بنده

زندگی با تغییر یک «حرف» می‌شود بندگی؛ اینجا هم، محل همان «حرف» ...

بنده

زندگی با تغییر یک «حرف» می‌شود بندگی؛ اینجا هم، محل همان «حرف» ...

دنبال کنندگان: ‎+۱۰۰ نفر
بنده را دنبال کنید

فصل اوّل: همه به جغجغه نیاز دارند

دفتر جغجغه
پنجشنبه, ۴ بهمن ۱۳۸۶، ۰۵:۱۹ ب.ظ

جغجغه

پیر آدمی که دیگه داره کوله بارشو جمع میکنه.

فرد میانسالی که داره آخرین تلاشهاشو برای کسب مال میکنه

فرد جوانی که داره با شور و نشاط به آینده ای درخشان نگاه میکنه.

نوجوانی که داره با سنین پر جنب و جوش و البته همراه با افکار آزار دهنده نوجوانی دسته و پنجه نرم میکنه.

کودکی که به حرفهای مامانش گوش میده و میگه چشم و درساشو میخونه.

نوزادی که میخواد همه چیز رو بکنه تو دهنش!

جغجغه برای همه!

    آدمی وقتی نوزاد است دغدغه ای در زندگی ندارد. به چیزی فکر نمیکند. میخواهد همه چیز را بخورد تا مزه هر کدام را بچشد. میخواهد تجربه کسب کند.البته از نوع خودش! برخی تجارب را نباید کسب کند یعنی نباید بعضی چیزها را بخورد! برای اینکه نوزاد از کسب برخی تجارب صرف نظر کند و فکرش منحرف شود مادر و پدر مجبورند تجارب جالب دیگری به او دهند.وقتی به نوزاد جغجغه میدهند او از صدای جغجغه خوشش میاید و وقتی جغجغه را میگیرد دیگر دلش نمیخواهد آنرا رها کند و البته دیگر نمیخواهد همه چیزی را بخورد! فقط با جغجغه اش بازی میکند.

    همچنان که آن نوزاد بزرگ و بزرگتر میشود دغدغه هایش تغییر میکند. بعضی فکر میکنند که بر دغدغه ها افزوده میشود ولی من فکر میکنم که دغدغه ها تعویض میشوند یعنی شما دغدغه سال پیش خود را ندارید.   

هر دغدغه ای نیاز به جغجغه ای دارد!

    انسان در حالیکه بزرگتر میشود در حال کسب تجربه است و میخواهد تجربه های جدید کسب کند عینا مانند آن نوزاد که همه چیز را میخواهد بخورد. این حس از غریضه بی نهایت طلب انسان نشئت میگیرد و این در تمام سنین وجود دارد از نوزاد تا کهنسال. ولی کسب تمامی تجربه ها 1.لازم نیست 2.جایز نیست.  انسان در هر سنی دغدغه ای دارد که این دغدغه نیاز به کسب تجربه دارد که البته هر نوع دغدغه و تجربه ای جایز نیست. آن تجربه هایی که لازم است البته انسان به آنها باید بپردازد و میپردازد. ولی آنهایی که لازم نیست نیاز به وسیله ای دارد که انسان را از انجام یا حتی فکر کردن به آنها دور کند.من این وسیله را جغجغه مینامم.

جغجغه چه میتواند باشد؟

    جغجغه هر وسیله ایست که دغدغه ای نابجا را منحل کند. هر کسی بهتر میتواند بفهمد که چه چیز میتواند جغجغه او باشد.جغجغه میتواند یک دوست خوب باشد یا یک وبلاگ  یا موبایل یا حتی یک دفتر نوشته مانند دفتر خاطرات و... هر چیزی که خود انسان میتواند تشخیص دهد .هر کسی میتواند چند جغجغه داشته باشد.

جغجغه خود مشکلاتی دارد.

    کسی که جغجغه ای انتخاب میکند 1. باید هدف را حتما در نظر بگیرد 2. پیرو هدف باشد 3. نباید وابسته جغجغه شود.

جغجغه اعتیاد آور است!

    جالب است که بدانید برخی از جغجغه هایی که انتخاب میکنیم نیاز به جغجغه ای دیگر دارند تا از فکر به آن جغجغه و وابستگی به آنرا رفع کند. مانند بچه ای که دیگر حاضر نیست به هیچ وجه جغجغه اش را رها کند.این بار مادر به بچه پستونک میدهد. پس جغجغه دوم را پستونک بنامیم؟ نه.این بار دیگر کاری اشتباه است که پستونک نیز انتخاب کنیم! زیرا بچه بدون درک و فهم است حال آنکه ما فهم نسبتا کاملی داریم و نباید خود را معتاد جغجغه کنیم تا پستونک نیاز باشد.

    در انتخاب جغجغه باید دقت کرد. بعضی میگویند که اگر انسان اراده قوی داشته باشد نیازی به جغجغه ندارند که من در پاسخ به این مسئله تنها میگویم که من این استدلال را برای افرادی مانند خودم-که وجود جغجغه را احساس می‌کنند- آورده‌ام و با توجه به آنکه خود در زمینه داشتن جغجغه و دوری از برخی تجربه ها بسیار موفق عمل کرده ام بر آن شدم تا دیگری را نیز که شاید مایل به آشنایی با جغجغه باشد آگاه کنم.

    جغجغه من، دفتر من است!

    این استدلال کاملا شخصی است که البته حتما در آن اشکالاتی است به همین منظور از بازدیدکنندگان تمنا دارم تا نظر خود را بیان کنند و اشکالات آن را ذکر کنند تا به حل آنها بپردازم.


بعداً نوشت: الان که 5سال از آن روزی که این را نوشتم میگذرد، وقتی میخوانمش، اکثر دغدغه های آن روزگارم برایم زنده میشود. و یادم آمد جغجغه برای چه بود. ولی احساس میکنم کاربرد جغجغه را برای خودم وسیع تر کرده ام. دیگر جغجغه برای از یاد بردنِ دغدغه هایم نیست. شاید حتی برای به یاد آوردن دغدغه هایم هست. ولی آنچه که هست، این است که جغجغه برای آرام کردن من است. مینویسم تا مغزم یا روی کاغذ بپاشد یا روی صفحه مانیتور شما. و اگر شما بخوانید، احتمالاً بخشی از سنگینی دغدغه ام را شما متحمل شده اید، پس شاید راز آرام شدنم پس از نوشتن همین است؛ وزن دغدغه هایم بر افکار متفاوت پخش شده است. مانند فشار در فیزیک. پس فشار در من کم شده است. شاید هم نه؛ جغجغه انباری است، که سنگینی افکارم را در آنجا پیاده میکنم تا راحت تر بدوم. اصلاً چرا اینقدر "من"؟ نه، اینجا جغجغه ای است که من ساختمش، هرکس بخواند آنرا به صدا در آورده، یا خود از خواب بیدار شده یا دیگران را از خواب بیدار کرده. مانند آنچه شریعتی در سوتکش دارد. اینطوری بهتر است. جغجغه برای سر و صدا کردن است. هم آرامش میدهد و هم هوشیاری میبخشد. جغجغه، چیز عجیبی است. احتمالاً بعدها بیشتر میفهمم جغجغه چیست.

<

نظر شما چیست؟

تا کنون ۱۷ نظر ثبت شده است
دفتر جغجغه من از طرف والدین توقیف شده
و والدین سعی در تخته کردن این وبلاگ نیز دارند
احتمال دارد که این آخرین مطلب از من البته در این وبلاگ باشد

احتمال هم دارد که نباشد

همه چی به شما خواننده عزیز و گرامی بستگی دارد که آیا مطالب مفید بوده یا اینکه تماما وقت شما رو گرفته؟ اگر نظرات مساعد بود احتمال به حیات این وبلاگ نیز میرود.

با تشکر.جعفر.
سلام من به عنوان کسی که تا دلش میگیره به این جغجغه سر می زنه دوست ندارم به قول جعفر درش تخته شه
من تا حالا چیز مزخرف ندیدم
و در مورد رابطه نا مشروع
من کمتر از اونم که اظهار نظر کنم ولی فکر میکنم حتی زندگی کردن هم جنبه میخواد من دیدیم ادمهایی که تحت نظر خانواده بودن ولی بدترین کارها رو میکردن
خداییش پستهایی که میذاری ادمو به فکر وا میداره مخصوصا پست محرم و پست نماز عالی بود
جعفر جون والدینت هم حق دارن نگران تو باشن ولی باید بگم تو جایی نمیری که اب زیرت بره
  • محمدرضا باقری
  • براستی که همانگونه هست که این خانم می فرماین ...
    کی شود که در خودت تخته شه
    کی شود که در خودت تخته شه
    کی شود که در خودت تخته شه
    کی شود که در خودت تخته شه
    کی شود که در خودت تخته شه
    کی شود که در خودت تخته شه
    کی شود که در خودت تخته شه
    کی شود که در خودت تخته شه
    کی شود که در خودت تخته شه
    کی شود که در خودت تخته شه
    کی شود که در خودت تخته شه
    کی شود که در خودت تخته شه
    کی شود که در خودت تخته شه
    کی شود که در خودت تخته شه
    کی شود که در خودت تخته شه
    کی شود که در خودت تخته شه
    کی شود که در خودت تخته شه
    کی شود که در خودت تخته شه
    کی شود که در خودت تخته شه
    کی شود که در خودت تخته شه
    کی شود که در خودت تخته شه
    کی شود که در خودت تخته شه
    کی شود که در خودت تخته شه
    کی شود که در خودت تخته شه
    کی شود که در خودت تخته شه
    کی شود که در خودت تخته شه
    کی شود که در خودت تخته شه
    کی شود که در خودت تخته شه
    کی شود که در خودت تخته شه
    کی شود که در خودت تخته شه
    کی شود که در خودت تخته شه
    کی شود که در خودت تخته شه
    کی شود که در خودت تخته شه
    کی شود که در خودت تخته شه
    کی شود که در خودت تخته شه
    کی شود که در خودت تخته شه
    کی شود که در خودت تخته شه
    کی شود که در خودت تخته شه
    کی شود که در خودت تخته شه
    کی شود که در خودت تخته شه
    کی شود که در خودت تخته شه
    کی شود که در خودت تخته شه
    کی شود که در خودت تخته شه
    سلام
    مثه اینکه این اقای نهیق طوطی و یا زیادی وراجن که اینقد حرفاشونو تکرار می کنن
    فکر کنم بهتره خودشون تخته کنن
    نسخه ‏جدید دروس دبستان برای پسران و دختران که از این پس در مدارس تدریس می شود، بشرح زیر ‏خواهد بود. ‏

    آن زن آمد( ویژه مدارس دخترانه)‏
    آن زن آمد
    آن زن تنها آمد
    آن زن در برف آمد
    آن زن چکمه ندارد
    آن زن مادر است
    آن زن مادر سارا است
    آن زن منزل است
    آن زن اسم ندارد
    سارا با مادر بازی می کند
    سارا خواهر دارا نیست
    وزیر دارا را با خود از کتاب برد

    برف آمد( ویژه مدارس پسرانه)‏
    آن برف آمد
    آن برف رحمت بود
    آن برف سفید بود
    آن برف آن گاز را قطع کرد
    دارا گاز ندارد
    دارا با پدر گاز ندارد
    دارا سرد شد
    پدر دارا در برف آمد
    دارا آش ندارد
    مادر دارا در کتاب دختران آش پخت

    سارا و سوسن( ویژه مدارس دخترانه)‏
    آن سارا است
    آن سارا با سوسن است
    سارا با سوسن بازی کرد
    سارا برادر ندارد
    سارا با دارا خواهر نیست
    آن ممه را لولو برد
    سارا سوزن دارد
    سارا در آشپزخانه بود
    سارا با مادر در آشپزخانه بود
    مادر در آشپزخانه نامه نوشت
    مادر سارا در روزنامه فحش داد
    سارا از مادر فحش یاد گرفت
    سارا با مفسدین اقتصادی دشمن بود

    نرگس و مادر بزرگ ( ویژه مدارس دخترانه)‏
    نرگس مادر بزرگ دارد
    نرگس پدر بزرگ ندارد
    پدر بزرگ نرگس در کتاب پسران است
    مادر بزرگ در گرگان زندگی می کند
    مادر بزرگ یک گاو دارد
    آن گاو تلویزیون نگاه می کند
    آن گاو شیر می دهد
    آن گاو روزنامه نمی خواند
    آن گاو روزنامه می خورد
    آن گاو مثل گاو است
    مادر بزرگ با شیر گاو ماست درست می کند
    سلام جعفر جون
    من کاملا باهات موافقم چون خودم اونو(جغجغه) تجربه کردم
    به نظر من انتخاب جغجغه خیلی مهمه
    در کل بگم خدا بهترین ارامش دهنده است
    یا حق
    این پستت عالی بود.
    ارزش خوندن داشت.
    پسر چه زود بزرگ شدی!
    وبلاگ نویسی بهت ساخته!
    بازم سر میزنم.
    امیدوارم باشی!
    ممنون دوستان

    خوشحالم که خانم = بعد از مدتی دوباره به ما سر زدن.
    از خانم سوگل و محمدرضا هم تشکر میکنم.
    وقتی محمد رضا از وبلاگم تعریف میکنه دیگه باید کلام رو بندازم 7تا آسمون!
  • محمد اعتمادی
  • سلام ... به دوست گل خودم ...
    بابا بیخیال ...
    وب به این خوبی ... دیگه وبتو از کجا فهمیدن ...
    حال ما رو که گرفتن (پدر و مادر رو نمیگما ... کلی گفتم) ... امیدوارم حال تو گرفته نشه ... چون در این صورت حال همه گرفته می شه؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!

    ↔محمد اعتمادی↔
    ↔پیروز , موفق و سربلنـــــــــــــــــد باشید↔
  • محمد اعتمادی
  • ضمنا
    باقری تاج سر ماست ... سرور و سالار ماست ... حرفش واسه ما حکم طلاست ... ولی نمی دونم چرا با ما اینجوریاست؟؟؟!!!

    ↔محمد اعتمادی↔
    ↔پیروز , موفق و سربلنـــــــــــــــــد باشید↔
    سلام
    من اصلا دوست ندارم که وبلاگت بسته شه چون مطلب های جالبی می نویسی و من ازشون استفاده می کنم . و دوست دارم در آینده از مطلبهای قشنگت استفاده کنم
    موفق باشی بای
    با پرتاب سلام و شلیک تهنیت ...

    شما هم با ما باشید ...
    سلام
    خوکشل بود
    بای
    از تمامی دوستان تشکر میکنم

    احتمال تخته شدن وبلاگ به زیر صفر رسید!!!
    این پست مادر را باید بیایی ونظر بدهی ممنونم


    این پست مادر را باید بیایی ونظر بدهی ممنونم


    این پست مادر را باید بیایی ونظر بدهی ممنونم


    این پست مادر را باید بیایی ونظر بدهی ممنونم


    این پست مادر را باید بیایی ونظر بدهی ممنونم


    این پست مادر را باید بیایی ونظر بدهی ممنونم


    این پست مادر را باید بیایی ونظر بدهی ممنونم


    این پست مادر را باید بیایی ونظر بدهی ممنونم


    این پست مادر را باید بیایی ونظر بدهی ممنونم


    این پست مادر را باید بیایی ونظر بدهی ممنونم


    این پست مادر را باید بیایی ونظر بدهی ممنونم


    این پست مادر را باید بیایی ونظر بدهی ممنونم


    این پست مادر را باید بیایی ونظر بدهی ممنونم


    این پست مادر را باید بیایی ونظر بدهی ممنونم


    این پست مادر را باید بیایی ونظر بدهی ممنونم


    این پست مادر را باید بیایی ونظر بدهی ممنونم


    این پست مادر را باید بیایی ونظر بدهی ممنونم


    این پست مادر را باید بیایی ونظر بدهی ممنونم


    این پست مادر را باید بیایی ونظر بدهی ممنونم


    این پست مادر را باید بیایی ونظر بدهی ممنونم


    این پست مادر را باید بیایی ونظر بدهی ممنونم


    این پست مادر را باید بیایی ونظر بدهی ممنونم


    این پست مادر را باید بیایی ونظر بدهی ممنونم


    این پست مادر را باید بیایی ونظر بدهی ممنونم


    این پست مادر را باید بیایی ونظر بدهی ممنونم


    این پست مادر را باید بیایی ونظر بدهی ممنونم


    این پست مادر را باید بیایی ونظر بدهی ممنونم
    وای چقد با حال گفتی
    وقت کردی به من سر به زن و راهنماییم کن
    باشه
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی