بنده

زندگی با تغییر یک «حرف» می‌شود بندگی؛ اینجا هم، محل همان «حرف» ...

بنده

زندگی با تغییر یک «حرف» می‌شود بندگی؛ اینجا هم، محل همان «حرف» ...

دنبال کنندگان: ‎+۱۰۰ نفر
بنده را دنبال کنید

وزیر بهداشت در بخشی از واکنش تلگرامی خود (این مطلب) به موضوع افشای فیش‌های حقوقی چندصد میلیونی در وزارت بهداشت آورده‌اند:

اولین باری که فیش در کشور افشا شد مربوط به همین سفر بود که هزینه سه روز اقامت هیئت همراه وزیر ۱۷ هزار تومان شده بود؛ هواداران حزب توده کپی فیش مربوطه را بر در و دیوار خیابانها و دانشگاهها چسبانده بودند و بلوایی در کشور بپا کردند.

جناب وزیرِ سرمایه‌دار در اشاره‌ای دیگر افشای فیش‌های حقوقی را «افشاگری‌های توده‌وار» خوانده‌اند. آقای وزیر، خوب است بدانید که این افشاگران توده‌ای نیستند، اینها همان جوانان انقلاب و انقلابی‌اند، بلکه این شمایید که لیبرال شده‌اید. این شمایید که چپ و راست می‌روید و دم از خصوصی‌سازی نظام سلامت می‌زنید. این شمایید که سرمایه‌دار هستید و حامی حقوق سرمایه‌داران. این جوانان انقلاب هیچ نسبتی با کمونیسم و آنچه شما از آن میترسانید ندارند. اصلا خوب است بدانید که کمونیسم مُرده است! توده‌ای دیگر معنا ندارد. ولی خب، شما با طرح‌های یک شبه‌تان نشان داده‌اید که از اقتصاد چیزی سر در نمیاورید بنابراین لازم است به آگاهی‌تان برسانم که مدت مدیدی است که چیز خاصی از توده‌ای و کمونیسم باقی نمانده است. ما را از برچسب «توده‌ای» نترسانید. این شمایید که ترسیده‌اید، مشخص است که دنیای‌تان را هدف گرفته‌ایم که لرزه بر اندامتان افتاده و عین همه‌ی سرمایه‌داران لیبرال غربی، می‌خواهید مخالفانتان را با انگ مارکسیسم و امثالهم از صحنه به در کنید. شما در آخر گفته‌اید:

فراموش نکنیم که دین حنیف آیین پوشیدگی است نه افشاگری؛ در این ماه که ماه بندگی است سرکشی نکنیم، با آبروی انسان ها بازی نکنیم، اعتماد مردم را بیش از گذشته به کارآمدی دین در اداره کشور سلب نکنیم و از گزند نفس اماره به خدا پناه بریم. شمشیرها را در غلاف نگه داریم و به هوش باشیم که ممکن است حرکت ما به اراده دیگرانی آغاز شده باشد که در کمین نابودی این انقلاب (که موهبت الهی است) نشسته اند. کفران نعمت نکنیم و از خشم و غضب خدا و خلق خدا بترسیم.

آقای وزیر. شما و همپالگی‌هایتان از ابتدای انقلاب روی خوش دیده‌اید که اینطور شده‌اید. از آن موقع هر چه می‌شده نادیده گرفته‌اند که کار به این گردن‌های کلفت رسیده است. ما را با تفسیرهای غلط از دین گمراه نکنید. این حرف‌هایی که میزنید را در احکام فردی دین باید جستجو کرد. بروید نگاهی به احکام اجتماعی اسلام بیاندازید؛ آن‌وقت اگر خاشع بودید و ترس بر اندام‌تان افتاد همین امروز و فردا باید از وزارت استعفا دهید. شمایی که خون ملت را در جیب پزشکان ریخته‌اید. شما ما را از خشم و غضب خدا و خلق خدا می‌ترسانید؟ شما ما را از نابودی انقلاب می‌ترسانید؟ این شمایید که خواسته یا ناخواسته با شمشیری آخته به انقلاب و انقلابی روی آورده‌اید. اگر ناخواسته بوده که جاهلید و اگر خواسته بوده که خائنید. شما به جای آنکه احکام فردی را در احکام اجتماعی اسلامی بریزید، بروید بخوانید که حضرت علی گفته است:

 مرا ببینید که چگونه وارد حکومت میشوم اما وقتی از حکومت بیرون می آیم ، اگر دیدید اموال من به طور غیرعادی زیاد شده است بدانید که من خائنم.

حضرت علی اینجا دیگر از پنهان‌کاری نمی‌گوید. معلوم است که حضرت امیر(ع) خیانت نمیکند بلکه به مردم درس میدهد که در جامعه اسلامی و حکومت اسلامی، نسبت به مسئولان باید حساس باشند، باید سوال کنند و مسئولین نیز باید جواب بدهند. امّا سخنگوی شما چه می‌گوید در نشست خبری؟ با گردن کلفتش این‌طور می‌گوید:

در هیچ کجای دنیا رسانه‌ها نمی‌پرسند که مسئولان چقدر دریافتی دارند بلکه وظیفه دستگاه‌های نظارتی است.

