بنده

زندگی با تغییر یک «حرف» می‌شود بندگی؛ اینجا هم، محل همان «حرف» ...

بنده

زندگی با تغییر یک «حرف» می‌شود بندگی؛ اینجا هم، محل همان «حرف» ...

دنبال کنندگان: ‎+۱۰۰ نفر
بنده را دنبال کنید

سوگیری شغلی

مدیریت
دوشنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۵، ۱۱:۵۴ ب.ظ

آدم تا وقتی در یک کاری مشغول است کمتر متوجه سوگیری ذهنش می‌شود. مسئله خیلی ساده است: چون پول می‌گیری ممکن است همچون کسی که اجیر شده ایرادات را نبینی و به چیزهایی که معتقد نیستی تن دهی. امّا توجه داشتن به همین مسئله‌ی ساده در مرحله‌ی عمل به راحتی رخ نمی‌دهد. مخصوصا وقتی زن و بچه هم داشته باشی! در واقع علاقه به امنیت شغلی، ریسک‌پذیری انسان را به شدت کاهش می‌دهد و این تهدیدی است برای حریت و آزادگی انسان. در حقیقت تهدیدی است برای انسان بودن انسان! زیرا با شدت یافتن این سوگیری ذهنی انسان کم کم توانایی اندیشیدن در سطوحی فراتر را از دست داده و ذهنش بسته و بسته‌تر می‌شود و این می‌تواند منجر شود که انسان دیگر اندیشه‌ورز نباشد؛ جرئت اندیشیدن نداشته باشد و تبدیل به یک روبات شود. روباتی که صرفاً دستوری را می‌گیرد و انجام می‌دهد و در قبالش پولش را هم می‌گیرد.

یکی از بدترین تجربیات بنده در این مورد تقریباً دو سال پیش رخ داد؛ زمانی که یک نفر در کارگزاری بانک آینده نیاز به طراحی خاصی داشت. او ابتدا طراحی یک لوگو را عنوان کرد. البته من در ابتدای امر نمی‌دانستم کارگزار بانک است و چون وی عنوان می‌کرد در تنگنای شدیدی است، دلم به رحم آمد و قبول کردم. امّا بعد از طراحی لوگو، طراحی پوستر و بروشور هم پیش آمد. چندین بار به وی گفتم من وقتم بسیار محدود است و توانایی انجام کار را ندارم اما هربار بسیار خواهش کرد و بالاخره من انجام دادم. تا اینکه کم کم فهمیدم او در محیط کارش بلوف زده و به قولی قُپی آمده که طراحی بلد است! حالا هم برای اینکه کم نیاورد همینجور قضیه ادامه پیدا کرده. من از این وضعیت بدم آمد سفت و سخت گفتم که دیگر کار انجام نمی‌دهم و تا حالا هم صرفاً به دلیل اینکه دلم سوخته کمک کردم. وقتی من محکم شدم طرف درآمد و گفت: «آقا دارم پولشو میدم. اصلا هرچی میخوای میدم.» این را که گفت از خودم بدم آمد! قضیه را که ختم کردم به فکر رفتم! به اینکه من چطور خودم را فروخته‌ام و او به خودش حق می‌دهد این‌طور عملاً بگوید که «کلاً چند هستی بخرمت؟» راستش اگر آدم سودجو باشد از این موقعیت خوب می‌تواند پول به جیب بزند. من هم قطعاً قلقلک شده‌ام! طرف که دستش توی حناست و به جیب بانک هم وصل است و طراحی هم که پول خوبی دارد. امّا از خودم بدم آمد. آنجا حس خریده شدن را درک کردم.

آدم انسانیت‌ش را به راحتی از دست می‌دهد و تبدیل می‌شود به یک ربات. البته این بدترین حالت است ولی در حالت‌های خوبش آدم در کاری که می‌کند نسبت به آن سوگیری پیدا می‌کند و انتقادها را درون خودش خفه می‌کند. بدی‌های کارش را کمتر می‌بیند. در چنین مواقعی آزادگی هزینه دارد. خطرپذیری بالایی می‌خواهد. البته قطعاً همین هزینه‌ها وسیله‌ی آزمایش انسان است. و منظورم این نیست که بنده هم تمام و کمال اینطور عمل کرده باشم؛ نه! دارم تلاش می‌کنم! ولی به نظرم در این کار ضعیف بوده‌ام. باید بیشتر تلاش کنم. و فکر می‌کنم یک چیز را پذیرفته‌ام، اینکه این هزینه بی‌اجر نخواهد بود. خدا هم نامرد نیست! برایم عجیب و جالب است که در مواقعی که عملا «بی‌کار» محسوب می‌شدم باز هم زندگی می‌گذشت و مشکل خاصی پیش نمی‌آمد. واقعاً جالب است. اصلاً هم نمی‌توانم توجیه‌اش کنم که چطور این اتفاق افتاده و می‌افتد! یکی از مثال‌های متأخرش مربوط به چند وقت پیش بود که در یک دوره‌ی بی‌کاری، بخشی از پول یکی از کارهایی که دو سال پیش انجام داده بودم بالاخره وصول شد! (حالا چون شاید به درد کسی بخورد: مربوط به تألیف بخشی از کتاب درس‌نامه‌ی کنکور رشته‌ی مدیریت خدمات بهداشتی و درمانی است که کنکوری‌ها می‌توانند از این پیوند خرید کرده و استفاده کنند.)

در برخی منابع حدیثی مطالب جالبی درباره‌ی اجیر شدن می‌خوانیم. امام صادق می‌فرمایند: «هر کس که خود را اجیر کند. از رزق خود جلوگیری کرده است» (حرّ عاملی، وسایل الشیعه، ج19، ص 103). عمار ساباطی می‌گوید: به امام صادق علیه السّلام عرض کردم: «مردی تجارت می‌کند و اگر خود اجیر دیگران شود سهمی از تجارت به او می‌دهند»، امام علیه السّلام فرمود: «خود را اجیر نکنید و روزی را از خدا خواسته و خود تجارت کنید، زیرا اگر کسی اجیر دیگران شود [درِ افزایش] روزی را بر خود بسته است» (کتاب «رزق و روزی از دیدگاه قرآن و حدیث» اثر علی متین)

البته من فکر نمی‌کنم این دست احادیث صرفاً برای تجارت اهمیت قائل باشند چرا که هدف آنها اجیر نشدن است و تجارت تنها یک مثال. مثلاً آزاده‌ای ممکن است به جای تجارت وارد فضای تولید شود. هرچند تولید تجارت هم دارد امّا فراتر از آن است. خلاصه آنکه فکر می‌کنم هدف این دست احادیث آن است که بگویند انسان اجیر شده به مرور توکل کمتری به خدا دارد و همین می‌شود که نمی‌تواند خطر کند و اگر سوگیری ذهنی‌اش را نتواند کنترل کند می‌تواند کم‌کم یک برده‌ی حلقه به گوش یا یک روبات فرمان‌پذیر شود. و البته انکار نمی‌کنم که اکثر انسان‌ها فرمان‌پذیر هستند نه فرمان‌ده. اکثر انسان‌ها نمی‌توانند اینطور خطرپذیر باشند و یک شغل آرام و مشخص با حقوق تضمین‌شده می‌خواهند و دنبال خطر و دردسر نیستند. ولی انسان اگر بخواهد متعالی باشد احتمالاً باید بیش از اینها توکل و خطر کند. یکی مثل امام خمینی بشود که اصلاً تبعید بشود با یک روزی نامعلوم و عجیب غریب. با وجود این بلاتکلیفی در روزی، امّا «کجا دانند حال ما سبکباران ساحل‌ها؟» چه دانند چه طعمی است این دیوانگی. و البته من تضمین نمی‌کنم که منظور از احادیث مذکور حتماً رزق مادی است. به نظرم آن معدود افرادی که با توکل بر خدا خطر می‌کنند ممکن است رزق مادی کمتری داشته باشند امّا رزق‌هایی نصیب‌شان شود که حقیقتاً آن رزق‌ها اصلی هستند. این رزق‌های ناملموس هستند که باعث می‌شود حافظ بگوید «کجا دانند حال ما سبکباران ساحل‌ها؟»

آدم وقتی خطر آزادگی‌اش را می‌پذیرد و سعی می‌کند خود درونش را و خلاقیتش را و آن‌چیزی که خدا در درونش گذاشته و از او خواسته، بروز دهد و آن چیزی باشد که باید باشد آن وقت است که باید در آزمایش‌های گوناگون هزینه بدهد و البته رزق‌های عجیب و غریبی نصیبش شود. پیامبران، این الگوهای بی‌نقص، انتهای این مسیر شدن هستند؛ جایی که اجیر کسی نشده و اجرت نمی‌گرفتند: «قُلْ مَا سَأَلْتُکُم مِّنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلَی اللَّهِ» یا «مَا أُرِیدُ مِنْهُمْ مِنْ رِزْقٍ وَمَا أُرِیدُ أَنْ یُطْعِمُونِ * إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِینُ».

مَا أُرِیدُ مِنْهُمْ مِنْ رِزْقٍ وَمَا أُرِیدُ أَنْ یُطْعِمُونِ * إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِینُ


پی‌نوشت: یکی از دوستان کتاب‌های ابن مشغله و ابوالمشاغل را در این رابطه پیشنهاد کرده است. منم نخوانده‌ام. انشالله بخوانیم.

کلمات کلیدی:

شغل

مدیریت منابع انسانی

نظر شما چیست؟

تا کنون ۱ نظر ثبت شده است
عالی
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی