گفته میشود تحلیلهای منفی برد-برد است! اگر تحلیلت درست باشد که هیچ امّا اگر تحلیلت غلط باشد آنقدر خوشحال هستی و دیگران هم هستند که تحلیل منفی تو اهمیت خود را از دست میدهد. میخواهم تحلیل منفیبافانه کنم! حداقل خودم راحتتر هستم! البته پیشبینی امسال خیلی دشوار است. سال 92 هم که ریاست روحانی غیر منتظره مینمود، باز امکان پیشبینی وجود داشت. امّا امسال متفاوت است. همهچیز لب به لب پیش میرود! رئیسی خوب سخنرانی نمیکند و فضا را نمیتواند شفاف کند، از آن طرف روحانی در سخنرانیهایش روی میرحسین را هم سفید کرده است. از طرف دیگر امّا پوئن منفی روحانی عملکرد ضعیفش است.
برخلاف آنچه که امسال در مورد عدم دوقطبی سازی گفته شد، من فکر میکنم دوقطبی سازی چیز خوبی است. فضا را شفاف میکند و انتخابها را آگاهانهتر مینماید. سال 88 نمادی از یک انتخاب شفاف بود. اگر فضا روشن و شفاف شود مردم به گزینهی انقلابی رأی میدهند. احمدینژاد فضا را دقیق برای مردم باز کرد و صریح و شفاف به مردم گفت که پشت میرحسین چه کسانی هستند و آنها را مستقیم به حامیانشان وصل کرد و نشان داد که خودش انقلابی است نه میرحسین. من معتقدم اکثر مردم این کشور همیشه به گزینهی انقلاب رأی میدهند. به شرطی که فضا شفاف باشد. با وجودی که قالیباف فضا را کمی شفاف کرد امّا تکیه او بیشتر روی مسائل اقتصادی بود. در این بین رئیسی اصلاً نتوانست فضا را شفاف کند. روحانی دقیقاً میگوید که رقیب او چه کسی است (گرچه به دروغ و اغراق). روحانی صریح میگوید اینها همانهایی هستند که فلان میکنند. شما هم باید در سخنرانیها بگویید که روحانی همانی است که BBC و منافقین و Jerusalem Post از او حمایت کردهاند.
رئیسی نتوانست روحانی را معرفی کند و به مردم بفهماند که کدام گزینهی انقلاب است. مردم فکر میکنند این آقا که در مسند ریاست جمهوری است، حتما انقلابی است دیگر. چه میدانند مملکت انقدر خر تو خر است که ضدانقلاب بر مسند ریاستجمهوری مینشیند؟ فردا هم با خود میگویند که بگذار همین روحانی انقلابی دوباره رأی بدهیم که چهار سال با رهبری هم کار کرده است و خلاصه با هم میتوانند خوب کار کنند!
امسال دو قطبی شد امّا باز هم فضا شفاف نشد. محیط پولاریزه نشد. همین که تعداد مرددها زیاد است نشان میدهد که فضا شفاف نیست هنوز. تعداد زیادی از مردم هنوز نمیدانند کدام انقلابی است و کدام ضد انقلاب. نمیدانند روحانی لیبرال است. و اصلاً چرا یک کلمه از دهانتان در نمیآید که: «آقای روحانی شما مملکت را سپردید دست لیبرالها. امام خطر لیبرالها را جدی میدانست و فلان.» چرا انگ لیبرالی را به روحانی نمیچسبانید؟ آخر از چه حیا میکنید؟ خودشان توی روز روشن از لیبرالیسم دفاع میکنند. مردکِ روحانی در مناظره و در جواب سؤال مبارزه با قاچاق کالا میگوید در جهان فقط قاچاق اسلحه و مواد مخدر و انسان قاچاق هستند و برای دیگر کالاها قاچاق معنا ندارد! او با این حرف لیبرالی دارد میگوید درهای مملکت را باز کنید کالای خارجی وارد شود. از این حرف لیبرالی تر؟ خوب چرا لالمونی میگیرید در مناظره و به او و لیبرالیسم حمله نمیکنید؟ چه حجب و حیایی آخر؟ چرا زبانتان کار نمیکند؟ باید انقدر واژهی لیبرال را به روحانی بچسبانید و تکرار کنید که این واژه معادل فحش مادر تلقی شود! همانطور که الان واژهی صهیونیست چیزی معادل تروریست در ایران جا افتاده! واژهی لیبرال هم باید همچون داغی بر پیشانی روحانی و دولتش میچسبید. شما نکردید این کار را و اشتباه کردید (اگر نگویم خیانت کردید!). شما شنیدید که او دربارهی قاچاق چه گفت و هیچ نگفتید. شما میبینید که هاشمیطبا چطور افکار لیبرالی خود را با وقاحت بیان میکند و هیچ نمیگویید. شما به راحتی میتوانستید مسئله را ایدئولوژیک کنید و ایدئولوژی طرف مقابل را به چالش بکشید امّا نکردید. اگر در گفتن فسادها و مسائل شخصی حیا دارید (که کاری ندارم درست است یا خیر)، در شفاف کردن ایدئولوژیها هم حیا میکنید؟ چرا نباید ایدئولوژی او را صریح بیان کنید و محکم نقد کنید؟ البته این هم هست که ممکن است شماها اصلاً سواد این چیزها را هم نداشته باشید. یعنی وقتی روحانی آن جمله را گفت شما اصلاً نفهمیدید که او چه دارد میگوید!
احتمال میدهم روحانی باز رئیسجمهور خواهد بود. حتی اگر رئیسی رئیس شود، این پیروزی را شانسی میدانم! البته از حق نگذریم وضعیت از انتخابات قبل خیلی بهتر بود و هماهنگی بین نیروهای انقلابی بسیار بهتر و بیشتر بود امّا هنوز از این نواقص پیشگفته رنج میبریم. یا مثلاً نقصی دیگر این است که اگر عارف به نفع روحانی کنار رفت، عارف نمایندهی اصلاحطلبان بود و تندرو، روحانی هم اسماً اعتدالگرا بود و مستقل در انتخابات شرکت کرده بود. در این صورت وقتی عارف انصراف داد، تمام رأیش برای روحانی رفت. در صورتی که اگر روحانی انصراف میداد رأی او بین اصولگرا و اصلاحطلب تقسیم میشد. حالا شما برعکس کردید! قالیباف رفت که رأیش تقسیم میشود!
بنده به آقای رئیسی رأی میدهم امّا من نمیدانم چطور میگفتند آقای رئیسی بعنوان جایگزین رهبری مطرح است؟ ایشان که یکدهم سخنوری رهبری را ندارند. امروز برخی حزبالهیها میگویند میخواهند به روحانی رأی بدهند! چرا؟ چون میگویند او حداقل ممکلت را میتواند اداره کند! خوب این حزبالهیها از کجا فهمیدهاند روحانی چطور اداره میکند؟ از کجا فهمیدهاند رئیسی چطور میخواهد اداره کند؟ اصلا چه میدانند ریاست جمهوری چیست؟ اینها فقط میدانند وقتی روحانی حرف میزند دل آدم قرص میشود. همین! ولی شما که حرف میزنید دل آدم قرص و محکم نمیشود. امروز بخشی از زندگینامهی فیدل کاسترو را میخواندم. این رهبر قدرتمند، از همان بچگی کلهاش بوی قرمهسبزی میداده است. در دوران کودکی در مدرسه لات بازی در میآورد. خانوادهاش در واکنش میخواهند تنبهش کنند و به مدرسه نفرستندش. امّا او که عاشق درس و مدرسه بوده خانواده را تهدید میکند که خانه را آتش میزند! پدر فیدل یک فئودال زورگو بوده است! فیدل در 13 سالگی اولین اعتصاب و آشوب زندگیاش را راه میاندازد و کارگران پدرش را علیه پدرش میشوراند! یک چنین شخصیتی که یک آدم جسور، باهوش، آگاه، کلهشق و سخنور است، میتواند به چنین رهبر قدرتمندی تبدیل شود. در آزمون ورودی دبیرستان، یکی از مواد آزمون 10 دقیقه سخنرانی بوده است. همین سخنرانی 10 دقیقهای فیدل در دوران نوجوانی باعث میشود معلمان وی روی او بعنوان یک رهبر سیاسی آینده حساب باز کنند! یک وجه این داستان شیوهی نخبهیابی آنهاست و شیوهی مدارس ما که باید بنشینیم و زار بزنیم از افراط بیعقلی در امر آموزش کشورمان. وجه دیگر این است که در این سازوکارهای انتخاباتی مثل جمنا و درخواست از فلانی برای شرکت در انتخابات و انتخابِ اصلح، نباید در حد یک آزمون 10 دقیقهای سخنرانی از کاندیداها ارزیابی داشته باشیم؟ اصلاً کسی که قرار است رهبر سیاسی مملکت باشد چطور میتواند اصلح باشد و سخنران قابلی نباشد؟
بعداً نوشت: 1- یکی از دوستان گفت مردم ایدئولوژیک رأی نمیدهند. درست است. من نگفتم حرف ایدئولوژیک بزنید. بلکه همان کاری را با واژهی لیبرال بکنید که با واژهی صهیونیست کردهاید. یعنی آن را تبدیل به یک فحش سیاسی کنید! مردم مگر الان میفهمند صهیونیسم یعنی چه؟ فقط میدانند فحش ترسناکی است! لیبرال هم همین باید بشود و همچون داغی بر پیشانی جریان اصلاح طلب بچسبد. 2- گفتند در این مدت محدود انتخابات نمیشد. میگویم چطور قالیباف توانست ادبیات 96% را جا بیاندازد؟ البته در حد واژهی صهیونیست نمیشود، درست. امّا در حد کاری که قالیباف کرد و حتی بهتر از آن هم میشد کرد. 3- به نظرم مردم آگاهانه رأی نمیدهند. رئیسجمهور در ایران 8 ساله است. 4- احمدینژاد سال 88 صراحتاً به میرحسین گفت: «برگردید به خط امام و انقلاب». احمدینژاد آنها را صراحتاً ضد انقلاب خطاب کرد. مردم هم همین حس را گرفتند.
کلمات کلیدی:
انتخابات
انتخابات ریاست جمهوری
حسن روحانی
سید ابراهیم رئیسی
- ۱
- جمعه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۳:۱۰ ق.ظ
1. تحلیلِ تند و "انقلابی"یی بود، و حقیقتاً جاهایی که راجع به لیبرالیسم بود کمی شوکه شدم. اولاً خواهش میکنم در لیبرالخطاب کردن روحانی احتیاط کنید. ضدانقلاب بهتر است. گزینهی دشمنان بهتر است. "لیبرال" خواندن روحانی همانقدر نشان از عدمِ آگاهی سیاسی دارد که چپ دانستنِ قالیباف و رئیسی و جناحِ راست(!).(صرفاً به دلیل شعارِ توخالی و بیپشتوانهی نظریِ "عدالت اجتماعی" آنها و در حقیقت سوءاستفادهشان از این غفلت اصلاحطلبان) شما هر طور حساب کنی، با هر تعریفی از لیبرالیسم، حسن روحانی، به معنای درست کلمه، لیبرال نیست. اصلاحطلبان البته، گرایشات لیبرالی دارند؛ میتوان گفت معجونی عجیب از غربزدگی و دموکراسی و آزادیخواهی و نواندیشی دینی هستند. لیبرال واقعی کسانِ دیگریند. میخواهم بگویم، ولله که روحانی را لیبرال خطاب میکنید و ما لیبرالها شرم میکنیم. :)
2. صحبتِ مهم و قابلتوجهی کردید راجع به اینکه مردمِ ایران همیشه به گزینهی انقلابی رای میدهند؛ "اگر فضا شفاف شود." سوال بنده از جنابعالی سادهست؛ اول شرح دهید که شاهدمثالی و چه مصادیقی از چنین "گرایش انقلابی" مردم (عامِ مردم) ارایه میکنید؟ سوای 88 پرخادثه؟
جناحِ راستِ انقلابیِ متعهدِ ارزشی، سال 76، درفضایی به شفافیتِ تیترِ "گزینهی رهبری، ناطقنوریست" (ابرار)، 20 به 9 میلیون باخت. سال 80 هم ایضاً. سال 84، آقای احمدینژاد 17 میلیون رای آورد. سال 1388 احمدینژاد (به هرشیوهای که بود) 24 میلیون رای آورد. سال 92، جناحِ راست در تمامِ آشفتگیش، بیش از 16 میلیون رای نداشت. (انتخابات مجلس و باختِ 30-0 به "لیست انگلیسی" در تهران و در دیگر کلانشهرها هم بماند.) سالِ 96 هم،با تمام اتحادش، 15 میلیون رای داشت. سوالی که این وسط، من از کسی که ادعا میکند مردمِ ایران همیشه به گزینهی انقلابی رای میدهند، میکنم اینست که خب چطور است رای مردم به انقلابیون همیشه 16-17 میلیون بوده؟ چطور است که رای به ضدانقلابها 20 میلیونی (70 درصدی) و 24 میلیونی (60درصدی) بوده؟
اصلاً برادرِ من! آمار به کنار.. واقعیتِ جامعه چقدر با چنین ارزیابییی همخوانی دارد؟ چقدر متاعِ تندرویهای انقلابیگرایانه در این جامعه خریدار دارد؟ (میگویم تندروی و میگویم انقلابیگری چراکه سال 92 هم روحانی اصلاحطلب نبود. از راست میانه آمده بود. یعنی حتی فرق است بین اصولگرای معتدل بودن و انقلابی و تند و همهستیز بودن) من دو هفتهی منتهی به انتخابات در سطح شهر، با مردم صحبت میکردم و راجع به عملکرد دولت یازدهم توضیح میدادم؛ مهمترین نکتهی مشاهداتم، به غیر از لجنپراکنیها و دروغگوییهای "انقلابیون و ارزشیها" راجع به سند2030 و .. ، این بود که اساساً رای و نظرِ هر طرفدارِ "معیشتی" رییسی، آنها که به دلایل معیشتی به وی رای میدهند، را میتوان با تشریح سادهی عملکرد دولت یازدهم، (واشتباهات) و ابراز امیدواری برای دولت بعدی (حتی توسط نهادهای بینالمللی) برگرداند! چرا؟ میخواهم بگویم حتی همین 15 میلیون هم، حقیقتاً "مومن به اصولِ انقلابیگری و حزباللهی" نیستند و این را بپذیرید یا نه، واقعیتِ جامعهست. (حتی استانهایی که ممکن بود مورد توجه رئیسی باشند، استانهایی که از نظر اقتصادی وضعیت بدتری دارند، کردستان و سیستانوبلوچستان و .. ، بیبدیل به روحانی رای دادند.)
البته من دقیقاً با شما موافق نیستم در این که فضا امسال شفاف نبود! دوقطبیِ امسال، یکی از دوقطبیترینها بود. نبود؟ (رهبری خیلی تلاش کرد اما ظاهرا نشد که جلویش را بگیرد.) صفآرایی دو گروه، یکی انقلابی و حزباللهی و دیگری اصلاحطلب و یا "امیدوار به تغییر" که هیچگونه گرایشاتِ انقلابی ندارند، حتی در سطحِ شهر هم مشهود بود چه رسد به مناظرات و کارزار رسمی انتخاباتی. حتی اگر رئیسی، نتوانست شفاف بگوید، روحانی گفت؛ زیباکلام و حسن خمینی و خاتمی و بسیاری دیگر.. گفتند. گفتند که انتخاب میانِ دو دیدگاه کاملا متفاوت است. یکی از تاکیداتِ موکدِ چهرهها هنگام حمایت از روحانی (و خود روحانی) همین "دوگانگی" بود. درست یا غلط، تیمِ آن طرف خوب فضا را شفاف کرد راجع به این دوگانگی. (اصلا خواندم در یکی از پستهاتان، که دوستی از ترسِ رئیسی به روحانی رای داده.. این خودش نمودِ کوچکی از ترسی که "انقلابیگری، تندروی، حزباللهرفتاری" در دلِ مردم ما میاندازد نیست؟)
3. یک پیشنهاد کوچک هم دارم؛ جناجِ راست تا روزی که 1. خود را خیرمطلق و دیگران را شرّمطلق (رایشان را حرام و خودشان را ضدانقلابی و ضددین و قرتی و "بدکاره" (امام جماعت ساوه) و ... ) میداند و تا زمانی که 2. متوجه نشده در اقلیت مطلق است، انتخاباتها را یکی پس از دیگری شکست خواهد خورد. به گواهِ تاریخ. این دو کار را بکند، دیدش را مترقیتر و بیشتر معطوف به امثالِ تتلو هم بکند، به واقعیت جامعه نگاه کند و سعی کند پشتوانهی نظری (جز کپیپیست آرای رهبری) برای خود تولید کند.. . قطعاً در آن زمان با حزبی قدرتمند، قابلتوجه و خوششانس طرف خواهیم بود. حزبی راستگرا مثلِ تمام اجزاب راستگرای دیگر در دنیا حتی با همان گرایشات انقلابی و تندش.
درنهایت، از خواندنِ نوشتههاتان لذت میبرم. از همان سالِ 92 خوانندهی ثابت اما بسیار منفعل بودهم. خواندنِ دیدگاههایی این چنین در تضاد با مالِ خودم، قطعاً در شکستنِ سدِ استبدادِ رای و تعصب و جمود (در خودم) کمک بزرگیست. پاینده باشید و بنویسید!
پینوشت؛ راجع به 96درصد هم ممنون میشوم بفرمایید چه پشتوانهی آماری و نظری دارد؟ (همچو 99-1 برنی سندرز که بر تقسیم ثروت و شکاف طبقاتی استوار بود.) که ولله از دوستان این سوال را بسیار کردهام و جوابی جز شعروشعار نشنیدهام. :)
پینوشت2: انتظار جواب و یا انتشار عمومی این پست را اگر نمیخواهید (ویا برای انتشار زیادی طولانیست و ...)، ندارم. صرفا خواستم نظراتم را منتقل کنم.