انسان قرنها بینایی داشته است امّا تنها نیوتن دید که سیب از بالا می افتد. قرنها انسان میدید اما بصورت اتفاقی دید که نور هنگام عبور از سوراخ کلید درب رفتار موجی از خود نشان میدهد. انسان قرنها میدید اما ... تنها یک اتفاق! حال فرض کنید انسان نمیدید و در تلاش بود همهی جهان را با 4 حس دیگر خود توصیف کند. چه میشد؟ علم در کجا بود؟ و حالا فرضی دیگر کنید. فرض کنید انسان همچون چشم خود، حس دیگری داشت که میتوانست فرکانسهای دیگر امواج الکترومغناطیس را همانند نور درک کند. آنگاه چه میشد؟ آنگاه انسان در اثر چه اتفاقات دیگری، علم را میشکافت؟ و علم تا کجا جلو برده میشد؟ چیزی که ما از امواج الکترومغناطیس میدانیم مانند آن است که با استفاده از حسگر به درک نور پرداخته باشیم و ویژگیهای آنها را بیابیم. حال آنکه وقتی چشم داریم دنیا را به واسطه نور درک میکنیم و غیر از ذات نور، به وسیله نور جهان را کشف میکنیم.
انسانی که تنها با 5 حس محدود خود در حال ادراک جهان است چگونه به خود مغرور شده است؟ اینکه علما گفته اند هرچه بیشتر علم یافتیم بیشتر فهمیدیم هیچ نمیدانیم تنها یک تعارف علمی نیست. یک حقیقت محض است. شما همین الآن چند عدد حس میتوانید برای خود متصور شوید؟ آیا تا قبل از اینکه حس بویایی و چشایی میداشتید اصلا میتوانستید تصور کنید چنین احساسی نیز وجود دارد؟ حداقل در حیطه امواج برای درک تمام طیف امواج مکانیکی و الکترومغناطیسی میتوانستیم حسگر داشته باشیم و با آن جهان را گونه دیگری ببینیم و شاید آن روز یک اتفاق کوچک در جهان، همچون عبور موج از شیار باریک، تمام علم و معرفت ما را از جهان جابجا میکرد. در حال حاضر برخی از این درهای علم بصورت مصنوعی به دست انسان در خارج از بدن او ساخته میشوند همچون حسگر امواج فروسرخ که دیدی جدید به انسان از جهان اطراف میبخشد.
هر حسی که داریم و میتوانیم داشته باشیم عالمی را برای ما میگشاید. هر دری از ادراک به روی ما گشوده شود گویا دری از درهای علم به روی ما گشوده شده است. اولین واکنش ما هنگامی که با این درهای علم مواجه میشویم چیست؟ حیرت! متحیر میشویم از اینکه چقدر جهان با آنچه می اندیشیدیم متفاوت است. حال تصور کنید این حس ها را به یکباره در جان خود ببینیم. یعنی به یکباره با چشم خود جهان را بصورت دوربین فروسرخ ببینیم، آنگاه چه میشود؟ اولین واکنش ما چه خواهد بود؟ وحشت! یک جهان عظیم به روی ما گشوده میشود و ما که تا به امروز میپنداشتیم جهان آن چیزی است که تا به حال درک کرده ایم از شدت حیرت، وحشت میکنیم.
در برنامه ماه عسل امسال کودکی را آوردند که ناشنوا بود و عمل جراحی کاشت حلزون شده بود تا شنوا شود. در برنامه دستگاه را به کودک متصل کردند تا برای اولین بار بشنود. واکنش طبیعی این کودک در اولین باری که صدا میشنوید چه بود؟ وحشت بود! او وحشت و گریه کرد. وقتی این صحنه را دیدم یاد خودمان افتادم. یاد مرگ. یکی از سختیهای بزرگ مرگ همین است که درهای معرفت و ادراک به روی انسان باز میگردد. انسان جهان را بسیار متفاوت از آنچه تا به حال میدید میبیند و علم و نگرش وی به جهان به کلی دگرگون میشود. به تعبیر قرآنی پرده ها کنار میروند و انسان حقیقت عالم را میبیند. این یعنی سعه وجودی میابد و اگر انسان خود را برای چنین امری آماده نکرده باشد وحشتی عظیم سراپای او را فرا میگیرد، چیزی بس عظیمتر از آنچیزی که کودک برنامه ماه عسل از خود نشان داد. در آن روز آنکه به علم خود در جهان مغرور بود به یکباره تهی میشود! حد نهایت ترس و وحشت آن است که انسان یکباره قالب تهی کند، اتفاقی که قطعا برای بسیاری و به خصوص برای بسیاری دانشمندان مغرور به علم خود رخ میدهد. به طوری که خود را حقیقتا قالب تهی میبینند. اما در این بین هستند کسانی که دانشمند هم نبودهاند اما درک درستی از جهان داشتند و این وسعت وجودی را پیشاپیش طبیعی دانستهاند و این است که مردن آنها «همچون بوییدن گل است»1.
در آیه 99 سوره حجر پروردگار میفرمایند: «وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّی یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ؛ پروردگارت را عبادت کن تا یقین تو فرا رسد!». مفسرین معنای یقین را در اینجا «مرگ» ذکر کردهاند.2 یکی از دلایلی که میتوان برای این تعبیر ذکر کرد همین است. یقین عبارت است از بالاترین سطح علم و اعتقاد. و زمانی این علم و اعتقاد حاصل میشود که انسان بهترین درک را از جهان داشته باشد بنابراین میتوان گفت در هنگام مرگ انسان دیگر محدود به ادراک 5گانه نخواهد بود و درک حقیقی از جهان را خواهد داشت. در روایتی امام صادق (ع) میفرمایند: «لَمْ یَخْلُقِ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ یَقِیناً لَا شَکَّ فِیهِ أَشْبَهَ بِشَکٍّ لَا یَقِینَ فِیهِ مِنَ الْمَوْتِ»3؛خداوند هیچ یقینی را که شکی در آن نیست، شبیهتر از مرگ نیافرید.
1- رسول الله محمد (صلى الله علیه وآله): الموت ریحانه المومن (کنز العمال: 42136)
2- تفسیر نمونه، ج11، ص 143؛ ترجمه المیزان، ج12، ص 289
3- من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۱۹۴
قسمت مذکور از ماه عسل:
- ۶
- يكشنبه, ۲۸ تیر ۱۳۹۴، ۱۱:۰۰ ق.ظ
و چه برداشت عجیبی! شما از این مطلب برداشت دینی می کنی، اما من قبلا متنی با مضامین مشابه در یک سایت علمی خارجی دیدم و نتیجه گیری اون به این شرح بود:
همان طور که بحث شد ادراک انسان از دنیای اطراف خودش به شدت محدود و قدرت پردازشی اون از این هم محدودتر است ولی وقتی هوش های مصنوعی در سال 2050 به خودآگاهی برسند با کمک هزاران سنسور مختلف و قدرت تحلیل ماورای درک بشر به قطع تمدنی فراانسانی رو پایه گذاری می کنند که در تخیل نمی گنجد!
و جالبه برام که شما چاره کار رو در مرگ (راستی ترجمه حدیث امام صادق (ع) ناقصه) و آماده شدن برای اون می دونی، ولی اونا در تکنولوژی. برای دیدن یکی از تلاش ها می تونی اگه دوست داشتی این جا رو ببینی:
https://www.ted.com/talks/david_eagleman_can_we_create_new_senses_for_humans
سلام