بنده

زندگی با تغییر یک «حرف» می‌شود بندگی؛ اینجا هم، محل همان «حرف» ...

بنده

زندگی با تغییر یک «حرف» می‌شود بندگی؛ اینجا هم، محل همان «حرف» ...

دنبال کنندگان: ‎+۱۰۰ نفر
بنده را دنبال کنید

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام حسین(ع)» ثبت شده است

امشب پای روضه‌ای نشستم. روضه‌ای برای مادر! نه از این روضه‌های آبکی که می‌رویم و بعد هم هیچ. از آن روضه‌های سیاسی! از آن روضه‌های اساسی! روضه‌ای که کمیل سوهانی خواند! و عجب روضه‌ای و عجب روضه‌خوانی. نه تنها اشک آدم را درآورد، که جان را مالامال خشم و غضب کرد.

مادرکشی نام روضه‌ای است که کمیل سوهانی خواند. یک فیلم مستند بلند، که بحران آب ایران را بررسی می‌کند. حقایقی که شاید همه ما بخشی از آن را دانسته باشیم امّا حدود و صغورش را به این حد، نه! مادر، طبیعت است. نه اصلاً طبیعت یعنی چه؟ این واژه‌ی نامفهوم از کدام گورستان آمده؟ مادر، خلقت است و ما انسان‌ها به جان مادر، این خلقت خدا افتاده‌ایم. نابودش کردیم. مادر را کشتیم! بگذارید این روضه را من خراب نکنم. شما از زبان ناب و اصیل روضه‌خوان این روضه را بشنوید (کلیک کنید). نقدهای بعضاً درست و بعضاً نادرست و سخیفی هم به این روضه‌ی ناب شده است که با جستجو می‌توانید بخوانید.

مادرکشی، بحران آب ایران

خدای را شاکرم که امسال طلبیده شدم...

سیّدالشّهدا که نه، شاید حضرت ابوالفضل...

چه میگویم؟ شاید حضرت علی اکبر و حتّی نه، شاید حضرت علی اصغر بنده را طلبیده...

بنده را طلبیده تا روز اربعین حسینی خادم الحسین باشم...

بنده را طلبیده تا مرا در کسوت خدمت و کار ببیند... در حال مطالعه، تحقیق و تولید...


پی نوشت: نمیدانم برای شما هم اینطور هست یا نه. ولی برای من که هست. اینکه این مطلب بوی غرور و خود بزرگ بینی میدهد. راستش آنچه منجر به انتشار آن شد، تلنگری است در رابطه با پیاده روی اربعین. الحمد لله از محاسن و خوبیهای آن بسیار گفته اند و شنیده ایم و من هم با همه آنها موافقم. امّا یادمان باشد همه اینها ظواهر است و ممکن است از تظاهر باشد. مراقب باشیم که خودش میتواند منشأ نفوذ شیطان باشد. مبادا باد در غبغب بیاندازیم که پیاده روی رفتیم و احساس کنیم آدم بزرگی هستیم. بنده هم در دل دوست میدارم که در این پیاده روی شرکت کنم ولی خدمت به آن خاندان مطهر عصمت را ارزشمندتر میدانم. و این بود دلیل نگارش این متن: «تلنگری به خودم!»

وارد کوچه پس کوچه‌های کاهگلی و قدیمی پشت امامزاده جعفر یزد که میشوی و یکی دوبار همراه با کوچه‌های تنگ تاب میخوری، به محوطه‌ی باز و بزرگی میرسی که شهرداری اسمش را گذاشته پارکینگ محلّی امامزاده جعفر. از همانجا کوچه باریک سمت راست را پی میگیری. در انتهای کوچه درب زیبا و بزرگی که بازسازی شده و بالایش نوشته: «عمارت کاظمینی» پیداست. باز کوچه‌ی تنگ یک تاب میخورد و در همین تاب یک پارچه دست نوشته‌ی سیاه نصب شده است که: «مجلس عزاداری سنواتی مرحوم هرندی، از ساعت 4 تا 7 بعد از ظهر برگزار می‌گردد.» پارچه را که رد میکنی اوّلین در سمت چپ، که دری است چوبی و قدیمی، در خانه‌ی هرندی است. بالا سمت چپِ در، میراث فرهنگی یک تابلو نصب کرده که قدمت خانه را به زمان قاجاریه منسوب داشته و هرگونه دخل و تصرف در خانه را غیرقانونی اعلام کرده است.

خانه هرندی

بزرگ‏ترین گناهان این است که انسان بدعت‏ها را بجای امور مستحب گرفته و یا امور مستحبی را بدعت وانمود کند. از طرفی چون شیطان و یارانش همیشه در صدد ترویج امور منکر و زشت هستند و در هر مورد راه بخصوص آن را خوب می‏شناسند مردمان دیندار را نیز از راه دین گول زده و از راه در می‏برند و این خود بهترین راه گمراه کردن مردم است و کمتر عبادت و سنتی هست که شیطان با وساوس خود در آن دخالت نکرده آن را فاسد ننموده باشد.* از جمله این امور یکی موضوع عزاداری برای امام حسین‏ (علیه السلام) است. در این مورد چون شیطان و یارانش با همه کوشش و تلاش خود نمی‏توانستند کاملاً پیروز شوند، تصمیم گرفتند مردم را وادار کنند که در این موضوع بدعت‏ها و منهیات و اعمال شنیع بسیاری وارد نمایند. و به این طریق سود و ثواب‏های آن را از بین برده اموری را در آن وارد کردند که نه تنها تمام مسلمانان بلکه تمام ملل دیگر نیز آن اعمال را شنیع و زشت می‏دانند. علاوه بر زشتی، این امور اغلب از چیزهایی است که در قرآن و سایر اخبار رسماً از آنها نهی شده و به عمل‏‌کنندگان آنها وعده عذاب داده شده است. این امور منهیه که در این عزاداریها فراوان اتفاق میافتد از قرار زیر است:

جای شما خالی امروز تو مسجد دانشگاه مختصری پای صحبت های آقای قرائتی نشستم. بحث از ضریح امام حسین (ع) هم شد. گفتن مدتیه یک سری زمزمه هایی میشه که یا از طرف وهابیونه، یا شایدم شیعه هایی که براشون سوال پیش اومده، که این ضریح هنوز متبرک نشده چرا شهر به شهر میگردوننش!؟ بنده هم که دقیقاً همین سوال برام پیش اومده بود هم کنجکاو شدم جواب رو بگیرم و هم خودم رو جمع و جور کردم که جانا سخن از زبان وهابی ها میگفتم!

جواب قرآنی بود. در سوره ی حج خدا شتر هایی را که حجاج برای قربانی با خود میبرند از شعائر الهی میدونه.1 آقای قرائتی گفتن این شتر هنوز مکه نرفته، صاحبش هم هنوز حاجی نشده ولی به عنوان شعائر الهی شهر به شهر میگردوننش تا همه ببینن. تموم شد! به قول خودشون دیگه هیچ وهابی ای (!) هم نمیتونه هیچی بگه!

حالا من کاری ندارم که این همه طلا و نقره واسه ی ضریح لازمه یا نه...


1- «وَ الْبُدْنَ جَعَلْناها لَکُمْ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ؛ شترهاى چاق و فربه را (در مراسم حج) براى شما از شعائر الهى قرار دادیم» (حج /36)

پی نوشت: «و لا تقف ما لیس لک به علم إن السمع و البصر و الفؤاد کل أولـئک کان عنه مسـولا؛ و پیروی مکن از چیزی که برای تو نسبت به آن علم و یقین نیست! چون در روز قیامت، گوش و چشم و قلب، تمام اینها از آن پیروی ظنی بازخواست می شوند، و مورد محاکمه و مؤاخذه قرار میگیرند» (اسراء/36).