6 سال از عمر وبلاگ جغجغه میگذرد و حالا میخواهم بگذارمش و بگذرم. یکی از مهمترین دلایل انتقال، نامش است. جغجغه مقتضی این چند سال بود. در ابتدا وبلاگی درست کردم تا دغدغههایم را بنویسم. تا خالی شوم. این نگاهی بود که به وبلاگ داشتم؛ تا چندی پیش. برای خودم مینوشتم، برای اینکه راضی شوم؛ خالی شوم. کم کم نگاهم تغییر کرد. کم کم احساس کردم نسبت به آنچه که مینویسم مسئولم. تا این شد که احساس کردم باید وبلاگ بنویسم چون وظیفه ام است. نوشتن وبلاگ را بخشی از عبادتم تلقی کردم پس باید غنی تر مینوشتم و احساس مسئولیت بیستری میکردم و این شد که دیدم این نوع نوشتن در قالب وبلاگ «جغجغه» نمیگنجد و وبلاگ «بنده» را آغازیدم. (bande.blog.ir)
دفتر جغجغه به پایان رسیده است. البته این دفتر بسته نشده است. باز است. هم خودم و هم دیگران میتوانند به آن بازگردند. خودم باز میگردم و شاید بر پستهایم حاشیه بزنم، نه اینکه پستها را عوض کنم بلکه به برخی شان چیزهایی اضافه کنم، نظراتم که عوض شدهاند را ضمیمهشان کنم و از این قبیل. ولی جغجغه را دیگران و بخصوص نوجوانانِ هم تیپ من، میتوانند بخوانند. بالاخره چند سال از عمر من در جغجغه آمده است. نوجوانانی که الآن در سن آن سالهای من هستند میتوانند بخوانند، و شاید لذت برند و استفاده کنند. نمیدانم. لکن به این نوجوانان توصیه میکنم که سیر تفکر یک جوان را از 15 تا 21 سالگیاش به نظاره بنشینند.
به پایان آمد این دفتر...
- ۰
- جمعه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۲، ۰۲:۱۳ ب.ظ