بنده

زندگی با تغییر یک «حرف» می‌شود بندگی؛ اینجا هم، محل همان «حرف» ...

بنده

زندگی با تغییر یک «حرف» می‌شود بندگی؛ اینجا هم، محل همان «حرف» ...

دنبال کنندگان: ‎+۱۰۰ نفر
بنده را دنبال کنید

پیشنهاد: مقدمه

متفرقه
سه شنبه, ۲۸ شهریور ۱۳۹۱، ۰۹:۵۴ ق.ظ

بعضی وقتها ایده هایی به قلبم میرسد که یا اجرایش میکنم یا نه. در هر دو حالت ناراحت و ناراضی هستم. اگر اجرایش نکنم از این ناراحتم که این ایده به من رسید ولی من در قبالش کاری نکردم. فردا پیش الله چه جوابی بدهم؟ و اگر اجرایش کنم از این ناراحتم که من میتوانستم از این وقتم بهتر استفاده کنم. حال آنکه من در اجرایی کردن این ایده بسیار وقتم تلف شد چرا که من متخصص در آن رشته نبوده ام و هرچقدر هم ایده و فکر من خوب بوده باشد، در زمینه اجرا کاستی هایی دارم که طبیعی هم هست و این کاستی ها وقت آدم را زیاد میگیرد. نگاه کنید، من با فتوشاپ زیاد کار کرده ام. و یک پوستر معمولی را اگر طرحش در ذهنم باشد میتوانم در یک ساعت طراحی کنم. بیشتر وقت هم صرف پیدا کردن عکسهای مورد نیازش در اینترنت و جاهای دیگر میشود وگرنه اگر همه عکسها و لوازمش را در اختیارداشته باشم خیلی سریع میتوانم درستش کنم. ولی یک نفر که تازه کار است شاید یک روز کامل باید وقت بگذارد تا بتواند یک پوستر طراحی کند آخرش هم مثل پوستر من نمیشود! ولی این احتمال وجود دارد که به فکر این فرد تازه کار ایده ای برسد که بسیار بسیار بسیار از ایده من بهتر باشد. ایده چیزی نیست که به تبهر دست کار داشته باشد. بلکه به مهارت فکر و تفکر عمیق وابسته است. کسی که کارش فکر کردن است چه بسا بهتر از یک سینماگر میتواند یک داستان ببافد. آنهم یک داستان عمیق و نه سطحی.

در برخی زمینه ها که اکثراً هم هنری هستند فکرهایی به من میرسد که یا نمیتوانم اجرایش کنم یا اگر هم اجراییش کنم احتمال خوب از آب در آمدنش کم هست؛ مثل فیلم "میدان انقلاب اسلامی" که ساختم ولی هم از نساختنش ناراحت بودم و هم حالا از ساختنش خیلی احساس رضایت ندارم. همچنین کارهای هنری معمولاً ریزه کاری هایی دارد که یک متفکر هرچقدر هم متبهر باشد احتمال دارد آنها را نداند. ایده هایم را در این دفتر مینویسم و میدانم که نیاز به چکش کاری زیادی هم دارد. ممکن است یک نفر پیدا شود از ایده ای خوشش بیاید و آنرا عملی کند و ایده را هم چکش کاری کند. اینها را مینویسم تا خودم به کارهای اصلی زندگی ام برسم و بتوانم آنها را مدیریت کنم و در کنارش از کنار این ایده هایی که به فکرم میرسد نیز راحت نگذشته باشم و این ایده ها را در خود زندانی نکرده باشم. حداقل اینجا باشد نکند یکی از آن استفاده ای ببرد.

اگر کسی ایده ای را عملی کرد خوشحال میشوم به من هم اطلاعی بدهد تا بدانم به یک دردی خورده است. استفاده از ایده ها حتی در سطح تجاری هم اگر باشد، مجانی است. البته چون ایده ها برای مصرف تجاری نیست و بیشتر فرهنگی است، احتمال تجاری شدنش کم هست ولی به هر حال هرکه بتواند تجاری نیز بکند، چه بهتر! برای خدا مینویسم تا پس فردا جوابی داشته باشم به الله بدهم.

