهر یزد را به سر دیگرش میدوختم که بروم امامزاده. برایم پدیدهی دوستداشتنی و جدیدی بود. در سالهای دانشگاه با همسر بیشتر دانشگاه تهران میرفتیم. امّا دیگر حال و هوای شبهای قدر را ندارم. برایم تکراری شده است.
سحر مهرابی در دیدار دانشجویی رمضان رهبری نقدهایی قرائت کرد. رهبری در مجموع پاسخ به همهی نقدها اینطور گفتند:
بنده از مسائل کشور مطلعم و گزارشها را میخوانم؛ معتقدم در همهی این آرمانها که اسم آوردم پیشرفت کردهایم. آن جوانی که میگوید وضع خیلی بد است، من احساسش را تأیید میکنم اما حرفش را مطلقاً [نه].
یکی از ایدههای اصلی سفرنامهای که از عمره نوشتم و رابطهای که بین تلاش بیهودهای که بین صفا و مروه رخ میدهد و نتیجهای که در پای زمزم حاصل میشود این بود که تلاش ما با نتیجهی آن رابطهی مستقیمی ندارد بلکه رابطه غیر مستقیم است. این چند وقت که دوباره درگیر کنکور بودم باز بیشتر به آن فکر میکردم. تلاش با یک واسطهی مهم به نتیجه منتهی میشود و آن واسطه خواست خداست و بعضاً خواست خدا به گونهای است که اصلاً آن نتیجهای که برایش تلاش میکردیم را حاصل نمیکند بلکه یک نتیجهی دیگر شاید بسیار متفاوت از آنچه مدنظر ماست حاصل کند. مثل تلاشی که برای به دست آوردن آب در صفا و مروه رخ میدهد امّا هیچ حاصل مستقیمی ندارد بلکه محصول آن در پای زمزم داده میشود. این نتیجه به گونهای است که آدم حضور و واسطهگری خدا را کاملاً حس میکند و البته انسان باید بداند که اگر تلاش نمیکرد خدا هم آن نتیجه را نمیرساند. در زندگی روزمره شاید ما دنبال پول برویم و تلاشهای بیحاصل زیادی بکنیم امّا یکباره یک نتیجهای از جای دیگری که فکرش را نمیکردیم حاصل شود (این مثال احتمالاً در زندگی همهی ما رخ داده است). به زعم بنده آن نتیجهای که از جای غیر قابل پیشبینی حاصل شده، بدون تلاشِ به ظاهر بیهودهی ما رخ نمیداد.
مثل همهی نقد و نظراتی که دربارهی فیلمها مینویسم، این نوشته نیز یک نظر هنری نیست بلکه افکاری (بیشتر از منظر محتوایی فیلم) در ذهن یک مخاطب شاید معمولی است که به رشتهی تحریر در میآیند. فیلم سینمایی ورود (Arrival) با موضوع موجودات فضایی است امّا به نظر من حتی موجودات فضایی در این فیلم یک موضوع حاشیهای است! چه اینکه آخر فیلم هم نمیفهمیم که چرا این موجودات فضایی به زمین آمدند و چرا یکباره ناپدید شدند؟ به نظر من مهمترین موضوع فیلم «زمان» است و شاید ادامهدهندهی سنت غلطی است که اینتراستلار (interstellar) گذاشت. یکی از ایرادات علمی مهم اینتراستلار این بود که از نظر منطقی امکان ندارد انسان از آیندهی خود به گذشتهی خودش کمک کند در عین اینکه آن آینده ممکن نیست مگر اینکه آن کمک در گذشته رقم خورده باشد. سینماییِ ورود انگار میخواهد نقدها به اینتراستلار را توجیه کند و قصد دارد زمان را دایرهای، درهم، بدون تقدم و تأخر و بدون آغاز و پایان نشان دهد. در این فیلم نیز مانند اینتراستلار، شخص اوّل فیلم از آینده به گذشتهی خود کمک میرساند!