شما به جای مؤاخذه‌ی انقلابیون، سخنگوی خود را مؤاخذه کنید. اولاً که در همان جهان لیبرال که شما از آن الگو می‌گیرید هم رسانه‌ها پدر مسئولین را در آورده‌اند که باز یا شما در این مسئله هم جاهلید یا خائن! ثانیاً، حتی اگر آنها هم نکرده باشند ما وظیفه‌ی دینی و انقلابی خود می‌دانیم که این کار را بکنیم. این وظیفه‌ی هر مسلمانی است. مسلمان هم نه، وظیفه‌ی هر انسانی است. هر کسی که انسانیت داشته باشد. ما به وظیفه‌ی انسانی خود، شما را بازخواست می‌کنیم و شما هم با این تفاسیر غلط از اسلام نمی‌توانید ما را از گردونه خارج کنید. ما اگر هم شمشیر به دست نداشته باشیم (که قدرت داشتنش را نداریم)، ابوذر وار استخوان به دست می‌گیریم و به کاخ سبز عثمان می‌رویم و آنرا بر سر کعب‌الاحباری که آدرس غلط اسلامی می‌دهد می‌کوبیم! خوب است امروز که سالروز فوت مرحوم دکتر علی شریعتی است این قطعه از کتاب «ابوذر» او را با هم بخوانیم:

ابوذر تنهاست که باید فریاد کند. به شتاب به طرف کاخ عثمان می‌رود، در راه سلاحی ندارد ـ حقیقت را خلع سلاح کرده‌اند ـ اما استخوان شتری را در کوچه می‌بیند، از خشم برآشفته است (ابوذر آشفتگی مطلق است در برابر باطل، گر چه پارساست و حلیم و نرم و مهربان است در برابر حق) استخوان شتر را برمی دارد، به شتاب وارد کاخ عثمان می‌شود بی‌تردید و بی‌درنگ. عثمان ایستاده است و کعب الاحبار در کنارش. فریاد می‌زند‌: «ای عثمان تو این مردی را که این همه سرمایه و ثروت مردم را اندوخته کرده است و انبار کرده است، در حالی که مردم گرسنه هستند می‌گویی خدا او را جزای خیر داده است. آمرزیده است؟ از طرف خدا تکلیف تعیین می‌کنی؟»

عثمان می‌گوید: «ابوذر مگر نه این است که هر کس زکاتش را بدهد اگر کاخی بسازد که خشتی از طلا و خشتی از نقره باشد بر او حرجی نیست؟

ابوذر می‌گوید: این آیه تند: اَلَّذینَ یَکنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الفِضَّهَ وَ لایُنفِقونَها فی سَبیلِ اللهِ فَبَشِّرهُم بِعَذابٍ اَلیمٍ، مال کسانی نیست که زکات را نداده‌اند، مال کسانی است که گنج می‌نهند ولو زکات را داده باشند و بیشتر از زکات نیز داده باشند. به اینهاست حمله. و کعب الاحبار می‌گوید که اینها مربوط به احبار و رهبانان، مربوط به رجال دین و دولت در مذاهب دیگر است و در اسلام صادق نیست، و راست گفت امیرالمؤمنین که اگر کسی زکاتش را داده باشد بر او حرجی نیست که هر جور زندگی کند و هر جور ثروت بیندوزد. ابوذر خشمگین می‌شود، استخوان شتر را برمی‌دارد، به طرف کعب حمله می‌کند: ‌ای یهودی زاده تو می‌خواهی دین ما را به ما بیاموزی؟

نظر شما چیست؟

تا کنون ۲ نظر ثبت شده است
احسنت
خیلی خیلی عالی بود
واقعا با خوندنش کیف کردم
کاش تو خبرگذاری چیزی کار میکردید
خیلی عالی بود
خیلی
حرف همه بود

سلام
خیلی ممنون :)
لطف دارید.
به یکی از دوستان دادم که اگر دستش میرسید جایی منتشر کند امّا به دو دلیل احتمالا این اتفاق نمیافتد:
1- بنده با خبرگزاری و جایی آشنای نیستم و بالاخره این کارها آشنا می‌خواهد متأسفانه
2- خبرگزاری‌ها احتمالا چنین مطالبی رو منتشر نمیکنند چون می‌ترسند کرکره آنها پایین کشیده بشه...

بهرحال وظیفه بود بنویسم. نوشتنش خواب از چشمم ربوده بود. امیدوارم این قلم‌زدن‌ها بی‌هیچ نباشه. انشالله که خیره...
  • محمد حسین مرادی
  • خیلی عالی بود. ممنون

    ممنون :)
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی