بنده

زندگی با تغییر یک «حرف» می‌شود بندگی؛ اینجا هم، محل همان «حرف» ...

بنده

زندگی با تغییر یک «حرف» می‌شود بندگی؛ اینجا هم، محل همان «حرف» ...

دنبال کنندگان: ‎+۱۰۰ نفر
بنده را دنبال کنید

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سرمایه‌گرایی رفاقتی» ثبت شده است

فیلم stonehearst asylum (تیمارستان استون‌هرست (که شاید عمداً یک حرف s را جابجا کرده و منظورش تیمارستانِ سنگ‌دلان بوده باشد)) را فرصت کردید ببینید. مرز جنون و عقلانیت را به چالش می‌کشد. فیلم روایتگر داستانی در سال 1899 است. یک نکته‌ی جالب فیلم آن بود که می‌گفت اکثر دیوانگانی که در تیمارستان نگهداری می‌شوند از خانواده‌های اعیان و اشراف هستند. چرا؟ زیرا خانواده‌ی آنها، آنها را نمی‌خواسته‌اند. مثلاً آنجا یک دختر زیبارو وجود داشت با یک اختلال کوچک: او هوس‌ران و عاشقِ روابط عاشقانه و جنسی بود (که شاید حتی اختلال هم نباشد). امّا خانواده‌ی ثروتمندِ او، وی را دیوانه تشخیص داده بودند چرا که مایه‌ی آبروریزی خانواده‌ی اشرافی آنها بوده است و از این رو وی را به تیمارستان سپرده‌اند و هزینه‌ی نگهداری‌ش را هم به تیمارستان می‌پرداختند. چه بسا اساساً تیمارستان‌ها بدین شیوه شکل گرفته باشند! باید تاریخ جنون را خواند.

چیزی که این انیمیشن در دو دقیقه و نیم نمایش داد را تا به حال در هیچ فیلم و انیمیشن و هیچ اثر ایرانی ندیدم. اینهمه مفهوم را چطور در این دو دقیقه گفت؟ البته البته البته، او توانست از بسیاری از کلیشه‌های موجود به زیبایی استفاده کند. یعنی آن چه که این انیمیشن دو دقیقه‌ای را معنادار کرده است شاید ساعت‌ها و بلکه سال‌ها (!) فیلم و سریال باشد. این انیمیشن کوتاه بدون آن عقبه مفهوم زیادی نداشت.


جالب است بدانید با وجود آنکه «آموزش همگانی» شاید یک مفهوم سوسیالیستی به نظر برسد امّا آن را طبقه‌ی بورژوا پایه‌گذاری کرده است! چرا؟ تا یک زمانی، بورژواها علاقه‌ای نداشتند که دیگران یا به قولی رعیت تحصیل کنند. دانش هم باید در انحصار آنها می‌بود. بهرحال دانش‌آموختگی خود یک کلاسی دارد. پیش از آن می‌خواستند طبقه‌ای تافته و جدا بافته باشند. سواد و آموزش هم در انحصار آنها باشد و تنها اشراف‌زادگان حق تحصیل داشته باشند. امّا زمانی که سر عقل آمدند دریافتند که برای آنکه طبقه‌ی بورژوا بتواند به حیات خود ادامه دهد باید ارزش‌های خود را در جامعه منتشر و حاکم کنند. باید ارزش‌های آنها در جهان حکم‌فرما شود تا بتوانند همچنان سلطان جهان باشند. این شد که برای «آموزش همگانی» پیش‌قدم شدند.

در باب مدیریت نظام سلامت دو مسئله وجود دارد:

1- آیا کسی که صرفاً در رشته‌ی تحصیلی پزشکی درس خوانده است مشروعیت دارد که تولیت این نظام را در دست بگیرد؟

2- آیا کسی که پزشک است مشروعیت دارد متولی این نظام باشد؟

این دو سؤال با وجودی که تشابه زیادی دارند امّا یکی نیستند و یکی پنداشتن این دو سؤال موجب شده است که بسیاری درباره‌ی تعارض منافع در نظام سلامت به اشتباه بیافتند.