جغجغه
پیر آدمی که دیگه داره کوله بارشو جمع میکنه.
فرد میانسالی که داره آخرین تلاشهاشو برای کسب مال میکنه
فرد جوانی که داره با شور و نشاط به آینده ای درخشان نگاه میکنه.
نوجوانی که داره با سنین پر جنب و جوش و البته همراه با افکار آزار دهنده نوجوانی دسته و پنجه نرم میکنه.
کودکی که به حرفهای مامانش گوش میده و میگه چشم و درساشو میخونه.
نوزادی که میخواد همه چیز رو بکنه تو دهنش!
جغجغه برای همه!
آدمی وقتی نوزاد است دغدغه ای در زندگی ندارد. به چیزی فکر نمیکند. میخواهد همه چیز را بخورد تا مزه هر کدام را بچشد. میخواهد تجربه کسب کند.البته از نوع خودش! برخی تجارب را نباید کسب کند یعنی نباید بعضی چیزها را بخورد! برای اینکه نوزاد از کسب برخی تجارب صرف نظر کند و فکرش منحرف شود مادر و پدر مجبورند تجارب جالب دیگری به او دهند.وقتی به نوزاد جغجغه میدهند او از صدای جغجغه خوشش میاید و وقتی جغجغه را میگیرد دیگر دلش نمیخواهد آنرا رها کند و البته دیگر نمیخواهد همه چیزی را بخورد! فقط با جغجغه اش بازی میکند.
همچنان که آن نوزاد بزرگ و بزرگتر میشود دغدغه هایش تغییر میکند. بعضی فکر میکنند که بر دغدغه ها افزوده میشود ولی من فکر میکنم که دغدغه ها تعویض میشوند یعنی شما دغدغه سال پیش خود را ندارید.
هر دغدغه ای نیاز به جغجغه ای دارد!
انسان در حالیکه بزرگتر میشود در حال کسب تجربه است و میخواهد تجربه های جدید کسب کند عینا مانند آن نوزاد که همه چیز را میخواهد بخورد. این حس از غریضه بی نهایت طلب انسان نشئت میگیرد و این در تمام سنین وجود دارد از نوزاد تا کهنسال. ولی کسب تمامی تجربه ها 1.لازم نیست 2.جایز نیست. انسان در هر سنی دغدغه ای دارد که این دغدغه نیاز به کسب تجربه دارد که البته هر نوع دغدغه و تجربه ای جایز نیست. آن تجربه هایی که لازم است البته انسان به آنها باید بپردازد و میپردازد. ولی آنهایی که لازم نیست نیاز به وسیله ای دارد که انسان را از انجام یا حتی فکر کردن به آنها دور کند.من این وسیله را جغجغه مینامم.
جغجغه چه میتواند باشد؟
جغجغه هر وسیله ایست که دغدغه ای نابجا را منحل کند. هر کسی بهتر میتواند بفهمد که چه چیز میتواند جغجغه او باشد.جغجغه میتواند یک دوست خوب باشد یا یک وبلاگ یا موبایل یا حتی یک دفتر نوشته مانند دفتر خاطرات و... هر چیزی که خود انسان میتواند تشخیص دهد .هر کسی میتواند چند جغجغه داشته باشد.
جغجغه خود مشکلاتی دارد.
کسی که جغجغه ای انتخاب میکند 1. باید هدف را حتما در نظر بگیرد 2. پیرو هدف باشد 3. نباید وابسته جغجغه شود.
جغجغه اعتیاد آور است!
جالب است که بدانید برخی از جغجغه هایی که انتخاب میکنیم نیاز به جغجغه ای دیگر دارند تا از فکر به آن جغجغه و وابستگی به آنرا رفع کند. مانند بچه ای که دیگر حاضر نیست به هیچ وجه جغجغه اش را رها کند.این بار مادر به بچه پستونک میدهد. پس جغجغه دوم را پستونک بنامیم؟ نه.این بار دیگر کاری اشتباه است که پستونک نیز انتخاب کنیم! زیرا بچه بدون درک و فهم است حال آنکه ما فهم نسبتا کاملی داریم و نباید خود را معتاد جغجغه کنیم تا پستونک نیاز باشد.
در انتخاب جغجغه باید دقت کرد. بعضی میگویند که اگر انسان اراده قوی داشته باشد نیازی به جغجغه ندارند که من در پاسخ به این مسئله تنها میگویم که من این استدلال را برای افرادی مانند خودم-که وجود جغجغه را احساس میکنند- آوردهام و با توجه به آنکه خود در زمینه داشتن جغجغه و دوری از برخی تجربه ها بسیار موفق عمل کرده ام بر آن شدم تا دیگری را نیز که شاید مایل به آشنایی با جغجغه باشد آگاه کنم.
جغجغه من، دفتر من است!
این استدلال کاملا شخصی است که البته حتما در آن اشکالاتی است به همین منظور از بازدیدکنندگان تمنا دارم تا نظر خود را بیان کنند و اشکالات آن را ذکر کنند تا به حل آنها بپردازم.
بعداً نوشت: الان که 5سال از آن روزی که این را نوشتم میگذرد، وقتی میخوانمش، اکثر دغدغه های آن روزگارم برایم زنده میشود. و یادم آمد جغجغه برای چه بود. ولی احساس میکنم کاربرد جغجغه را برای خودم وسیع تر کرده ام. دیگر جغجغه برای از یاد بردنِ دغدغه هایم نیست. شاید حتی برای به یاد آوردن دغدغه هایم هست. ولی آنچه که هست، این است که جغجغه برای آرام کردن من است. مینویسم تا مغزم یا روی کاغذ بپاشد یا روی صفحه مانیتور شما. و اگر شما بخوانید، احتمالاً بخشی از سنگینی دغدغه ام را شما متحمل شده اید، پس شاید راز آرام شدنم پس از نوشتن همین است؛ وزن دغدغه هایم بر افکار متفاوت پخش شده است. مانند فشار در فیزیک. پس فشار در من کم شده است. شاید هم نه؛ جغجغه انباری است، که سنگینی افکارم را در آنجا پیاده میکنم تا راحت تر بدوم. اصلاً چرا اینقدر "من"؟ نه، اینجا جغجغه ای است که من ساختمش، هرکس بخواند آنرا به صدا در آورده، یا خود از خواب بیدار شده یا دیگران را از خواب بیدار کرده. مانند آنچه شریعتی در سوتکش دارد. اینطوری بهتر است. جغجغه برای سر و صدا کردن است. هم آرامش میدهد و هم هوشیاری میبخشد. جغجغه، چیز عجیبی است. احتمالاً بعدها بیشتر میفهمم جغجغه چیست.
<
- ۱۷
- پنجشنبه, ۴ بهمن ۱۳۸۶، ۰۵:۱۹ ب.ظ
و والدین سعی در تخته کردن این وبلاگ نیز دارند
احتمال دارد که این آخرین مطلب از من البته در این وبلاگ باشد
احتمال هم دارد که نباشد
همه چی به شما خواننده عزیز و گرامی بستگی دارد که آیا مطالب مفید بوده یا اینکه تماما وقت شما رو گرفته؟ اگر نظرات مساعد بود احتمال به حیات این وبلاگ نیز میرود.
با تشکر.جعفر.