بنده

زندگی با تغییر یک «حرف» می‌شود بندگی؛ اینجا هم، محل همان «حرف» ...

بنده

زندگی با تغییر یک «حرف» می‌شود بندگی؛ اینجا هم، محل همان «حرف» ...

دنبال کنندگان: ‎+۱۰۰ نفر
بنده را دنبال کنید

40 ام - امام، بی یا با سلیقه؟

متفرقه
دوشنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۲، ۰۳:۳۴ ق.ظ

دو سال خرده‌ای پیش بود. سؤالی در ذهنم شکل گرفته بود مبنی بر اینکه آیا ائمه اختلاف سلیقه هم دارند یا خیر؟ منظورم از سلیقه این است که آیا ممکن است مثلاً امام علی طعم غذای فسنجان را از مرغ بیشتر دوست داشته باشد ولی امام حسین برعکس؟! معمولاً چنین سؤالاتی که به ذهنم میرسد پیش از هرکس ابتدا با برادرم محمّدحسین متألهی صحبت میکنم. او که قلبش عجیب فعّال و منطقی است معمولاً بعنوانِ اوّلین گزینه برای صحبت کردن خیلی برایم مناسب است. در قطار با هم بودیم که با او در این باره صحبت کردم. دلیلی که میاورد مشابه این بود که وقتی ائمه افکارشان به سمتِ بینهایت درست میل میکند، همه‌ی شان در واقع به یک فکر میرسند. پس به این دلیل هیچ اختلافی در حوزه‌ی فکر با هم ندارند. البته بحث طولانی بود ولی مخلص و نتیجه‌ی صحبتهایش همین شد. اشکالی که من وارد میکردم این بود که تفاوت در حوزه سلیقه ربطی به فکر ندارد و بیشتر مربوط به درک عواطف و احساسات است. صرفاً یک لذّت و احساس خوشایند است. در نهایت هم از آن بحث قانع نشدم که همه‌ی ائمه علاوه بر هم فکر و هم نظر بودن، از لحاظ احساسی هم، هم سلیقه باشند.

در یکی از سفرهایی که در برای دیدن دوستانِ طلبه ام به قم داشتم، روزی به خانه‌ی فردِ معمّمی رفتیم که دوستِ دوستانِ ما بود. خانه‌ای بس محقّر داشت. خانه‌ای بدونِ آجرهایِ رونما، با دیوارهای گچی بدون رنگ و با لوازمی بسیار ساده. وارد که شدیم با دوستانمان مستقیم به اتاقی رفتیم که مزاحم اهل خانه نباشیم. دوستِ آخوندمان بسیار لاغر اندام بود و ریشی کوتاه داشت و لبخندی دائم بر لب. یادم هست خانم خانه برایمان شربتی آورد. در کنار دوستِ آخوندمان نشسته بودم که سؤالم یادم آمد. کمی بر انداز کردم که بپرسم یا نه؟ چون اینجور سؤالها را از خیلیها نمیشود پرسید. اصلاً چه کسی ممکن است جواب این سؤال را بداند غیر از معصومین؟! ولی او انسان پاکی بود. وقتی همه در بحث و حرف بودند، آرام از او پرسیدم و او در چشمانم نگاهی کرد. نگاهی مثلاً با این سؤال که این دیگر چه سؤالی است؟! بعد از چند لحظه نگاه در چشم همدیگر، سرش را به زیر انداخت و با لیوانِ شربت بازی کرد و فکر کرد. بعد از کمی تفکر، چهره اش را بالا گرفت و لیوانِ شربت را نیز بالا آورد. در چشمانم نگاه کرد و با همان لبخند، آرام پرسید: میدانی امام این لیوان شربت را اگر بخورد، چرا خورده است؟ جواب دادم: نه! گفت: او اگر بخورد، برای رضایِ خدا خورده است. برای او مهم نیست طعم این شربت چگونه باشد، مهم این است که خدا راضی باشد.

من که از جوابش در حالتی بین تحیّر و شادمانی بودم، فقط در چشمانش نگاهی کردم و احتمالاً «بله»ای گفتم و یادم نمیاید دیگر چطور خودم را جمع و جور کردم! گرچه جوابش به سؤالم نبود. یعنی بالاخره نفهمیدم حالا امام سلیقه اش چطوری است؟ امّا فهمیدم که مهم نیست سلیقه اش چگونه باشد چون برای او سلیقه مهم نیست. وقتی برایِ او سلیقه مهم نیست، چرا برای من سلیقه‌ی او باید مهم باشد؟ و این جواب همچنان در گوشم میپیچد و قطعاً این جواب از تأثیرگذارترینِ حرفها در من بوده است و قطعاً یکی از بنیانهای فکری من برایِ توجّه به این مسئله است که بندگی در نماز و روزه خلاصه نیست، بلکه همه‌ی زندگی فرد باید بندگی او باشد چون در همه کار باید رضایتِ خدا در کار باشد.

نظر شما چیست؟

تا کنون ۲ نظر ثبت شده است
سلام...این آقای محمد حسین متالهی همان آقای متالهی هستند که مدال نقره المپیاد زیست شناسی دارند احیانن؟
اگر مسیرتان بخورد که در وب خودم بتوانید جواب بدهید ممنون می شوم.اگر نه دوباره سر می زنم خودم.

سلام
بله، این همان است!
پس این یعنی که شما هم المپیادی هستید و یعنی شما هم "بیوتکنولوژی" می خانید.
درست است آیا؟
آقای متالهی معلم زیست شناسی ما بودند در کلاس های آمادگی آزمون مقدماتی المپیاد که البته من فقط یک جلسه اش را رفتم.
توضیح بدهم که چقدر خوش حال شدم که بچه های المپیادی این قدر وبلاگ های دوست داشتنی  و دغدغه های دوست داشتنی دارند؟
البته تصور دیگری هم نداشتم ولی به هرحال حس خوبی داد.این یعنی طی 50سال آینده اتفاقات خوبی قرار است بیفتد.
لینک شدید.با احترام.

سلام
من همکلاسی دوران دبیرستانش بودم ولی متأسفانه المپیادی نبودم. و متأسفانه یا خوشبختانه بیوتکنولوژی نمیخوانم.
شما لطف دارید. این وبلاگها به لطف خوانندگانی چون شما خوب هستند.
انشالله، البته 50 سال شاید کمی زود باشد ولی تلاشها بگونه ای است که انشالله زودتر از 50 سال هم اتفاقات خیلی خوبی بیافتد.
انشالله
شما هم لینک شدید
موفق و موید باشید
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی