چندی پیش سری به مطالب قدیمی تر زدم. به مطلب بیخوابی رفتم و آنرا که در تابستان سال 88 یعنی آخرین تابستان قبل از کنکور کارشناسی نوشته ام، خواندم. با خواندنش سختیِ آن لحظه ها کاملاً برایم تداعی شد. امّا آن چیزی که مرا درگیر کرد این بود که این بیخوابی بعد از گذشتِ 4 سال، هنوز هم گریبان گیر من است. همانطور که آنجا نوشته ام «تابستونا کلا جغد میشوم. شب ها بیدار، خواب مشغلهی روز!» البته متأسفانه این عیب گریبانِ نسلِ مدرن را بطور عام و جوانانش را بطور خاصّ گرفته است. چه جوانان ایرانی چه غیر. برآوردی آماری در این زمینه ندارم ولی به نظر میرسد در جوامع مدرنتر این مسئله بیشتر است چون مشکل اصلی، میزان استفاده از رسانههای جمعی است؛ پس منطقی است که در جوامعی که دسترسی بیشتری به فضای رسانهای (از تلویزیون گرفته تا اینترنت و موبایل) دارند، این بی خوابی شبانگاهی نیز بیشتر باشد. در قدیم (و نیز جوامع قدیمی)، بدون حضور این رسانهها که بی شرمانه به حریم خانه تجاوز کرده اند، شب مایهی آرامش بود.