<

نظر شما چیست؟

تا کنون ۶ نظر ثبت شده است
سلام
تاسف میخورم که شما اینقدر حساس هستید
دقیق فکر میکنید
درست فکر میکنید
و کسانیکه به شما نظر میدهند اینقدر سطحی هستند!
من خیلی وقتها چرت و پرت مینویسم ..
دلم که میگیرد مینویسم ..
اما شما آنهایی را مینویسید که باید...
پس باید مخاطبان خود را هم انتخاب کنید
باید به دیگران خودتان را معرفی کنید
مثلا 2نظر واقعا برای وبلاگ شما زشت است
اما این برای وبلاگ من زشت نیست!
اگر شما واقعا دغدغه فرهنگی دارید باید کسانی را که هنرمند تر از شما و گاهی مقید تر از شما هستند را پیدا کنید
وبلاگتان را معرفی کنید
ایده تنها کافی نیست


از همه اینها مهمتر، اصلاً از تبلیغ کردن خودم خوشم نمیاید!
اگرچه به نظرم این تفکر شما خیلی درست نیست
البته خوب هست که سخت میگیرید..
اما نباید باعث شود که به همین اکتفا کنید
این هرگز وقت تلف کردن نیست
تعجب میکنم از شما ..!
شما نهایت تلاشتان را میکنید برای چیزی که درست است حالا اگر هم به نظر خودتان عالی نشد
قاعدتا خداوند تلاشتان را به حساب می آورد
ما مکلف به وظیفه هستیم..نه به نتیجه
من از فتوشاپ چیزی سردر نمی آورم
خیلی هم دوست دارم یاد بگیرم..
چون بهترین وسیله برای نشان دادن ایده هاست
در ضمن نیاز به خرج حوصله هم نیست!
عام هم هست ..
یعنی همه میفهمند
در حالیکه مقاله و نقاشی اینطور نیست
وخیلی وقتها ایده ها به خاطر اینکه وسیله بروزش وجود ندارد هرز میرود..
خوب وسیله ای را انتخاب کرده اید!
کاریکاتور هم همینطور است...
ایده هایتان را عملی کنید
شما
خودتان
باید
دست
به
کار
شوید.
یاعلی
  • حسین بوذرجمهری
  • لازم شد نظرتان را در یک نظر جداگانه جواب دهم!
    "این هرگز وقت تلف کردن نیست
    تعجب میکنم از شما ..!
    شما نهایت تلاشتان را میکنید برای چیزی که درست است حالا اگر هم به نظر خودتان عالی نشد
    قاعدتا خداوند تلاشتان را به حساب می آورد
    ما مکلف به وظیفه هستیم..نه به نتیجه"

    نگاه کنید. من ابداً فکر نمیکنم کارهایی که بعنوان ایده مطرح میکنم و خواهم کرد کارهای کوچکی هستند و وقت تلف کردن. منتها یک مسئله دیگری هم هست.
    من الان حس میکنم چون 10 پیش من است، 9 را هم دارم!
    یعنی من باید از خودم بیشتر کار بکشم. یعنی چه؟
    یعنی من مثلاً همین الان یک کتاب دیگر را هم شروع کرده ام به ترجمه. در ضمن مطالعات فلسفی خودم را به جد شروع کرده ام.
    حالا من اگر بیایم کارهای خرُد انجام بدهم، در مقابل کاری حتی مثل ترجمه کتاب، وقتم را تلف نکرده ام؟ کار طراحی تی شرت را هر کسی بتواند با فتوشاپ کار کند میتواند انجام بدهد. فیلم سازی را هم به همچنین. بگذارید یک داستان برایتان تعریف کنم متوجه تر بشوید.
    شریعتی لیسانسش را در ایران ادبیات خواند. فوقش را چون شاگرد اول شد با بورسیه رفت فرانسه. وقتی در ایران بود با همین آقای اخوان ثالث و چند نفر دیگر از ادبای جوان و خوش ذوق آن زمان مجله داشتند و شعر میگفتند. ولی بعد از مدتی که به فرانسه رفت، شریعتی دیگر از این حلقه جدا شد و شعری نمیگفت. این آقای اخوان ثالث نامه ای نوشتند به شریعتی که تو درسته از ما دوری، ولی شعر بنویس و برایمان پست کن تا استفاده کنیم و در مجله هم چاپ کنیم. شریعتی جواب نامه را به مضمون اینگونه داد:
    من دیگر درد خودم را ندارم که شعر بگویم. درد من درد مردم شده است و اگر وقتم را به نوشتن شعر بگذارم این را خیانت میپندارم به مردم.
  • حسین بوذرجمهری
  • شریعتی به 10 رسیده بود لکن 9 را هم داشت. یعنی میتوانست در حد عالی شعر بگوید ولی آیا وظیفه اش هم شعر گفتن بود؟ همین الان اخوان ثالث را با شریعتی مقایسه کنید. اخوان ثالث با آن آثار شعر حماسی و خوب و عالی، آخرش نفهمیدیم بعد از انقلاب چه شد؟ آخرش به جد نمیتوانم بگویم عاقبت به خیر شد یا نه! انشالله که خدا بیامرزدش مرد خوبی بود و در اندازه خودش خوب کار کرد. اما شریعتی جنگید. شریعتی از وزنه های سنگین فکری و تئوریک این انقلاب اسلامی است. او را با مطهری میسنجند. شریعتی بسیار ادیب بود. ولی به شعر گفتن خود را خلاصه کرد؟ این کتاب ابوذر را ببینید. در کنارش نمایشنامه اش هم درآمد و تئاترش نیز. اما شریعتی که دیگر خودش نرفت نمایشنامه اش را بنویسد و خودش هم تئاترش را بازی کند. اگر این کار را میکرد خیانت میکرد. او اگر به این کارهای خرد مثل نوشتنِ صرف و شعر گفتن و نمایشنامه نویسی خود را خلاصه میکرد خیانت به خود و مردم خود و از همه مهمتر به خدای خود کرده بود.

    حالا من هم هنوز 20ساله ام. جوانم. هنوز هیچ پخی نیستم! ولی حداقل این است که میدانم ظرفیت خودم بیشتر از اینهاست. من باید به مطالعاتم و ترجمه هایم وقت بگذرانم. اگر کارهای خرد را پی بگیرم الان به خودم و خدای خودم خیانت کرده ام. نه اینکه این کارها بد باشند. بلکه لازم و ضروری اند. ولی من باید از خیرشان بگذرم تا بتوانم کمکهای بیشتر و بزرگتری انجام دهم.
    بالاخره وقت انسان محدود است.
    من هم تا یکی دو سال پیش همه اش از این کارهای خرد میکردم. و وظیفه آن روزم همین بود. باید طراحی میکردم و در مدرسه نمایش میساختیم و در دانشگاه در بسیج فعالیت میکردیم و همه اینها. ولی الان دیگر وظیفه من این نیست. آن کارها پله نردبانی بود که باید پا رویشان میگذاشتم و میامدم بالا. حالا هم یک پله باید بیایم بالا و درجا نباید بزنم. وگرنه به خودم و خدای خودم خیانت کرده ام. از خودم کم کار کشیده ام.
    یاعلی
    نه
    دیگر از شما تعجب نمیکنم..
    به حال خودم تاسف میخورم
    که چقدر عقب هستم
    از اوایل دبیرستان به نبوغ و خلاقیت شما حسرت میخوردم
    اما الان به نبوغ خلاقیت واعتقادات محکمتان حسرت میخورم
    خوب شد که نوشتید
    خداوند یارتان باشد
    در تمام مراحل
    بیشتر از این حتی
    به الله فکر کنید...
    به ما هم کمک کنید.
    یاعلی

    یاعلی
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی