سریال Breaking Bad داستان والتر، یک دانشمند شیمی، برندهی جایزهی نوبل و انسان شریفی است که تحت یک حاکمیت و در یک جامعهی بیشرف زندگی میکند! وی که عمر خود را صرف علم و دانش کرده و در یک مدرسه تدریس میکند، چون درامدش کفاف مخارج زندگیاش را نمیدهد شغل دوم خودش را اجباراً کار در یک کارواش انتخاب کرده است! تا اینکه سرطان ریه میگیرد. والتر از پس مخارج زندگی عادی خود بر نمیآید، مخارج سرطان را بدون یک بیمه سلامت درستدرمان چگونه برآید؟ پس او قرار است بمیرد! امّا مسئلهای پیش روی خویش میبیند: حال که قرار است بمیرد و حکومت و جامعه به وی هیچ کمکی نمیکنند، او چرا باید همچنان رام و وفادار به حاکمیت و جامعه باشد؟ والتر جامعهای را میبیند که انسانهای بیشرف در آن پاداش میگیرند و شرافتمندان و دانشمندان بابت شرافت خویش عملاً تنبیه میشوند. یک دانشآموز بچه پولدار که در کلاس درس احترام والتر را حفظ نمیکند و والتر به وی اخطار میدهد، پس از کلاس درس ماشین میلیاردی خود را به کارواشی که او کار میکند میآورد تا ماشینش را والتر بشوید و استاد دانشمندش را تحقیر میکند و به او نشان میدهد که در جامعهی واقعی، چه کسی «رئیس» است! امّا آیا حکومت و جامعه خیال میکند دانشمندان شرافتمند که زندگی خود را صرف «خیر عمومی» و جامعهی خویش کردهاند، نمیتوانسته و نمیتوانند بیشرف و جامعهستیز باشند؟ والتر که چیزی برای از دست دادن ندارد، تصمیم میگیرد از دانش خویش برای تولید مادهی مخدر شیشه استفاده کند، پول پارو کند و به جامعه اثبات کند که اگر آنهایی که شرافتمندانه به دنبال «خیر عمومی» و منافع جمعی هستند دست از منافع جمعی بشویند و بخواهند همانطور که حکومت میخواهد صرفاً دنبال «منافع شخصی» باشند، چه جنگلی ساخته میشود و چه کسی «رئیس» میشود!
پیوندهای این داستان با اوضاع کنونی ایران ناگفته پیداست. ماجرایی که به شکل طنزی نمادین در سریال «هیولا»ی مهران مدیری و در قالب شخصیت «شرافت» به گونهای دیگر میبینیم. حکومت وقتی در سیاستهای علنی و عملی خود چتر حمایتی خویش را از سر مردم و به خصوص فرودستان بر میگیرد، در واقع در حال ساختن جنگلی است که در آن مردم در تنازع بقاء هستند. مردم میکشند یا کشته میشوند تا زنده بمانند در حالیکه این منازعات چرخدهندههای سنگین منافع حاکمان و فرادستان را به حرکت در میآورند. امّا اوج این منازعات، تنازع فرودستان با فرادستان است. حکومت وقتی شرافتمندان جامعهی خویش را در مضیقه قرار میدهد و آنها را همچون گربههای رامی در گوشهای حبس میکند و به آنها فشار میآورد باید منتظر لحظهای نیز باشد که این گربهی آرام و زیبا، پنجههای خود را بیرون کشیده و بر چهرهی حاکم خویش چنگ بیاندازد. حکومتی که بر مردم خویش غضب میکند باید منتظر غضب مردم نیز باشد. او که شرافتمندان را تبدیل به جنایتکاران بیشرف میکند، باید منتظر جنایتی علیه خویش نیز باشد. حکومتی که توسعهی حمایت و تأمین اجتماعی را پیش پای توسعهی اقتصادی ذبح میکند، مجبور است پولهایی را که برای حمایت و امنیت اجتماعی از مردم دریغ کرد جهت حفظ امنیت حاکمان و فرادستان از دست فرودستان، برای امنیت نظامی و انتظامی خویش هزینه کند. و البته که این نظم اجتماعی، چه تجارت امنیت پر سود و دو سر سودی در خود دارد برای امنیتیها!
View this post on Instagram
تصویر برایم تداعی کنندهی تقابل مردمِ بد شده و حکومت امنیتی است، در حکومتی امنیتی که با سوداگری امنیتیها، حکومت خودش جامعه را خلافکار میکند و از طرف دیگر برای مقابله با خلافها، تجارت امنیت را رونق میبخشد! در جامعهای که تقریبا گر نیک بنگری همه تزویر و خلاف میکنند!
- ۶
- پنجشنبه, ۳۰ آبان ۱۳۹۸، ۰۷:۱۵ ب.ظ
اونچه که گفتید توصیفی بود از نظام سرمایه داری و اقتصاد سرمایه داری که همه چیز و همه کس به اندازه ی سرمایه ی خود درجه بندی میشن و حق و حقوقشون مبتنی بر همین درجه بنده هست.
بله در ایران هم کسانی با شعار توسعه همین اقتصاد سرمایه داری رو وارد کردند و براساس مبانی همین نظام اقتصادی با مردم برخورد کردند و حتی خیلی عریان توجیهات همین نظام و اقتصاد رو به مردم تحویل دادند.
و هنوز هم مدیران و مسئولان زیادی هستند که با همین ملاک ها مدیریت و تصمیم گیری می کنند.
اما این ها هیج کدوم موافق با اصل نظام و مورد قبول نظام نیست. ولی چه کسی باید این ها رو تغییر بده وقتی خود مردم به این ها رای میدن و خام شعارها و وعده های این ها میشن؟