بنده

زندگی با تغییر یک «حرف» می‌شود بندگی؛ اینجا هم، محل همان «حرف» ...

بنده

زندگی با تغییر یک «حرف» می‌شود بندگی؛ اینجا هم، محل همان «حرف» ...

دنبال کنندگان: ‎+۱۰۰ نفر
بنده را دنبال کنید

استراتژی حسن تنبل!

سیاست مدیریت
دوشنبه, ۴ مرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۱۴ ب.ظ

داستان حسن تنبل را حتماً به یاد دارید. حسنی که در خانه می خوابید و هیچ کاری نمی‌کرد. آخر مادرش از کنار تخت او تا بیرون خانه سیب چیند و حسن دانه دانه سیب‌ها را برداشت تا از خانه بیرون رفت و آن وقت مادرش در خانه را بست و حسن مجبور شد برود دنبال کار و تنبلی را کنار بگذارد.

حالا حسن را حاکمیت در نظر بگیرید. حاکمیت بسیار تنبل است. هیچ کاری حاضر نیست بکند. استراتژی شما در قبال او باید استراتژی مادر حسن باشد. اگر می‌خواهید در این حکومت کاری انجام دهید، باید یک سیب خوش‌مزه و سرخ دقیقا جلوی دماغ حکومت بگذارید. وقتی آمد آن را برداشت و یک گاز بهش زد و خوشش آمد، آنوقت یک سیب دیگر دقیقا جلوی دماغش سبز کنید! همینطور حرکت مورچه‌وار خود را ادامه دهید. اینکه بخواهید یک افق زیبای 50 ساله برای حاکمیت تعریف کنید او حاضر نمی‌شود دنبالش برود. نه اینکه افق نداشته باشید. قطعا بدون افق‌گذاری نمی‌شود. امّا در مقام اجرا یک کاری برای حاکمیت باید تعریف کنید که دقیقا پیش پایش باشد و خیلی زود نتیجه دهد. در حد شش ماه تا خیلی خیلی زیاد باشد یک سال! وقتی آمد آن را برداشت بعد پاداش دوم را در قدم دوم بهش نشان دهید. همینطور تاتی تاتی راهش بیاورید تا بشود 50 قدم و 50 سال!

معنای اصیل واژه‌ی استراتژی به جنگ اشاره دارد و در اصل هنر به میدان آوردن نیروها (سپاهیان) است. با ورود این واژه به فضای مدیریت، استراتژی در فضا رقابت کاربرد داشت که سازمان‌های رقیب نوعی دشمن محسوب می‌شدند. امّا رفته رفته این واژه معنای گسترده‌تری یافت و کم کم مترادف واژه‌ی «شیوه» و «روش» شد. شیوه‌ی انجام دادن کارها در سطح کلان سازمان را به جای استراتژی به کار بردند. امّا این کاربرد به من نمی‌چسبد. من همان معنای جنگی‌اش را میپسندم! استراتژی واژه‌ای است که حرف از مرگ و زندگی میزند. استراتژی بازنده، یعنی استراتژی‌ای که مرگ (یا حداقل مرگ سازمان) را برای صاحبش به ارمغان می‌آورد. به همین دلیل نام‌گذاری این مطلب برایم دشوار بود چرا که این مطلب در اصل «روش حسن تنبل!» است. مگر اینکه حاکمیت را دشمن خود در نظر بگیریم! دشمنی تنبل! که تنبلی‌اش موجب هلاکت ماست! و ما می‌خواهیم او را واردار کنیم کاری را انجام دهد که ما می‌خواهیم!


1- یک استراتژی دیگر هم نوشته‌ام که از طریق کلمه‌ی کلیدی استراتژی (که پایین این مطلب هم هست) می‌توانید آن را هم ببینید! استراتژی انگری بردز!

2-این مطلب از تجربه‌ی «شفافیت در بانک ملّی ایران» به فکرم رسیده است که این تجربه را از این پیوند می‌توانید مطالعه کنید.

کلمات کلیدی:

استراتژی

نظر شما چیست؟

تا کنون ۵ نظر ثبت شده است
به به 
آفرین 
یه سوال؟ قـــــدم شما چیه ؟ (قدم اول شما)

سلام
شفافیت بیمارستانی : Health.tp4.ir
البته خود این مسئله هم دوباره قدم‌های اولی دارد.
یکم سنگین بوود
یعنی باید چند بار بخونمش
ان شاالله وقتی فهمیدم نظرمو میگم:)

:)
  • ...:: بخاری ::...
  • :)
    بسیار خوب!
    ضمنا از قدیم الایام خوشم می اومد از این هایلایت کردن تو متنهاتون.

    من با کلیت متن کاملا موافقم. و شکی هم ندارم بهش.
    اما ی کم دقیق تر اگر نگاه کنیم شاید اونی ک نیاز ب سیب داشته باشه برای حرکت، سازمان نباشه، اعضای سازمان باشن. ب نظر من این متفاوته. گرچه در نتیجه عمومی ک نهایتا گرفته میشه نتیجه یکسانه. یعنی چ خود سازمان تنبل باشن چ اعضای سازمان، ب هر حال حرکت ب سمت سیب وجود داره.
    اما تفاوتش اونجایی مشخص میشه ک بحث خود سیب میشه!
    بیشتر توضیح میدم حرفمو.
    (میدونم دارم درس پس میدما و حتی میدونم ک شاید اشتباه کنم. صرفا تحلیلمو دارم از مطلب میگم) ببینید وقتی ما از شفافیت حرف میزنیم، دو بخش براش مد نظر داریم. یکی اون خاصیت حکومت در بحث شفافیت هست. ینی خود حکومت قابلیت های شفافیت زایی داشته باشه. مثلا شفافیت قانونی داشته باشه. یا فیلتری داشته باشه برای جذب اعضای شفاف تو بدنه اش. یکی هم برمیگرده ب اعضای بدنه حاکم. ک تقریبا میشه مصداقی. مثلا مجلس شفاف داشته باشیم. دولتمردان شفاف داشته باشیم. و ی قابلیت مهمی ک هست، اینه ک افراد قابلیت پذیرش شفافیت داشته باشن. ینی مسئول بانک و نماینده و دکتر و فلان و فلان عارشون نیاد شفاف سازی کنن. بپذیرن شفافیت رو.

    حالا برگردیم ب سیب و حسن تنبل.
    گفتم ب نظر من فرق داره ک بدنه شفافیت پذیر(؟) باشن یا حکومت. اون هم بخاطر همین سیبه است! ما وقتی سیب (هدف یا مزیت کوتاه مدت) میگذاریم برای این کار، در حال حاضر ک داره این اتفاق می افته ب نظرم: داره ذائقه اون مصداق ها بیشتر مد نظر قرار میگیره تا ذائقه خود حکومت. حتی ذائقه مردم هم مدنظر نیست (اساسا ک مردم پرتی داریم تو شفافیت یکیش خودم ک تا پارسال نمیدونستم مثلا). اگر الان داره تیکه تیکه شفاف سازی میشه، بر اساس ذائقه حکومتی نیست. بر اساس ذائقه همین بدنه است. علاوه بر اون فکر میکنم ک گرچه حکومت حال حاضر ما شفاف نیست. و نقص های زیادی هم از این باب داره. اما قابلیت پذیرشش (برعکس بدنه حوکمتی) بالاست. دلیلم ظرفیتی هست ک خود حضرت اقا ایجاد می کنن برای این قضیه(ر.ک:سایت شفافت) پس ما تئوری خام داریم برای شفافیت تو حکومت جمهوری اسلامی. این نوع حکومت نیست ک جلوی شفافت رو بگیره. اما در عوض بدنه خوبی نداریم. قانون خوبی هم نداریم. ظرفیت مصدقی خوبی هم نداریم. اینه ک گیر کردیم.

    همین ب ذهنم رسید فعلا. و باز هم ممنون از متن خوب! این ساعت وسط ی کار دیگه باعث شد بشینم فکر کنم ب شفافیت!
    موفق باشید و ب بانو هم ک سلام برسونید (قلب قلب قلب)
  • محمد آذرکار
  • مطلب درست همینه ، و روشی که دشمن در پیش گرفته همینه امام کو گوش شنوا ، در جواب این استدلال های زیبا دم از توهم توطئه میزندد!

    سلام
    ممنون از لطفتون :)
  • Packers Movers Bangalore
  • I have learn some excellent stuff here. Certainly worth bookmarking for revisiting.
    http://packers-and-movers-bangalore.in/
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی