بنده

زندگی با تغییر یک «حرف» می‌شود بندگی؛ اینجا هم، محل همان «حرف» ...

بنده

زندگی با تغییر یک «حرف» می‌شود بندگی؛ اینجا هم، محل همان «حرف» ...

دنبال کنندگان: ‎+۱۰۰ نفر
بنده را دنبال کنید

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «لیبرالیسم» ثبت شده است

چیزی که این انیمیشن در دو دقیقه و نیم نمایش داد را تا به حال در هیچ فیلم و انیمیشن و هیچ اثر ایرانی ندیدم. اینهمه مفهوم را چطور در این دو دقیقه گفت؟ البته البته البته، او توانست از بسیاری از کلیشه‌های موجود به زیبایی استفاده کند. یعنی آن چه که این انیمیشن دو دقیقه‌ای را معنادار کرده است شاید ساعت‌ها و بلکه سال‌ها (!) فیلم و سریال باشد. این انیمیشن کوتاه بدون آن عقبه مفهوم زیادی نداشت.


یکی از موضوعات اصلی یا شاید اصلی‌ترین موضوع دانش جامعه‌شناسی آن است که جامعه را بعنوان یک کل و واحد مستقل بررسی کند. در واقع جامعه را نه بعنوان تک تک افراد آن بلکه بعنوان یک مجموعه با هویت مستقل از تک تک اعضای آن تحلیل نماید. به این واسطه یکی از موضوعات اساسی در این دانش آن است که چگونه این هویت جمعی بر انتخاب‌ها و رفتارهای تک تک اعضای جامعه تأثیر میگذارد و بعبارتی واضح‌تر، چگونه اختیار از انسان‌ها گرفته شده است و آنها تحت سلطه‌ی فرامین جامعه حرکت میکنند. همین است که بسیاری از جامعه‌شناسها بدبینی خاصی در مورد تحت کنترل بودن ما از طرف جامعه و حکومت دارند و تقریبا نسبت به هرگونه تغییری بدبین هستند و آنرا شیوه‌ی جدیدی از سلطه‌جویی حکومت بر مردم میپندارند. راسل به مضمون درباره‌ی اختلاف جامعه‌شناسی و اقتصاد لیبرال اینطور میگوید: «همزمان که موضوع اقتصاد لیبرال نحوه‌ی آزادی، اختیار و حق انتخاب آزاد افراد را مطالعه میکند، جامعه‌شناسی به مطالعه‌ی عدم وجود اختیار و انتخاب آزاد افراد میپردازد.»

نه اینکه طرفدار اقتصاد لیبرال باشم و نه اینکه مخالف جامعه‌شناسی باشم امّا جامعه‌شناس‌ها همانطور که از احاطه‌ی هژمونی نظام‌های اجتماعی بر افراد صحبت میکنند، خود تحت سیطره، سلطه و احاطه‌ی هژمونی دانش جامعه‌شناسی بر اندیشه‌ خود هستند و ادعای بزرگ آنها خودمتناقض مینماید. البته، اقتصاددان‌های لیبرال هم تحت سیطره‌ی هژمون دانش اقتصادی خود قرار دارند و آنطور که ادعا می‌کنند آزاد نیستند!

یادم نیست انیمیشن رابین‌هود بود یا زورو یا یکی شبیه به اینها. از آن انیمیشن‌های دوران کودکی که تلویزیون در آن دوران سازندگی پخش می‌کرد چیز زیادی یادم نیست جز اینکه یک حکومت دزد و غاصبی بود که از مردم دزدی می‌کرد و رابین‌هود یا زورو یا هرکس دیگری، می‌رفت پول مردم را پس می‌گرفت و به مردم پس می‌داد. آن گروهبان گارسیا یا هر کس دیگری که مأمور اخذ مالیات بود، می‌آمد درب خانه‌ی مردم را می‌شکست و به زور از مردم مالیات می‌گرفت! من آن موقع اولین بار بود که کلمه‌ی مالیات را می‌شنیدم. چه می‌دانستم چیست؟ فقط از قرائن موجود در انیمیشن مالیات را اینطور برای خودم تعریف کردم: «به دزدی حکومت از مردم می‌گویند مالیات!» و احتمالاً این تعریف در ذهن خیلی از هم‌نسلان من، بعنوان اوّلین و مهمترین تعریف از مالیات تثبیت شده است!

ضریب جینی عددی است بین صفر و یک (یا صفر و صد درصد) که در آن صفر به معنی توزیع کاملا برابر درآمد یا ثروت و یک به معنای نابرابری مطلق در توزیع است. هرچه این عدد کوچکتر باشد نشان از اختلاف طبقاتی کمتر می‌باشد. طبق برآورد سازمان CIA در سال 2006، ضریب جینی در ایران برابر با 44.5 است.

