بنده

زندگی با تغییر یک «حرف» می‌شود بندگی؛ اینجا هم، محل همان «حرف» ...

بنده

زندگی با تغییر یک «حرف» می‌شود بندگی؛ اینجا هم، محل همان «حرف» ...

دنبال کنندگان: ‎+۱۰۰ نفر
بنده را دنبال کنید

پیشنهاد: سینمای رجائی

هنر
شنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۱، ۰۶:۴۶ ب.ظ

بحث در پیرامون سینما فراوان است. سه رویکرد اصلی به سینما شده است که هر سه از نظر اهمیت به یکدیگر باجی نمیدهند. 1- سینما به مثابه صنعت 2- سینما به مثابه هنر 3- سینما به مثابه رسانه . البته رویکردها گوناگون است. متأسفانه در ایران فقط دو رویکرد اوّل مد نظر اکثر سینماگران است. این درحالی است که اصالت با «متن» است. هنر و صنعت باید در اختیار «حرف حق» قرار گیرند. اصالت در سینما با سرگرمی که نیست. همانطور که در مسابقات ورزشی، اصالت با ورزش است نه با سرگرمی و بازی، در سینما هم همینطور است. درست است که مسابقه ورزشی، سرگرمی نیز میاورد ولی اصالت با سرگرمی نیست. همین نیز در سینما مصداق دارد. نمایش سرگرم کننده هست امّا اصالتش با سرگرمی نیست. گو اینکه یک متفکر با تفکر کردن سرگرم میشود. او اشتیاقی که در مباحثه و کسب علم دارد در کار دیگری ندارد. ریاضی دان در حل مسائل پیچیده ریاضی، سرگرم است همانطور که تماشاچیِ نمایش در کسبِ اطلاعاتِ حاصل از نمایش، سرگرم است.

در باب مشکلات سینمای ایران حرفهای بسیار رفته. مشخص است که برخی عامداً فضای سینما را اینگونه که هست نگاه داشته اند و برخی نیز به غفلت هیزم آماده آن شده اند. آنچه که مورد بحث من است، فارغ از نق زدن و بهانه گرفتن از سینمای ایران است که نق های بسیار زده شده. سینمای ایران معروف است به سینمای اجتماعی. البته مراد از سینمای اجتماعی ایران، همان سینمای «نق نقو» است! بیراه نیست که این همه «نق» به سینمای ایران وارد است؛ چون خود این سینما مدام «نق» میزند. پس جواب های، هوی است! سینماگر امروز ایران، وظیفه اصلی خود را این میداند که واقعیتهای مغفول مانده جامعه را انعکاس دهد. به همین وظیفه هم نقدهای کلانی وارد است امّا میتوان قسمتی از آن را مقدس بر شمرد. بالاخره در شعار عملی اسلام، که باشد: لا اله الا الله، یک بخشی مربوط به «لا اله» است. کار دسته ای از سینماگران که به تبیین بخش سلبی یا خوفیِ جامعه میپردازند، در حد معقول اش، خوب و مقدس است. بالاخره الهه های زشت جامعه باید شناخته شوند تا حرکتِ به سویِ آنها متوقف شود و حرکتها جملگی به سوی الله باشند. امّا بخش اصلی این شعار (لا اله الا الله) مغفول مانده. یعنی کمتر سینماگری است که به بخش «الا الله» بپردازد. چه همین قسمتِ «الا الله» در بطنِ خود نفی کننده الهه های دیگر است. کسی که به شناساندنِ الله اهتمام ورزد در اصل به ردّ الهه های دیگر نیز پرداخته است(چون که 100 آید، 90 هم پیش ماست) سینمایِ سلبی و خوفی خوب است، به شرطِ وجودِ سینمایِ ایجابی و رجائی. ما باید از یک چیزی خوف داشته باشیم؛ درست. امّا باید به چیز دیگری رجاء داشته باشیم. خوف تنها مایه گمراهی است.خوف و رجاء در کنار هم حرکتِ جامعه را به سوی حقّ میسر میکنند. اگر در سینمای امروز ما رجاء هم وجود داشته باشد، رجاء به گذشته است! نوستالژی است. فوقش «یه حبّه قند» است. حسرتِ خوردن به وضع حال و علاقه به بازگشت به گذشته است. آخر آخرش حسرت است.

آنچه پیشنهاد این بنده حقیر است، به آنکه صدایش را میشوند؛ این است که سعی کند سینمای رجائی را رقم بزند. سینمای رجائی شاخ و دم هم ندارد. غربیها ید طولایی در این داشته و دارند. «ژول ورن» از کسانی است که با داستانهایش آینده سازی میکرد. رجاء ایجاد میکرد. مثلاً در داستانش از «زیر دریایی» استفاده کرد. زیر دریایی که آن موقع نبود امّا همین داستان رجاء به ساخت زیر دریایی ایجاد میکرد. بعدها ساختندش. خیلی از اکتشافاتِ علمی حاصل رؤیاهای دیرینه انسان است؛ مثل رؤیای پرواز. رؤیای قدم گذاشتن به ماه. این رجاء ها بود که علم را به اینجاها کشاند. اصلاً یکی از وظایف اصلی داستان پرداز همین است که در داستانش آنچه که رجاء انسانیت است نشان دهد تا انسانها بدان امید حرکت کنند. سینمای امروز غرب هم از آینده زیاد سخن میگوید ولی عمدتاً آینده را تاریک ترسیم میکند. از شاخص ترین آثار در این دسته، ماتریکس است که آینده را وحشتناک معرفی میکند! اکثر آثار غرب، از آینده ای ترسناک حکایت میکنند. در اصل مغرب زمین از آینده میترسد؛ همانطور که از مرگ میترسد. آخرین فیلمی که در مورد آینده دیدم فیلمی محصول 2012 فرانسه با نام upside down بود که بسیار زیبا این دوالیزم کشورهای در حال توسعه و کشورهای توسعه یافته را در آینده حل کرده بود و آینده را در قالب رمانی عاشقانه نشان داده و از آینده ای نیک و بسیار دلپذیر خبر داده بود. امّا شما ببینید ما در معارف وحیانی مان چه عاقبتی متصوریم. همه اش امید و رجاء است. حالا سینماگر امروز ما نمیخواهد از وضعیتهای خوبِ زمانِ حال بگوید. خوب نگوید. فکر میکند فیلمش حکومتی میشود. فیلمش آگونیستیک میشود. دوست ندارد حکومتی بسازد. و از این حرفها... خوب نسازد. زمانِ حال را خوب نشان ندهد. امّا نمیتواند عاقبت را نیک رقم بزند؟ امروز به فیلمی فکر میکردم با یک داستان ساده. فیلم «به همین سادگی» روایت گر یک اتفاق ساده امّا ناخوشایند است. شما فیلمی به همین سادگی را تصور کنید امّا روایت گر یک اتفاق خوشایند. امّا فضای این فیلم در زمانِ زمامداری حضرت حجت باشد. آن خانم در فضایی که حضرت ظهور کرده و زمامدار است قدم بزند. امنیت در آن جامعه نشان داده شود. اگر فیلم «به همین سادگی» را دیده اید آن صحنه ای که دختر کوچک با دوستش دارند در اتاق میرقصد را تصور کنید. حالا اگر در زمان حکومت ولی عصر بود و عقل همه کامل بود، آنوقت دختر این مادر در اتاق با دوستش به جای رقصیدن چه کاری میکردند؟ مثلاً تفریح مناسب یک دختر بچه چه هست؟ ما اصلاً قبول داریم که فضای الآن جامعه بد است و دختر بچه ها در اتاقشان میرقصند. امّا شما آقای میر کریمی. بیا یک فیلم هم بساز عین همین فیلم «به همین سادگی» که ساخته اید، ولی در آن نشان دهید در زمان حکومت ولی عصر مثلاً دختر کوچک خانواده دوستش را که میاورد در خانه، به جای شنیدن موسیقی حرام و رقصیدن، میایند یک تفریح مناسب و بدون حرمت انجام میدهند. یک فیلمی ساخته شود که نشان دهد زندگی مردم در زمان زمامداری آقا امام زمان چطوری است؟ یک درام ساده و کلاسیک. عین هر درام دیگری. امّا در آن زمان. در آن زمان هم مشکل بوجود میاید دیگر. امّا نشان دهید آنوقت مشکل چطور برطرف میشود؟ یک پایان خوب و کلاسیک. چمیدانم، هرچیزی! اصلاً نیاز هم نیست که خود امام زمان را در فیلم نشان دهید. یک جور ظریفی نشان دهید که این آینده و عاقبت است و این آیه را با زبان هنر و با بودجه بیت المال مسلمین بیان کنید که «والعاقبت للمتقین». نمیخواهد بشقاب پرنده و آدم فضایی را نشان دهید. همان چیزهایی که در روایات آمده نشان دهید. مثلاً آن خانم که در کوچه و خیابان راه میرود، نشان دهید که امنیت دارد. این مردم به چنین جامعه ای شوق پیدا کنند. البته الآن هم دارند. امّا اگر کسی بیاید چنین شوقی را با چنان فیلمی بیشتر کند فقط خدا میداند چه خیر کثیری نصیبش میشود. اصلاً دنیا را تکان میدهد. هر انسانی وقتی آن فضا را ببیند قطعاً برای ظهور آقا امام زمان دعا میکند. المانهایی هم که در روایات درباره زمان زمامداری آقا امام زمان آمده، المانهای علمی تخیلی ای  نیستند که تصویر کردنشان نیاز به جلوه های ویژه و هزینه گزاف داشته باشد. در دورانی که همه آینده را آینده ای روباتیکی و تکنولوژی زده میبینند وقتی چنین فیلمی ساخته شود و آینده و عاقبت، به انسانی ترین شکل نشان داده شود، حقّاً انقلابی در سینمای ایران رخ داده است.


پی نوشت: در تمام طول نوشتن این متن به خودم میخندیدم! من، یک دانشجو، حرفهای گنده تر از دهنم میزنم! کی قرار است اینها را بخواند و کی قرار است عمل کند؟ به فکرم رسید، حدّاقل من به وظیفه ام عمل کرده ام و گفته ام. اگر قرار است کسی که خواننده اش است بیاید بخواند، خود خدا باید پای این نوشته بنشاندش.

نظر شما چیست؟

تا کنون ۱ نظر ثبت شده است

سلام

خیلی جالب بود

متفاوت بود

ب نظرمن نمیشود آینده را بخصوص باذکر حاکم بودن امام زمان ساخت.. ما از آینده و ازحکومت حضرت حجت فقط تکیه مان ب روایات است ک آنهم خیلی وقتها ب زبان تمثیل با ما سخن میگوید.. 

اما رجاء راقبول دارم

تاحدودی جنابان سینماگر شورش را درآورده اند!

یکجوری بنظر می آید کلاس با سیاه نمایی بیشتر است!!   

اتفاقا نقدی راجع ب راستش را بگو نوشته بودم

نقد نبود البته..نظر بود فقط!

انشاءالله در وب خواهم گذاشت..

یاعلی


سلام
ممنون از لطف شما
منتظر خواندن نظرتان هستم
یاعلی
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی