بنده

زندگی با تغییر یک «حرف» می‌شود بندگی؛ اینجا هم، محل همان «حرف» ...

بنده

زندگی با تغییر یک «حرف» می‌شود بندگی؛ اینجا هم، محل همان «حرف» ...

دنبال کنندگان: ‎+۱۰۰ نفر
بنده را دنبال کنید

دور تند زندگی

یاسمن
جمعه, ۳۰ بهمن ۱۳۹۴، ۰۲:۳۸ ب.ظ

روز اول دانشگاه را به خاطر می آورم. هیجان زده و گیج وارد دانشگاه شدم و پی فاطمه رفتم. فاطمه را قبلا ندیده بودم، یک دوست مشترک ما را با هم آشنا کرده بود. چند باری با او تلفنی صحبت کرده بودم برایم جالب بود بدانم صورتش چه شکلی است چه لباسی میپوشد، آیا با من هماهنگ و همراه خواهد شد؟ بعدها فهمیدم او از آرزو درمورد من سوال کرده ولی آنچه شنیده با بود با آنچه دید خیلی تفاوت داشت. اما من سوال نکرده بودم و تنها ذهنیتم فردی شبیه به آرزو بود و البته آنچه من انتظار داشتم هم با آنچه دیدم خیلی تفاوت داشت. فاطمه دختری محجبه، بازیگوش اما سر به زیر بود که کنار پدر مهربانش منتظر من ایستاده بود. واقعا در یک نظرمهرش به دلم نشست.

خوابگاه سال اولیها معمولا جدا از خوابگاه دیگران و جایی نزدیک به دانشگاه است. ورودی سال ما از ظرفیت خوابگاه سال اولیها بیشتر بود و از هر رشته قرعه به نام چند نفری افتاد تا ابتدا به ساکن وارد خوابگاه معروف "کوی" شوند، خوابگاهی که هرچند امکاناتی بیشتر اما سختی های خاص خودش را هم داشت. کسی وارد اتاقی نمیشد مگر جای دوست چندین ساله و تازه فارغ التحصیل ساکنین اتاق را پر میکرد و این مسئله مقاومت و سردی اولیه ی آنها را در پی داشت. القصه، قرعه به نام من و فاطمه هم افتاد و باهم بودنمان بیشتر شد، هم دانشگاه و هم خوابگاه. من و فاطمه بیشر کلاسها را با هم برمیداشتیم و تقریبا همیشه هم گروه بودیم. وقتی از سختی های خوابگاه گله میکرد دلداریش میدادم و وقتی مریض میشدم او از من پرستاری میکرد.

این روزها که برای آخرین واحد با هم هم گروه شده ایم، باز هم حس میکنم که زندگی ام روی دور تند است. سالهای دانشجویی و دوستی در کنار همسر و حالا فرزندم به سرعت سپری شد و نمیدانم که این زمان طی شده مایه ی سعادت من در سرای دیگر خواهد بود یا شقاوت. میدانم که دلم برای فاطمه تنگ خواهد شد و نمیدانم از فرصت بودن در کنارش به اندازه کافی استفاده کردم یا نه.

روزهای دیگر هم به همین سرعت خواهند گذشت و یوم الحسره خواهد آمد.. 

نظر شما چیست؟

تا کنون ۴ نظر ثبت شده است
فقط خاطرات میمونه و البته من خاطرات دانشگا رو دوس ندارم . قالبتون عالیه

http://khabis.ir
سلام
به نظرم دوستان را می‌شود تا همیشه نگه داشت، و می‌شود تا همیشه کنارشان ماند.
و همین‌کار را هم باید کرد. و هر هزینه‌ای هم داشته باشد می‌ارزد. خصوصاً چنین دوستانی.

قدر نعمت بی‌بدیل دوست خوب را حتماً می‌دانید. هیچ‌وقت از دستش ندهید!
چرا از تجربه‌ی موفق همسرتان استفاده نمی‌کنید؟!

سلام
بله واقعا به هر هزینه ای می ارزه ولی مشکل اصلی فاصله مکانیه که ایجاد میشه. دوست من اهل بافق هستن و قراره برگردن به شهرشون و من که معلوم نیست تهران باشم، محل طرح حسین، یزد... تجربه دوستان دبیرستان هم ثابت کرد این فاصله ها دوری زیادی ایجاد میکنه، حسین هم با دوستانش که تهران نیستن مثل قبل در ارتباط نیست.
هرچند که من تجربه ای مثل حسین رو با دوستانی که تهران بودن هم نداشتم و شاید دلیلش تفاوتهای فکری و عقیدتی بود که با ورود به محیط بزرگ و مستقل بیشتر بروز کردن. خدا رو شکر در این مورد همچین تفاوتی مانع ارتباط نیست
ممنون از نظرتون

  • محمد صابر نی ساز
  • سلام

    البته زلال راست میگه ولی زلال جان، همین من و خودت و بهنام، قبول نداری فاصله جغرافیایی خیلی تو روابطمون تاثیر داشته؟ هم نزدیک تر شدن من و تو و هم دور شدن ما و بهنام ...

    و اما بعد
    مدتی پیش میخواستم کامنت بذارم ذیل این مطلب ولی خب، نذاشتم
    امروز در محفلی مجددا بحث مطلب شما شد
    خواستم یک نکته را عرض کنم و آن اینکه از مجردی هیچ چیزی در نمی آید، مطلقا!
    حتی در سخت ترین شرایط زندگی متاهلی، به یاد خوشی های مسخره و بیخود دوران مجردی نباید بود چرا که حتی ارزش یادآوری هم ندارند چه برسد به "حسرت" خوردن

    همین
    تو خود حدیث مفصل ....
    سلام.حاشیه‌ای که برام از متن پررنگ‌تر بود فرزند بود!مگه ازین نعمت برخوردار شدید به سلامتی؟:-) از همه چیز میگید الا این تجربه خاصو به یادموندنی؟!!!عاقبت همتون بخیر

    سلام
    بله، دخترمون الآن هفت ماهشه. والا من که زیاد حرف نمیزنم!  باباش هم اینجا چیزی نگفته. خدا بخواد در اسرع وقت مینویسم از تجربه ی داشتن این کوچولو! ممنون از تذکرتون:)
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی