خبری در تلگرام خواندم از این که سامسونگ با شرایط ویژه و اقساط به کارمندان دولت جنس میفروشد (این خبر). البته این اتفاق برای اولین بار نیست. امّا اینطور که فهمیدم در این سال اقتصاد مقاومتی، شاید بازاریابی سامسونگ در دولت بیشتر شده است. کاری به نفهمی مسئولین و کارمندان دولتی چه ریشو چه غیر ریشو ندارم. این که چیز مشخصی است!
امّا این بازار برای سامسونگ یک بازار معمولی است یا ویژگی خاصی دارد؟
به نظر من بازار خیلی خاصی است و برای سامسونگ اهمیت زیادی دارد و سامسونگ هدفمند روی آن سرمایهگذاری میکند؛ زیرا وقتی یک مسئول ریشوی دولتی یک گوشی سامسونگ مدل خدا را مثلا با صد یا دویست هزارتومان ارزانتر از بازار نزدیک به دو میلیون تومان میخرد و از این خریدش یک احساس پیروزی عظیم میکند و ژست اجتماعیاش بالاتر میرود (و اصلاً مگر میشود آقای دکترِ، گوشی مدل خدا نداشته باشد؟) حالا این مسئول میآید برای تولید ملّی و اقتصاد کشورش سینه چاک کند؟ نه آقا. خوش خیالید. این مسئول یا کارمند دولتی با شندرغاز رشوه خریده شده است. این دیگر رطب خورده است. این منع رطب کند؟ البته این آقایان که در عمل خودشان بزرگترین مانع تولید ملّی هستند، قطعاً در حرف از تولید ملّی میگویند چون این حرف خودش باعث افزایش شأن اجتماعی است و چه بسا در فیش حقوقیشان هم بی تأثیر نباشد که بتوانند جنسهای بهتر و بیشتری از سامسونگ بخرند!
کلمات کلیدی:
اقتصاد
اقتصاد مقاومتی
تولید ملی
محاصره اقتصادی
- ۳
- دوشنبه, ۴ بهمن ۱۳۹۵، ۱۲:۵۸ ب.ظ
باز به این فکر میکنم که اگر فرهنگ اقتصادی آن مسئول درست و درمان بود، چنین کاری نمیکرد. گذشته از اخلاق کارگزاری و احکام فقهی و اینها.
این که شأن میدهد، یا اینکه کلاس دارد، همان باورهای عرفی مزخرف و خیلی مضحکی است که من فکر نمیکنم درک بیاساس بودنشان کار دشواری باشد، ولی با این حال این همه، همه را گرفتار کرده، و این یک مسئلهی فرهنگی است. (معضل بزرگ فرهنگی یعنی این! یعنی یک چنین چیزهایی. یعنی باورهای پوچی که به پیشفرضها تبدیل میشود. به نظرم در کار فرهنگی باید به اصلاح این ریشهها خیلی اهمیت داد...)
حسین جان، میخوام اشارهای بکنم به یک بحث قدیمیتر.
تو با اصرار اقتصاد را زمینهی فرهنگ میدونی و شواهدی براش ارائه کردهای، ولی من فکر میکنم با یک تغییر زاویهی نگاه، میشه تقریباً با همون شواهد فرهنگ را هم زمینهی اقتصاد دونست. (مقصود من رو از فرهنگ میدونی دیگه؟! چون الان خیلیا از فرهنگ دم میزنن، و معانی متعددی پیدا کرده!)
حالا با توجه به گفتوگوهایی هم که قبلاً در موردش داشتهایم، چهطوره در این نقطه با هم تفاهم کنیم که فرهنگ و اقتصاد در هم تنیدهاند و بر هم اثر میگذارند. با هم در تعامل هستند و هر دو، یکدیگر را جهت میدهند، و اینطور نیست که اصلاح یکی بر دیگری مقدم باشد. بلکه هر دو را با هم باید تغییر داد. موافق نیستی؟
سلام سید
راستش موافق نیستم. این باور فرهنگی که ایجاد شده به دلیل اقتصاده و نظام اقتصادی است که این فرهنگ رو ایجاد کرده. به نظرم سؤال اینه: آیا فرهنگ نظام اقتصادی ساخته است؟ یا نظام اقتصادی فرهنگ ساخته است؟ به نظر بنده دومی است. اگر فکر میکنی تا به حال فرهنگ (به معنای یک اعتقاد «عمومی» نه اعتقاد یک یا چند نفر خاص) منجر به تولید یک نظام اقتصادی شده است؟ به نظرم باید براش شاهد بیاری. مثلا در مورد همین قضیه:
نظام اقتصادی منجر شده است فرهنگ اقتصادی تجملگرایی و مصرفگرایی شکل بگیره. حالا این فرهنگ داره رفتار «فردی» انسانها رو شکل میده.
آیا در این زنجیره، پیش از نظام اقتصادی، فرهنگِ «عمومی» قرار داشته است؟ یعنی یک فرهنگِ عمومی منجر به تولید این نظام اقتصادی شده است؟