
از ابتدایِ محرّم 91، از کارگر جنوبی که وارد میدان انقلاب میشدی این جمله را بزرگ روی پل عابر پیاده میدیدی:
ابتدا خود جمله را ببینید. اصلاً این یعنی چه؟ مگر اصلاً روح فناپذیر است که روح امام حسین بخواهد نباشد! اگر منظور از روح، یاد حسین هست که ما خودمان بهتر میدانیم یاد امام حسین تمام نمیشود؛ نیازی نبود سخنی از واشنگتن ایروینگ آنقدر درشت آن بالا بکوبید. از خود جمله بگذریم که اصلاً معلوم نیست چه میخواهد بگوید. شما نگاه کنید، این جمله برای عموم مردم است. عموم مردم مگر واشنگتن ایروینگ میدانند کیست؟ خیر! خوب، توجه کنید. وقتی مردم نمیدانند او کیست، چرا باید برایشان مهم باشد نظرش درباره امام حسین چیست؟ وقتی توجه میکنید میبینید این وسط چه کسی سود میبرد؟ آیا امام حسین سود میبرد که ایروینگ درباره اش سخن گفته؟ خیر! آیا مردم سود میبرند از این جمله؟ خیر! آیا شهرداری از این جمله سود میبرد؟ شاید! شاید شهرداری رفته یک حرف درشت از یک خارجی پیدا کرده که مثلاً به عوام بگوید شهرداری حالی اش است! ولی سود برنده اصلی کیست؟ واشنگتن ایروینگ! این مستشرق است که سود برده و نامش در مغز مردم جای گرفته و شهرتی در برخی مردم پیدا کرده. اگرچه بنده خدا سالهاست فوت کرده. نتیجه معکوس در مغز مردم میگذارد، یعنی به جای اینکه ارزش ِ امام حسین در نظر مردم بیشتر شود، واشنگتن ایروینگ در نظرشان ارزش پیدا میکند. به تبع، غرب و غربی در نظر ایرانی ارزش پیدا میکند. به نقصیل در متن دین زدایی پوزیتیویستی توضیح داده ام. یعنی به جای اینکه دین در ذهن مردم جا گیرد، این غرب زدگی است که در فکر قالب میشود.
اصلاً چرا نام بزرگ امام حسین هزینه یک مستشرق شود؟ چرا فکر میکنیم وقتی بگوییم فلان مستشرق از امام حسین تعریف کرده، نام امام حسین را بزرگ کرده ایم؟ این یعنی ما شک داریم امام حسین بزرگ است؛ ولی مطمئنیم فلان مستشرق بزرگ است. پس وقتی میبینیم آن مستشرقِ بزرگ از امام حسین تعریف میکند مطمئن میشویم که امام حسین هم بزرگ است! این چه ظلمی است که ما با اولیاء الله میکنیم؟ پیامبر خودش هیچوقت از این روشهای پراگماتیستی استفاده نکرد. هیچوقت نرفت کنار فلان نام گنده ای قرار بگیرد تا نام او هم دیده شود. حالا که نام اولیاء الله گنده ترین نامهای دنیاست، چرا نامشان را کنار فلان مستشرق گمنام میگذاریم؟ چرا اینقدر خنگ بازی در میاوریم؟ قرآن دیگر هیچ نیازی ندارد از زبان انیشتین تعریف شود. قرآن الان یک میلیارد پیرو دارد. انیشتین را در بهترین حالت چند میلیون نفر بیشتر دوست ندارند چه برسد به پیروی. حالا ما هی میاییم میگوییم انیشتین از قرآن تعریف کرده! قرآن در آن زمان که گمنام بود هم به چنین دوستی های خاله خرسه گونه ای نیاز نداشت.
پی نوشت: 1- دو روز پیش در کافه کراسه یک پوستر بزرگ از کتابی دیدم که با اهن و تولوپ زیاد تهیه شده بود و کتابش چه بود؟ مجموعه سخنان مستشرقینی که از امام حسین حرفی زده بودند. 2- ما ملتی هستیم که تا یک نفر از آن ور دنیا از ما تعریف میکند آب از لب و لوچه مان میریزد. آن معضل مذکور از اینجا منتج میشود. عاشق تعریف شدن هستیم. بر خلاف اولیاء خدا. 3- اصلاً چرا غربیها میایند شرق را بشناسند؟ چرا ما کلاس غرب شناسی میگذاریم؟ معلوم است، تا دشمن شناخته شود! خوب ما هم میگوییم غرب پشتکار دارد. ولی برای شناختنِ دشمن این را میگوییم. خاک بر سر ما که دشمن میاید در حین شناختش از ما، تعریفمان میکند و ما کیف میکنیم! 4- البته کسانی مثل لئو تولستوی هم هستند که احتمال مسلمان شدنشان هست و بعنوانِ یک مسلمان از اسلام تعریف کرده اند نه بعنوان مستشرق.
- ۴
- پنجشنبه, ۹ آذر ۱۳۹۱، ۰۵:۵۰ ب.ظ
حرف دل منو زدی این تبلیغات چرت هم به واسطه رسانه خود ما پرورش یافته از راهپیمایی گرفته تا همین مواردی که بیان داشتی راستی این قضیه تولستوی چیه مسلمون بود؟!
سلام
منبع موثق بنده آقای رحیم پور ازغدی هستند که در سخنرانی شان این نکته را گفتند. سخنرانی را هم از تلویزیون خودمان برنامه طرحی برای فردا پخش کرد.
آدرس دقیق سخنرانی شان را ندارم که بدهم ولی این لینک هست برای کسب آگاهی:
http://ali70.com/18206
در اینترنت سرچ کنید چنین چیزهایی میاید