بنده

زندگی با تغییر یک «حرف» می‌شود بندگی؛ اینجا هم، محل همان «حرف» ...

بنده

زندگی با تغییر یک «حرف» می‌شود بندگی؛ اینجا هم، محل همان «حرف» ...

دنبال کنندگان: ‎+۱۰۰ نفر
بنده را دنبال کنید

از چمران: ننوشته‌ام که کسی بخواند

مطالبی از دیگران
چهارشنبه, ۲۸ خرداد ۱۳۹۳، ۰۱:۱۵ ب.ظ

شمعاینها را به نیت آن ننوشته‌ام که کسی بخواند، و بر من رحمت آورد، بلکه نوشته‏ام که قلب آتشینم را تسکین دهم، و آتشفشان درونم را آرام کنم...

آنچه در دل داشتم. بر روی کاغذ می‏نوشتم و در مقابلم می‏گذاشتم، و در اوج تنهایی، خود با قلب خود راز و نیاز می‏کردم، آنچه را داشتم به کاغذ می‏دادم و انعکاس وجود خود را از صفحه مقابلم دریافت می‏کردم، و از تنهایی به در می‏آمدم

اینها را ننوشته‏ام که بر کسی منت بگذارم، بلکه کاغذ نوشته‏ها بر من منت گذاشته‏اند و درد و شکنجه درونم را تقبل کرده‏اند

خوش دارم که کوله‏بار هستی خود را که از غم و درد انباشته است بر دوش بگیرم، و عصازنان به سوی صحرای عدم رهسپار شوم...

خوش دارم که مجهول و گمنام، به سوی زجردیدگان دنیا بروم، در رنج و شکنجه آنها شرکت کنم، همچون سربازی خاکی در میان انقلابیون آفریقا بجنگم تابه درجه شهادت نایل آیم...

خوش دارم هیچ‏کس را نشناسد، هیچ‏کس از غم‏ها و دردهایم آگاهی نداشته باشد، هیچ‏کس از راز و نیازهای شبانه‏ام نفهمد، هیچ‏کس اشک‏های سوزانم را در نیمه‏های شب نبیند، هیچ‏کس به من محبت نکند، هیچ‏کس به من توجه نکند، جز خدا کسی را نداشته باشم، جز خدا با کسی راز و نیاز نکنم، جز خدا انیسی نداشته باشم، جز خدا به کسی پناه نبرم...

خدایا! ما را ببخش، گناهانی که ما را احاطه کرده و خود از آن آگاهی نداریم، گناهانی را که می‏کنیم و با هزار قدرت عقل توجیه می‏کنیم و خود از بدی آن آگاهی نداریم.

خدایا! تو آنقدر به من رحمت کرده، و آن‏چنان مرا مورد عنایت خود قرار داده‏ای که، من از وجود خود شرم می‏کنم، خجالت می‏کشم که در مقابلت بایستم، و خود را کوچکتر از آن می‏دانم که در جواب این همه بزرگواری و پروردگاری، تو را تشکر می‏کنم و تشکر را نیز تقصیری و اهانتی به ساحت مقدست می‏دانم.

خدایا! مردم آنقدر به من محبت کرده‏اند، و آن‏چنان مرا از باران لطف و محبت خود سرشار کرده‏اند که راستی خجلم، و آنقدر خود را کوچک می‏بینم که نمی‏توانم از عهده به درآیم، خدایا! تو به من فرصت ده، توانایی ده، تا بتوانم از عهده برآیم، و شایسته این همه مهر و محبت باشم.

خدایا! سال‏ها دربه‏در بودم، به خاطر مستضعفین دنیا مبارزه می‏کردم، از همه چیز خود چشم پوشیده بودم، و آرزو می‏کردم که روزی به ایران عزیز برگردم و همه استعدادهای خود را به کار اندازم...

تو می‏دانی که در سراسر عمرم، هیچ‏گاه تو را فراموش نکرده‏ام، در سرزمین‏های دوردست، فقط تو در کنارم بودی، در شب‏های تار، فقط تو انیس دردها و غم‏هایم بودی، در صحنه‏های خطر، فقط تو مرا محافظت می‏کردی، اشک‏های ریزانم را فقط تو مشاهده می‏نمودی، بر قلب مجروحم، فقط یاد تو و ذکر مرهم می‏گذاشت...

خدایا! تو می‏دانی که من  در زندگی پرتلاطم خود، لحظه‏ای تو را فراموش نکرده‏ام. همه‏جا به طرفداری حق قیام کرده‏ام، حق را گفته‏ام، از مکتب مقدس تو از هر شرایطی دفاع کرده‏ام، کمال و جمال و جلال تو را بر همة مخالفان و منکران وجودت عرضه کردم، و از تهمت و بدگویی‏ها و ناسزاهای آنها ابا نکردم.

در آن روزگاری که طرفداری از اسلام، به ارتجاع و قهقراگری، تعبیر می‏شد، و کمتر کسی جرأت می‏کرد که از مکتب مقدس تو دفاع کند، من در همه‏جا، حتی در سرزمین‏های کفر، علم اسلام را برمی‏افراشتم، و با تبلیغ منطقی و قلبی خود، همه مخالفین را وادار به احترام می‏کردم، و تو! ای خدای بزرگ! خوب می‏دانی که این، فقط براساس اعتقاد و ایمان قلبی من بود، و هیچ محرک دیگری جز تو نمی‏توانست داشته باشد.

خدایا! از آنچه کرده‏ام اجر نمی‏خواهم، و به خاطر فداکاری‏های خود بر تو فخر نمی‏فروشم، آنچه داشته‏ام تو داده‏ای، و آنچه کرده‏ام تو میسر نموده‏ای، همه استعدادهای من، همه قدرت‏های من، همه وجود من زاده اراده تو است، من از خود چیزی ندارم که ارائه دهم، از خود کاری نکرده‏ام که پاداشی بخواهم.

خدایا! عذر می‏خواهم از این که، به خود اجازه می‏دهم که با تو راز و نیاز کنم، عذر می‏خوهم که ادعاهای زیاد دارم، در مقابل تو اظهار وجود می‏کنم، درحالی که خوب می‏دانم وجود من زاییده ارادة من نیست، و بدون خواسته تو هیچ و پوچم.  (بلاگر: در عجبم از کسی که این سطر را میخواند و اشک نمیریزد...)

عجیب آنکه از خود می‏گویم، منم می‏زنم، خواهش دارم و آرزو می‏کنم.

خدایا! تو مرا عشق کردی که در قلب عشاق بسوزم.

تو مرا اشک کردی که در چشم یتیمان بجوشم.

تو مرا آه کردی، که از سینه بیوه‏زنان و درمندان به آسمان صعود کنم.

تو مرا فریاد کردی، که کلمه حق را هرچه رساتر برابر جباران اعلام نمایم.

تو مرا حجت قراردادی، تا کسی نتواند خود را فریب دهد.

تو مرا مقیاس سنجش قراردادی تا مظهر ارزش‏های خدایی باشم. تا صدق و اخلاص و عشق و فداکاری را بنمایانم.

تو تاروپود وجود مرا با غم و درد سرشتی، تو مرا به آتش عشق سوختی. تو مرا در طوفان حوادث پرداختی، در کوره درد و غم گداختی، تو مرا در دریای مصیبت و بلا غرق کردی، و در کویر فقر و حرمان و تنهایی سوزاندی.

خدایا! تو به من، پوچی لذات زودگذر را نمودی، ناپایداری روزگار را نشان دادی، لذت مبارزه را چشاندی، ارزش شهادت را آموختی.

خدایا! تو را شکر می‏کنم که از پوچی‏ها و ناپایداری‏ها و خوشی‏ها و قید و بندها آزادم نمودی، و مرا در طوفان‏های خطرناک حوادث رها کردی، و در غوغای حیات، در مبارزه با ظلم و کفر، غرقم نمودی و مفهوم واقعی حیات را به من فهماندی، فهمیدم که سعادت حیات، در خوشی و آرامش و آسایش نیست، بلکه در درد و رنج و مصیبت و مبارزه با کفر و ظلم، و بالاخره شهادت است.

خدایا! تو را شکر می‏کنم که اشک را آفریدی، که عصاره حیات انسان است، آنگاه که در آتش عشق می‏سوزم، یا در شدت درد می‏گدازم، یا در شوق زیبایی و ذوق عرفانی آب می‏شوم، و سروپای وجودم روح می‏شود، لطف می‏شود، عشق می‏شود، سوز می‏شود، و عصارة وجود بصورت اشک، آب می‏شود و به عنوان زیباترین محصول حیات، که وجهی به عشق و ذوق دارد، و وجهی دیگر به غم و درد، بر دامان وجود فرو می‏چکد.

اگر خدای بزرگ از من سندی بطلبد، قلبم را ارائه خواهم داد، و اگر محصول عمرم را بطلبد، اشک را تقدیم خواهم کرد.

خدایا! تو مرا اشک کردی که همچون باران بر نمک‏زار انسان ببارم، تو مرا فریاد کردی که همچون رعد، در میان طوفان حوادث بغرم.

نقاشی چمرانتو مرا درد و غم کردی، تا هم‏نشین محرومین و دل‏شکسته‏گان باشم، تو مرا عشق کردی تا در قلب‏های عشاق بسوزم.

تو مرا برق کردی تا در آسمان ظلمت‏زده بتازم، و سیاهی این شب ظلمانی را بدرم.

تو مرا زهد کردی، که هنگام درد و غم و شکست و فشار و ناراحتی، وجود داشته باشم، و هنگام پیروزی و جشن و تقسیم غنائم، دامن خود برگیرم و در کویر تنهایی با خدای خود تنها بمانم.

خدایا! تو را شکر می‏کنم که غم و دردهای شخصی مرا که کثیف و کشنده بود از من گرفتی، و غم‏ها و دردهای خدایی دادی، که زیبا و متعال بود.

خدایا! تو تاروپود وجود مرا با غم و درد سرشتی، تو مار به آتش عشق سوختی، در کوره غم گداختی، در طوفان حوادث ساختی و پرداختی، تو مرا در دریای مصیبت و بلا غرق کردی، و در کویر فقر و حرمان و تنهایی سوزاندی.

خدایا! تو را شکر می‏کنم که مرا سنگ زیرین آسیا کردی، و به من قدرت تحمل دادی که این همه درد و فشار را، که در تصورم نمی‏گنجید، بر قلب و روحم حمل کنم، از مجالس جشن و شادی بگریزم و به مراکز خطر و بلا و درد و رنج پناه برم.

خدایا! تو را شکر می‏کنم که غم را آفریدی، و بندگان مخلص خود را به آتش آن گداختی و مرا از این نعمت بزرگ توانگر کردی.

خدایا! در غم و درد شخصی می‏سوختم، تو آن‏چنان در دردها و غم‏های زجردیدگان و محرومان و دل‏شکسته‏گان غرقم کردی، که دردها و غم‏های شخصی را فراموش کردم. تو مرا با زجر و شکنجه همه محرومین و مظلومین تاریخ آشنا کردی، از این راه تو علی را به من شناساندی، تو مرا با حسین آشنا کردی، تو دردها و غم‏های زینب را بر دلم گذاشتی، تو مرا با تاریخ درآمیختی، و من خود را در تاریخ فراموش کردم، با ازلیت و ابدیت یکی شدم، و از این نعمت بزرگ، تو را شکر می‏کنم.

خدایا! تو را شکر می‏کنم که به من درد دادی و نعمت درک درد عطا فرمودی، تو را شکر می‏کنم که جانم را به آتش غم سوزاندی، و قلب مجروحم را برای همیشه داغدار کردی، دلم را سوختی و شکستی، تا فقط جایگاه تو باشد.

خدایا! همه‏چیز بر من ارزانی داشتی و بر همه‏اش شکر کردم. جسمی سالم و زیبا دادی، پایی قوی و تند و چالاک عطا کردی، بازوانی توانا و پنجه‏ای هنرمند بخشیدی، فکری عمیق و ذهنی شدید دادی، از تمام موهبات علمی به اعلا درجه برخوردارم کردی، موفقیت‏های فراوان به من دادی از همه‏چیز، و از همه زیبایی‏ها، و از همه کمالات به حد نهایت به من اعطا کردی و بر همه‏اش شکر می‏گذارم.

اما ای خدای بزرگ! یک چیز بیش از همه‏چیز به من  ارزانی داشتی که نمی‏توانم شکرش کنم، و آن درد و غم بود.

درد و غم، از وجود اکسیری ساخت که جز حقیقت چیزی نجوید، جز فداکاری راهی برنگزیند، و جز عشق چیزی از آن ترشح نکند.

خدایا! نمی‏توانم بر این نعمت تو را شکر کنم ولی به خود جرأت می‏دهم از تو بخواهم که این اکسیر مقدس را تباه نکنی.

خدایا! تو را شکر می‏کنم که مرا بی‏نیاز کردی، تا از هیچ‏کس و از هیچ‏چیز انتظاری نداشته باشم.

خدایا! عذر می‏خواهم از این که در مقابل تو می‏ایستم و از خود سخن می‏گویم و خود را چیزی به حساب می‏آورم که تو را شکر کند و در مقابل تو بایستد و خود را طرف مقابل به حساب آورد!

خدایا! آنچه می‏گویم از قلبم می‏جوشد و از روحم لبریز می‏شود.

خدایا! دل‏شکسته‏ام، زجرکشیده‏ام، ظلم‏زده‏ام، از همه‏چیز ناامید و از بازی سرنوشت مأیوسم، در مقابل آینده‏ای تیره و مبهم و تاریک قرار گرفته‏ام، تنها تو را می‏شناسم، تنها به سوی تو می‏آیم، تنها با تو راز و نیاز می‏کنم.

خدایا! دل‏شکسته‏ای با تو راز و نیاز می‏کند، زجرکشیده‏ای که وارث هزارها سال مصیبت و شکنجه است، ظلم‏زده‏ای که تا اعماق استخوان‏هایش از شدت درد و رنج می‏سوزد، ناامیدی که در افق سرنوشت، جز ظلم و حرمان و تاریکی نمی‏بیند، و جز آینده‏ای مبهم و تاریک سراغ ندارد.

خدایا! هنگامی که غرش رعدآسای من، در بحبوحه حوادث می‏شد و به کسی نمی‏رسید، هنگامی که فریاد استغاثه من در میان فحش‏ها و دروغ‏ها و تهمت‏ها ناپدید می‏شد، تو! ای خدای من!، ناله ضعیف شبانگاه مرا می‏شنیدی، و بر قلب سوخته‏ام نور می‏تافتی و به استثغاثه‏ام جواب می‏گفتی.

تو در مواقع خطر مرا تنها نگذاشتی، تو در کویر تنهایی، انیس شب‏های تار من شدی، تو در ظلمت ناامیدی، دست مرا گرفتی و کمک کردی، در ایامی که هیچ عقل و منطقی قادر به محاسبه و پیش‏بینی نبود، تو بر دلم الهام کردی و به رضا و توکل مرا مسلح نمودی، . در میان ابرهای ابهام، در مسیر تاریک و مجهول و وحشتناک، مرا هدایت کردی.

خدایا! خسته و دل‏شکسته‏ام، مظلوم از ظلم تاریخ، پژمرده از جهل و اجتماع ناتوان در مقابل طوفان حوادث، ناامید در برابر افق مبهم و مجهول، تنها، بی‏کس، فقیر در کویر سوزان زندگی، محبوس در زندان آهنین حیات.

دل غم‎زده و دردمندم آرزوی آزادی می‏کند، وروح پژمرده‏ام خواهش پرواز دارد، تا از این غربت‏کده سیاه، ردای خود را به وادی عدم بکشاند و از بار هستی برهد، ودر عالم نیستی فقط با خدای خود به وحدت برسد.

ای خدای بزرگ! تو را شکر می‏کنم که راه شهادت را بر من گشودی، دریچه‏ای پرافتخار از این دنیای خاکی به سوی آسمان‏ها باز کردی، و لذت‏بخش‏ترین امید حیاتم را دراختیارم گذاشتی، و به امید استخلاص، تحمل همه دردها و غم‏ها و شکنجه‏ها را میسر کردی.


پی‌نوشت: 1- 31 خرداد شهادت دکتر مصطفی چمران است. 29 خرداد نیز فوت مشکوک معلم بزرگوار، دکتر علی شریعتی است. همیشه دوست داشتم روز سی‌ام خرداد مراسمی برای بزرگداشت این دو دوست بگیرم که هیچوقت نتوانستم. کاش بتوانم. علی الحساب در وبلاگم یاد این سردار را زنده میدارم. از چمران بیش از همه نیایشهایش دوست دارم و اشک میریزم.

شریعتی و چمرانتصویر چمران، احسان شریعتی و دکتر ابراهیم یزدی پس از دفن دکتر علی شریعتی بر مزار آن معلم بزرگوار.

2- این نیایش از کتاب «بینش و نیایش» شهید بزرگوار انتخاب شده و احتمال زیاد مربوط به اواخر عمر شریف بزرگوار است که در انتها از شهادت سخن میگوید و شهید شدن خود را قطعی میداند. همانند آخرین نیایش این شهید که پیش از شهادتش صورت گرفته و باز شهید شدنش را شکر میگوید. از اینجا میتوانید آخرین نیایش او را بخوانید. کتابهای دکتر چمران را نیز میتوانید از این لینک دانلود کرده و مطالعه کنید. خوشبختانه قطع صفحات این e-book به گونه ای است که بسیار مناسب صفحات موبایل و تبلت است و من نیز کتابهای این بزرگوار را روی موبایلم خوانده و میخوانم. نقاشیها نیز حاصل دستان هنرمند شهید چمران هستند. 3- بابت کم کاری یک ماهه‌ام عذر خواهی میکنم. باید قضای فعلهای نکرده‌ام را بجای آورم.

نظر شما چیست؟

تا کنون ۱۲ نظر ثبت شده است
  • پریشان گویا
  • من پریشان حالم از عشق تو و حالی ندارم
     من پریشان گویم از دست تو آدابی ندارم

    سلام

    سلام بر شما
  • طراحی سایت ویژه وبلاگهای ارزشی
  • راه اندازی سایت ویژه وبلاگهای ارزشی
    سایت خود را با استفاده از وردپرس محبوب ترین سیستم مدیریت محتوا راه اندازی کنید
    با کمترین هزینه یک سایت خوب داشته باشید
    مدیریت این سایتها بسیار آسان بوده و شبیه وبلاگ می باشند
    همه اطلاعاتی که شما برای داشتن یک سایت نیاز دارید در اختیارتون قرار خواهد گرفت
    یکی دیگر از مزایای وردپرس قالبهای زیاد، متنوع و در دسترس این سیستم می باشد
    به همراه پشتیبانی کامل از شما وبلاگ نویسان محترم
    به همین راحتی میتوانید وبلاگ خود را به سایت تبدیل و به صورت حرفه ای آن را مدیریت کنید
    برای کسب اطلاعات بیشتر به سایت ما مراجعه کنید

    هزینه طراحی برای سایتهای ارزشی 40 هزار تومان میباشد

    سلام دوست عزیز من شما رو لینک کردم اگه مایل هستید ما رو با نام ▌▌ آشپز باشی| آموزش آشپزی| خوشمزه ترین غذاها و دسرها ▌▌ و آدرس http://ashpaz-bashi.blog.ir/ لینک کنید. ما رو باخبر کنید.
  • محسن فاطمی
  • با سلام
    وبلاگ خوبی دارید اگه مایل به تبادل لینک هستید منو با اسم "دانلود بازی موبایل" لینک کنید و به وبلاگم تشریف بیارید و بفرمایید تا با چه نامی لینکتون کنم

    ممنون از شما

    روح مان با یادشان شاد....
    إنشاءالله دعای این بزرگوار مشمول ما شود و شهادت نصیبمان....


    التماس دعا،
    یا حق.

    سلام
    محتاجیم به دعا. دعاگویتان هستیم.مشکلی که داشتین برطرف شد؟
    سلام علیکم.
    راستش مثل همه ی ادم ها یادم رفته است کدام مشکل را میگویید...!
  • کد ساز codsaz.ir
  • با سلام و عرض ادب.سایت کدساز آمادگی دارد تا کدهای اختصاصی برای وبلاگ شما بسازد.اگر کدی خواستید به کدساز دات آی آر مراجعه کنید و کد خود را سفارش دهید.کدهای کدساز مخصوص وبلاگ شما طراحی می شود و هیچ تبلیغی در کدها قرار نمی گیرد.
    جهت سفارش کدهای زیر مخصوص وبلاگ خود به سایت مراجعه نمایید:
    کد نمایش عکس تصادفی مخصوص وبلاگ شما
    کد منوی همراه برای وبلاگ
    سلام
    خدا قوت....
    ممنون بایت انتشار نوشته های ناب شهید چمران....

    سلام بر چمران و تمام شهدا....

    یاعلی

    سلام
    ممنون: ) باید یاد کردن از بزرگان را زینت زندگی خود کنیم
  • نورالدین عبدالله زاده
  • سلام دوست عزیم

    من به وبت سر زدم و واقعا تبریک می گم از این همه سلیقه ای که به خرج دادی .هیچ چیز مثل این نیست که با یه مطلب زیبا تو هر زمینه ای دل بازدیدکنندگان رو بدست بیاری واقعا مطالبت زیباست.دوست دارم از این سلیقه ات استفاده کنی و به وب منم سر بزنی ، نظرتو درباره اش بهم بدی و لایک هم بزنی ،باعث افتخارم هست که به پیشنهادادت جامه عمل بپوشانم آدرس وبلاگم download4you.blog.ir هست خوشحال میشم سر بزنی و اگه موردپسند  بود ما رو هم در وبلاگ زیبایت لینک کنی

    منتظرت هستم

  • بهمن بیات
  • سلام و عرض ادب

    دوست عزیز من بهمن مدیر سایت املاک ملک یابی هستم

    وبلاگ بسیار زیبایت را تحسین میکنم

    من آماده تبادل لینک و همکاری با شما هستم

    میتونی از لینک زیر با من تبادل لینک کنی

    در صورت امکان با من تماس بگیر

    09128808051

    و یا شماره تماس خود را برایم ارسال کن

    آرزوی موفقیت در تمامی مراحل

  • پری سپهری
  • سلام

    من تازه وبلاگم رو ساختم و میخوام لینک وبلاگ شما رو قرار بدم.متشکر میشم اگه شما هم لینک وبلاگ منو قرار بدید.

    منتظر جوابتون هستم.

    سپاس

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی