بنده

زندگی با تغییر یک «حرف» می‌شود بندگی؛ اینجا هم، محل همان «حرف» ...

بنده

زندگی با تغییر یک «حرف» می‌شود بندگی؛ اینجا هم، محل همان «حرف» ...

دنبال کنندگان: ‎+۱۰۰ نفر
بنده را دنبال کنید

38 ام - چند پند

سیاست
يكشنبه, ۲ تیر ۱۳۹۲، ۱۱:۵۴ ق.ظ

چند نکته کوتاه در باب یازدهمین انتخابات ریاست جمهوری در فکرم هست که در این پست مینویسم. اگر در آینده هم نکات کوتاهی داشتم در این پست اضافه خواهم کرد.

1- اگر به انتخابات از منظر نوعی «تفتیش عقایدِ داوطلبانه» یا «آمارگیری دوره‌ای» نگاه کنیم نتایج جالبی به دست میاوریم. مایکل مور در یک سخنرانی خود سیاست دو حزبی غرب را به شکلی مسخره میکند و میگوید اگر آیندگان برگردند و ما را نگاه کنند حتماً به ما میگویند جاهل. چطور میشود نظر 300میلیون انسان را در قالب تنها و تنها 2 حزب خلاصه کرد؟ و البته این کاری است که غرب با تمام جهان میکند. یعنی گرایشات سیاسی و عقیدتی، یا چپ و سوسیالیستی هستند یا راست و کاپیتالیستی. در این انتخابات یک نکته قوت متحد نشدن چند طیف اصولگرایی بود. (کما اینکه برای کسب پیروزی یک نقطه ضعف بود) امّا این متحد نشدن توانست اطلاعات نسبتاً خوبی از گرایشات مختلف اصولگرایان با عدد خاصّ خودش نشان دهد. مثلاً ما الآن خوب میدانیم که آرای کاملاً سفید، مختص آقای جلیلی است. با درصد بسیار پایینی از خطا، میتوان با اطمینان خاطر گفت که ما الآن حدّاقل 4میلیون رأی کاملاً سفید داریم. یعنی همین الآن بالقوه 4میلیون شهید داریم. یعنی طیف واقعاً مخلصِ اسلام و نظام. ما میتوانیم به حدس و گمان بگوییم دو سوم از آرای قالیباف هم آرای سفید هستند. اگر نگوییم دو سوم، حدّاقل نصف این آرا سفیدند. پس حدّاقل 7 الی 8 میلیون رأی سفید. حتّی آقای ولایتی و رضایی هم بخش کوچکی از آراء سفید را به خود اختصاص دادند که من نمیتوانم تفکیک کنم که چقدر از آراء این بزرگواران سفید است. آقای رضایی با تکیه بسیار زیاد بر اقتصاد توانست 4 میلیون رأی جمع کند. یعنی رأی این 4میلیون نفر بیش از همه چیز روی مسئله اقتصاد است. همانطور که 4میلیون رأی آقای جلیلی، بیش از همه چیز روی ارمانها و به قولی گفتمان انقلاب اسلامی است. البته این معنا حاصل نمیشود که گفتمان انقلاب اسلامی تنها 4میلیون رأی دارد؛ افرادی که این نتیجه گیری را میکنند مغلطه کرده اند. بلکه این نتیجه حاصل میشود که این 4میلیون نفر را اگر بُکشید هم، آخر پایبند به گفتمان انقلاب هستند. البته احتمالاً در میان آرای حتّی آقای روحانی هم ممکن است چنین کسانی وجود داشته باشند امّا غالب نیستند؛ همانطور که ممکن است در آراء آقای جلیلی کسانی باشند که شهید بالقوه و مخلص نباشند امّا احتمالاً غالب نیستند. این تفکیک عقاید و اولویتهای مردم اطلاعات خوبی میدهد که شاید بیش از این نیاز نباشد توضیح داد. امّا در مقابل آراء آقای روحانی چیز خاصی را نشان نمیدهد چون در آن طیف باز همه متحد شدند و فضای احساسی غالب شد. هر قدر در جبهه اصولگرایان این تفکیکها جالب و خوب بود، در آنطرف بسیاری از دوستان اصلاح طلب احتمالاً از روی اجبار به آقای روحانی رأی دادند (مخصوصاً با کناره گیری آقای عارف و دلخوری‌ای که پیش آمد، این دوستان چاره‌ای جز رأی دادن به روحانی نداشتند) میشود گفت 10 الی 14 میلیون از رأی آقای روحانی همان رأی آقای موسوی است. از 4 تا 8 میلیون نفر هم به خاطر مسائل دیگری رأی داده‌اند؛ اعم از مسائل اقتصادی، احساسی، ارادت به روحانیت مخصوصاً اگر مجتهد باشد و عضو خبرگان رهبری و ... و مسائل دیگری که واقعاً تحلیل کردنش مانند تحلیل کردنِ آراء آقای جلیلی آسان نیست و من تنها میتوانم 10 الی 14 میلیون از آراء ایشان را بفهمم دقیقاً برای چیست. (بعداً نوشت: منظور از رأی سفید کسانی هستند که کاملاً موافق هستند. این در ادبیات سیاسی است و ربطی به اعتقادات مذهبی ندارد. یعنی طبق منحنی نرمال، اکثر مردم قشر خاکستری هستند، بخش کاملاً موافق سفید و بخش کاملاً مخالف سیاه‌اند.)

2- باید خدا را شکر گفت بابت پیروزی دکتر حسن روحانی. نه اینکه ایشان بهترین بودند. وقتی نگاه میکنیم میبینیم از آنجایی که هیچکسی راه حلّ درست و بلند مدتی برای مشکلات کشور نداشت، هر کسی میامد قرار نبود اتّفاق مهمّی بیافتد. پیروزی آقای روحانی ما را مجبور میکند باز به کنجی بخزیم و نرم افزار تولید کنیم نه اینکه مدام دعوای قدرت داشته باشیم. خوب یادمان باشد که گفتمان عدالت و مهدویت، محصولِ فشارهای لیبرالها بر ما بود. ولی این 8سال چه چیزی تولید شد؟ ثمره آن گفتمان عدالت و مهدویت هم به دست دوست گرامی‌مان آقای احمدی نژاد نابود شد. البته باید دوباره احیاءاش کنیم. امّا حدّاقل فرصتِ دوران ریاست جمهوری آقای روحانی این است که باز اصولگرایان چون جایی برای خود در سیستم دولتی نمیبینند بروند و به فکر تولید خالصانه بیافتند. اینها حدّاقل فرصتهاست. البته فرصتِ دیگر این پیروزی، اتّحاد دوباره‌ی اهالی حزب الله است. باید این فرصت‌های بدست آمده را غنیمت بشماریم. در شمردن فرصت‌های این 4سال همین 2 مورد مذکور بس؛ یعنی فرصت بازتوانی و بازتولید مفاهیم اسلامی و انقلابی توسط نیروهای فکری کشور و الفت دوباره بین قلوبِ این عزیزان.

3- آقای روحانی به خوبی میدانند که رأی ایشان بسیار شکننده است. یعنی حدّاقل 48درصد مردم با ایشان سازگار نیستند. از طرفی خود را مدام معتدل میدانند پس احتمالاً حرکات لجوجانه و خانه براندازانه نخواهند کرد. البته این امید ما است. خوب است در کنار این رجاء، این خوف را هم داشته باشیم که با بررسی مراکزی مانند brookings.edu دیده شد که دوستان امریکایی‌مان در بین تمامی کاندیداها آقای روحانی را بیشتر پسندیده‌اند و این در زمانی است که آقای عارف هم در میدان حضور داشتند. یعنی نباید فکر کنیم آقای روحانی میانه‌رو تر از آقای عارف است. بلکه باید فکر کنیم زیرک‌تر از آقای عارف است. یعنی شبیه به مقایسه‌ی بین هاشمی و خاتمی. خاتمی به آنچه اعتقاد دارد عمل میکند حالا درست یا غلط. پیچیدگی خاصی ندارد. امّا آقای هاشمی خیلی دلش میخواهد موزمار بازی در بیاورد. هرچند خیلی جاها دستش رو شده و ضایع گشته امّا حدّاقل این است که دلش میخواهد ادای انسانهای پیچیده را در بیاورد. این خصلت در نوچه‌های هاشمی هم موجود است. به نوعی میشود گفت آقای خاتمی امریکایی صفت است و آقای هاشمی انگلیسی صفت. یک چیزی که خیلی مرا اذیت میکند بلایی است که آقای روحانی دارد سر واژه اعتدال میاورد. تقریباً شبیه کاری که احمدی‌نژاد با واژه‌گان عدالت و مهدویت کرد و کاری که اصلاح‌طلبان با واژه‌ی آزادی کردند. البته رجاء دیگر ما این است که آقای روحانی خوب میدانند که نخبگان فکری کشور، مانند دوران هاشمی و اوایل دوران خاتمی ساده‌لوح نیستند. آقای روحانی احتمالاً میداند که دست او بعنوانِ یک آخوند لیبرال و احتمالاً سکولار، از همین ابتدا برای نخبگان فکری رو است. پس او احتمالاً محتاط‌تر عمل میکند و البته این باز رجاء و امید ما است. خوف دیگر این است که چون او میداند همه میشناسندش، بگوید آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب(البته خیلی بعید است). با وجود این خوف و رجاءها، مهمترین نکته این است که سیستم بسیار قوی و پایدار است و براحتی اوضاع را مدیریت میکند و جای نگرانی نیست امّا بالاخره امّت حزب‌الله باید هوشیار باشد و غفلت نورزد. 

4- از نقاط ضعف این انتخابات، بازگشت نسل اوّل انقلاب به رأس دولت است. این یک رجعت است. آقای هاشمی 80 سال سن دارد و تا حدود 10 سال آینده احتمالاً از دنیا رفته است با اینحال باز خود وارد عرصه میشود و ثبت نام میکند. در بسیاری از انقلابهای دنیا همینطور بوده است. یکی از علل اصلی فروپاشی شوروی و انقلاب بلشویکی همین مسئله است که نسل اوّل انقلاب با چنگ و دندان به قدرت چسبید و آنرا رها نکرد. این اتفاق در چین هم افتاد و در کوبا هم رخ داد. یعنی حتّی کاسترو هم آنقدر در قدرت ماند تا روانه بیمارستان شد. سال 84 بالاخره نسل دوم انقلاب با نمایندگی محمود احمدی‌نژاد، به سختی و با کلّی مشقّت توانست قدرت را از چنگال نسل اوّل درآورد. برای طمع نسل اوّل میتوان چند دلیل آورد: 1- نسل اوّل خود را صاحب انقلاب میداند. 2- نسل اوّل به دیگران اعتماد ندارد. 3- نسل اوّل عرضه‌ی کادر سازی نداشته و نتوانسته مدیر تربیت کند. 4- چون نسلهای بعدی میخواهند وارد قدرت شوند، نسل اوّل را به دلیل داشتن وجاهت جلو می اندازند و خود پشت او پنهان میشوند. 5- اگر نسلهای بعدی از او انتقاد کنند و بخواهند کار را از دست او بگیرند، این نسل کینه به دل میگیرد. 6- نسل اوّل انقلاب چون درختانی هستند که در یک محیط رشد کرده اند و شاخه هایشان گسترده شده است و حالا دیگر اجازه نمیدهند که نور به گیاهانِ دیگر برسد و آنها هم رشد کنند. 7- نسل اوّل مدام فکر میکند اگر از نسلهای بعدی کسی بیاید قرار است اشتباه کند پس مدام حس میکند که او باید بیاید تا کشور را نجات دهد. (به طرز صحبت آقای روحانی در مقام نجات دادن کشور توجه کنید) و ... در نهایت باید دانست که عمر مفید نسل اوّل انقلاب نهایتاً تا سال 1397 یعنی 40سال بعد از انقلاب است. حالا یا خود با احترام کم کم کار را به نسل دوم واگذار میکند یا شبیه فوتبالیستهایی که در اوج کنار نمیروند، با خفت و خاری از بین میروند چنانکه در همین حالا هم آقای هاشمی این وضعیت را پیدا کرده است.

5- از مزایای این انتخابات به چالش کشیدن بحث تقلّب گسترده در نظام جمهری اسلامی است. این انتخابات بزرگترین شبهه را به مبحث تقلب گسترده وارد کرد. چطور نظامی که میتواند با جابجا کردن 11 میلیون رأی، کاندید مورد نظر خود را بر مسند قدرت برساند نمیتواند با تغییر حدود 250هزار رأی، انتخابات را به دور دوم بکشاند تا به قول برخی کاندیدِ نظام رئیس جمهور شود؟ آنقدر این مسئله قابل توجه است که حتّی آقای عارف هم پس از انتخابات گفت: انتخابات 92 سلامت انتخابات را بیمه کرد و پرونده شبهه تقلب را برای همیشه بست. البته باید توجه داشت که انتخابات در نظام جمهوری اسلامی همیشه سالم است مگر خلافش ثابت شود. یعنی مثل مسئله پاکی و نجاست که هر جسمی پاک است مگر خلافش ثابت شود. انتخابات سال 88 سالم بود چرا که آقای موسوی نه تنها خلافش را ثابت نکرد بلکه هیچ تلاشی برای اثبات مدعای خود نکرده و مدام لجاجت کرد. و از سوی دیگر با بررسی مراکز تحقیقات استراتژیک غرب همچون brookings.edu مشخص شد که تلاشهای پس از انتخابات صرفاً تلاشهایی برای براندازی نظام بوده است. در این زمینه انستیتو بروکینگز وابسته به حزب دموکرات امریکا که در سال 88 با نماینده خود یعنی باراک اوباما در رأس حکومت بود، کتابی را با عنوان which path to persia در بحبوحه حوادث پس از انتخابات به چاپ رسانید که در آن مشخّصا مسئله براندازی نرم و انقلاب مخملین مطرح شده بود و نقش شخص آقای موسوی هم روشن شده بود. میتوانید از اینجا ببینید. همچنین مرکز تحقیقات استراتژیک اندیشکده یقین دو عدد DVD شامل تمامی اسناد مکتوب خارجی مربوط به مسئله براندازی را منتشر کرد. حالا دیگر مسئله‌ی تقلب گسترده از درجه اهمیت ساقط شده است به حدی که آقای خاتمی قبل از انتخابات صریحاً اعتراف میکند که تقلب 11میلیونی غیر ممکن است و آقای عارف هم بعد از انتخابات این اعتراف را دارد. با اینحال آقای هاشمی همانطور که صراحتاً بحث تقلّب را تأیید نکرد، باز هم رویه سکوت را ادامه میدهد و با شناختی که از ایشان داریم بعید است تا لحظه‌ای که تسلیم عزرائیل میشوند این اعتراف تلخ را داشته باشند. یکی از بزرگترین مشکلات ما همین است. یعنی آقای موسوی میگوید تقلب شده است و مردانه پای حرفش می ایستد و حصر خانگی‌اش را هم تحمل میکند امّا آقای هاشمی از هر فرصتی تنها و تنها برای پیشبرد حرف خودش استفاده میکند و احتمالاً از میرحسین موسوی هم تنها برای پیشبرد حرف خودش سوء استفاده کرد و آنقدر مرد نیست که یک موضع مشخص داشته باشد. آقای هاشمی همان کینه‌ی سال 84 را دارد و 8 سال است که مدام بر سر این دولت میکوبد. از سال 88 تمام تلاشش این است که اثبات کند او راست میگفته و بدنه نظام در اشتباه بوده است. این مرد کینه‌ای تنها و تنها در گور آرام خواهد گرفت. با وجود حرفهای رفته، هنوز معتقدان به تقلب گسترده در بدنه جامعه وجود دارند ولی همانطور که این انتخابات و اعترافات تلخِ سران اصلاح‌طلب سند محکمی بر اشتباه بودنِ این مدّعا بوده است انشاءالله این تلقّی اشتباه به تاریخ خواهد پیوست.


در نامگذاری این مطلب یاد کتاب «چرند و پرند» مرحوم دهخدا افتادم و در بررسی تشابهات و اختلافات این متن با آن کتاب به نتایجی رسیدم که دیدم یک نگاه غیر دینی به اجتماع و سیاست یک چرند و پرند میسازد.

مطالب مرتبط: کدام راه میانه؟ (1) - کدام راه میانه (2) - بر مدار ولایت - آنچه دیگران ندارند - آیا جلیلی میتوانست یک رهبر سیاسی باشد؟ - آغاز 8 سال دفاع مقدس گرامی باد  کسب تکلیف  -

نظر شما چیست؟

تا کنون ۴ نظر ثبت شده است
با چه حسابی حداقل 48؟؟؟
با حساب رای شهدای انقلاب و 8سال جنگ با عراق و باطله؟؟؟؟
اون رایی که 4سال پیش دزدیدن خیلی محکم بود؟؟؟ حالا فک کنین ما توهمی هسیم...
آنچیــــــــــز که عیان استـــــــــــــــــــ،چه حاجت به بیـــان؟؟؟؟؟؟

علاوه بر اینکه آقای روحانی حدود 51درصد از کلّ آراء را به خود اختصاص دادند، 27درصد از مردم هم رأی نداده اند و به هر دلیلی با آقای روحانی یا هرکس دیگری سازگار نبودند
سلام.
جمله های جالبی دیدم.
یکی اش اینکه حداقل 4 میلیون شهید داریم.
باید فکر کنم ببینم اینا که گفتین جه دار بوده یا مستقیم.
بهرحال.خوشحالم اینجام.محل همان یک حرف...
این نیل چه بامزه اس حرفاش :دی :دی : دی!!!

مخلصیم.
به بانو سلام اکید برسونید.

یاعلی.
و صرف پیشنهاد برای وبلاگ خوبت جناب بوزرجمهری:

به جای "بنده خدا" بنویس "ی بنده خدا"

با اجازه تغییر اسم در لینک جنابعالی اعمال خواهدشد.
ایضا سلام موکد به بانو.
یاعلی.

سلام
ممنون از حضور و ظهور شما!
خوشحالمان کردین سر زدین
باز هم سر بزنین
یاعلی
سلام
چند پند ِ جالبی بود!
البته سبزها هنوز هم بر قضیه تقلب پافشاری می کنند و توجیهات زیادی تراشیده اند ...
حقا تشبیه شخصیت آن دو بزرگوار به امریکا و انگلیس تشبیه ِ بجایی بود!
من هم به شخصه فکر می کنم اتفافا پیروزی روحانی برای قشر بچه مذهبی ها
دستاوردهای جالبی خواهد داشت!
تحلیل هایتان را دوست دارم
قلمتان مستدام

سلام
لطف دارید
بله... اما این دست دوستان از عدل و انصاف بدورند. به قول اماممان، به درک که قبول ندارند! واقعا به درک!
لطف عالی مستدام
در پناه حق
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی