یادم نیست انیمیشن رابینهود بود یا زورو یا یکی شبیه به اینها. از آن انیمیشنهای دوران کودکی که تلویزیون در آن دوران سازندگی پخش میکرد چیز زیادی یادم نیست جز اینکه یک حکومت دزد و غاصبی بود که از مردم دزدی میکرد و رابینهود یا زورو یا هرکس دیگری، میرفت پول مردم را پس میگرفت و به مردم پس میداد. آن گروهبان گارسیا یا هر کس دیگری که مأمور اخذ مالیات بود، میآمد درب خانهی مردم را میشکست و به زور از مردم مالیات میگرفت! من آن موقع اولین بار بود که کلمهی مالیات را میشنیدم. چه میدانستم چیست؟ فقط از قرائن موجود در انیمیشن مالیات را اینطور برای خودم تعریف کردم: «به دزدی حکومت از مردم میگویند مالیات!» و احتمالاً این تعریف در ذهن خیلی از همنسلان من، بعنوان اوّلین و مهمترین تعریف از مالیات تثبیت شده است!
به مناسبت میلاد حضرت رسول و امام صادق و ایّام وحدت اسلامی. صحبتهایی است از مالکوم ایکس و لوییس فراخان که هر دو از مسلمانان سنّی و سیاهپوستان امریکا و منتقد حکومت امریکا هستند. مالکوم ایکس در سال 1966 در راه اسلام ترور شد و به شهادت رسید. این قسمت کوتاه شده بخشی است از مستند «یأجوج و مأجوج» که به کمک همسرم ترجمه و زیرنویس کردهایم. با سرچ ساده درباره این دو مجاهد مسلمان اطلاعات خوبی پیدا میکنید امّا دو لینک از اخبار جدید را نیز در اینجا و اینجا میتوانید ببینید.
در باب وحدت بین سنّی و شیعه و موقعیت استراتژیک منطقه و اوضاع حساس زمان، به تازگی استاد رحیمپور ازغدی سخنرانی درخور توجهی در دانشگاه تقریب مذاهب اسلامی داشتند که با توجه به حجم مناسب فایل صوتی میتوانید آنرا از اینجا دانلود کرده و گوش کنید.
آیت الله جاودان به نقل از یکی از دستگیرشدگان توسط گروهک ریگی: «آنها یک مجموعه بزرگی از شیعیان را از هر طرف دزدیده بودند. در آنجا هم شکنجه و شلاق برقرار بود و با فاصلههایی، سر میبریدند. ایشان تعریف میکرد که یک نوار سخنرانی در اصفهان که خیلی هم سرو صدا داشت را ابتدا پخش میکردند. سخنرانی علنی که نوارهایش را همه جا برده اند. لعن و سبّ کرده بود. هروقت میخواستند سر یک نفر را ببُرند، این نوار را می گذاشتند، خونشان به جوش می آمد و بعد، سر می بریدند.» صد فغان از جهل
وقتی ما کار را به مردمسالاری وانهادیم، باید قواعد آنرا هم بپذیریم و طبق آن عمل کنیم. البته این به معنای عدول از مبانی و اصول خودمان نیست. اینکه قواعد مردمسالاری مغایرت با مبانی اسلامی دارد یا خیر موضوع بحث نیست کما اینکه آنهم جای بحث دارد. امّا فرض میگیرم مبانی آنچه ما مردمسالاری مینامیم مغایرت اساسی با مبانی اسلامی ندارد. حال که مردمسالاری پذیرفته شده است برای بازی در زمین مردمسالاری باید قواعدش را رعایت کرد. نه اینکه نشود قواعد را کنار زد. بلکه کنار زدنِ قواعد بر هم زدنِ بازی است. باید با مبانی و اصول خودمان و استفاده از قواعد بازی، بتوانیم بهترین بازیگردان زمین باشیم. اگر قواعد بازی غلط است باید قبل از ورود به زمین بازی آنها را درست کرد اما اگر پذیرفتیم و وارد شدیم باید اگر خطا کردیم کارت زرد بگیریم. در بازیِ مردمسالاری، قواعد مختلف مشخصی وجود دارد که بنیان کار است. یک سری قواعد هم نانوشته هستند. مثلاً قواعدِ خطاهای فوتبال مشخص هستند. قواعد نانوشتهای هم برای پیروزی وجود دارد که میتوان آنها را به کار بست. در فوتبال قاعده این نیست که حتماً باید از جناح راست وارد شد تا گل زد ولی اگر تیمی جناح راستش خوب است و تیم مقابلش در آنجا ضعیف، این مزیت به یک قاعده تبدیل میشود که اگر رعایتش کنیم برنده ایم.