وزیر بهداشت در بخشی از واکنش تلگرامی خود (این مطلب) به موضوع افشای فیش‌های حقوقی چندصد میلیونی در وزارت بهداشت آورده‌اند:

اولین باری که فیش در کشور افشا شد مربوط به همین سفر بود که هزینه سه روز اقامت هیئت همراه وزیر ۱۷ هزار تومان شده بود؛ هواداران حزب توده کپی فیش مربوطه را بر در و دیوار خیابانها و دانشگاهها چسبانده بودند و بلوایی در کشور بپا کردند.

جناب وزیرِ سرمایه‌دار در اشاره‌ای دیگر افشای فیش‌های حقوقی را «افشاگری‌های توده‌وار» خوانده‌اند. آقای وزیر، خوب است بدانید که این افشاگران توده‌ای نیستند، اینها همان جوانان انقلاب و انقلابی‌اند، بلکه این شمایید که لیبرال شده‌اید.

من واقعا آدم بی‌اعصابی هستم! هرچند تحلیل دیگری درباره من وجود دارد که من خیلی با اعصابم! البته این دو تا تحلیل از دو نقطه‌نظر کاملا متفاوت هستند. مثلا در مباحثه با یک سری افراد بی‌اعصاب هستم امّا مثلا در مقابلِ یک سری سختی‌ها و مشکلات (مثل سختی‌های شغلی و درسی) اصلا عین خیالم نیست. یکجور جمع نقیضینی است بالاخره.

بی بی سی فارسی هم از دست رفت!

روزی بود میامدند میگفتند، چرا صدا و سیما بی طرف نیست؟ چرا طرفداری میکند؟ اصلاً چه معنی میدهد رسانه جانب کسی را بگیرد؟ نگاه کن بی بی سی را. چقدر زلال است! چقدر بی طرف! چقدر خوب است! چقدر ناز است!  چقدر فلان است! آخ که چقدر از این حرفها مور مورم میشُد!  آخر آن روز که این گنده گوزی ها را میکردند، بی بی سی فارسی هنوز چند ماهه بود. تازه متولد بود. حالا که دو سالش شده بیا ببین چقدر زلال است! طرفداری و جبهه گیری اش، کوس بی آبرویی اش را در جهان نواخته. آنکه منکرش شود فقط خودش را ضایع کرده است. صدای امریکا همان وقتها هم تابلوی دو عالم بود. بی بی سی هم بود منتها ورژن فارسی اش نوزاد نوپایی بود که لیبرالهای وطنی فکر میکردند هنوز چهره اش موجه است. حالا که یک لحظه هم نمیشود تحملش کرد. از بس یک جانبه گراست. یک موقعی زیرکانه جوری حرف میزد که نمیشد فهمید طرفدار کیست و به قولی مردم را هم خر میکرد و هم خرشان میکرد تا نفهمند خر شده اند! ولی حالا اگر هم خر کند نمیتواند آدم را خر کند که خرش نکرده است!!!(پیچیده شد!) مشخص است که به دنبال مناقع خودش است. 

البته ما عقیده نداریم که رسانه بی طرف است. اصلاً عقیده نداریم هیچ آدمی بی طرف است. انسان همیشه ولایتی را پذیرفته. حالا یا ولایت الله است یا ولایت شیطان و خارج از این دو نیست. فرض کنید کسی را که میگوید من طرفدار هیچ کس و هیچ چیزی نیستم، من به هیچ چیزی گرایش ندارم، ولایت هیچ چیز را نپذیرفته ام. وقتی از او بپرسیم آیا طرفدار این حرف هستی که بی طرف هستی و به هیچ چیز گرایش نداری؟ حتماً میگوید بله! پس او حداقل طرفدار یک چیز هست و یعنی ولایت این سخن خود را که سخن شیطان است پذیرفته، و این ناقض حرف اوست. اصلاً نمیشود کسی به چیزی گرایش نداشته باشد. اگر یک انسان بنشیند یک جایی و هیچ چیزی نگوید و هیچ کاری نکند و هیچ فکری هم نکند، او میشود کسی که به هیچ چیزی گرایش ندارد! مثل دیوار! مثل صندلی! البته ما حتی برای اینها هم قائل هستیم که شکر خدا را میگویند ولی مساحمتاً میگوییم بی جهت هستند. اگر آدم برود آب بخورد یعنی به زنده بودن خود گرایش دارد. و این از حداقل هاست. اصلاً آدم بی گرایش و بی جهت وجود ندارد.

رسانه ملی با وجود انتقادهای بسیار بسیار بسیار زیادی که به آن داریم، حداقل این دروغ بزرگ را نمیگوید که بی طرف است، میدانیم که اگر اشتباه هم میکند، ولی حداقل تلاشش این است که طرف حق را بگیرد. ولی بی بی سی فارسی این دروغ بزرگ را در پاچه لیبرالهای وطنی چپانده که بی طرف است! ارواح عمه ات! تو هم جیره خوار ملکه انگلیس هستی. (چشم ملکه کور نمیگوییم بریتانیا! همان انگل و ساکسون بودن برایتان زیادی است)

<