سالهای پیش منبرهای روضه را بیشتر از مرثیهها و سینهزنیها اهمیت میدادم. زیاد پیش میآمد که پس از سخنرانی مجلس را ترک میکردم. به این ترتیب مجالس را بر اساس سخنرانهایش انتخاب میکردم. اما جدیداً برعکس شدهام. دیگر سخنرانیها چیز جذاب و جدیدی برایم ندارند (یا کمتر دارند). البته قطعاً هنوز هم منبرهای خاص پیدا میشوند، امّا پیدا کردنشان آنقدر سخت هست که من نتوانم پیدا کنم. در مقابل، مرثیهها بسیار برایم جذاب و گیرا شدهاند. در آنها، برخلاف سخنرانیها، دیگر عنصر تکراری بودن زیاد معنا ندارد، چه بسا موسیقیها و شعرها و آهنگهایی که برایمان بسیار تکراری هستند اما هر بار شنیدنشان ما را سیراب که نمیکند هیچ، تشنهتر هم میکند. و حال تلفیق آنهمه شور و احساس و با آنهمه معرفت و عظمت، هنری خلق کرده است که نوشیدن هر جرعهش بر آتش تشنگیم میافزاید. در این وضعیت، برخلاف وضعیت پیشینم، بسیاری از مجالس را خوش دارم.
پیشتر داستانی از آیت الله میرزا جواد تبریزی شنیده بودم مبنی بر اینکه طلبهای سر درس به شیوهی تدریس ایشان انتقاد میکنند و با لحنی تحقیرآمیز میگویند که «اینجا جلسهی علمی است نه روضه.» گویند اشک در چشمان آیت الله تبریزی حلقه میزند و پاسخ میدهد: «من میخواستم روضهخوان بشوم که مرجع شدم!» درک این ماجرا برایم سخت بود و چه بسا هنوزم هست. پذیرفتن این حرف حضرت امام که گفتند: «محرم و صفر است که اسلام را زنده نگاه داشته» نیز برایم ساده نیست. به خصوص با اینهمه ایراداتی که روضههای ما دارند. امّا با احوال جدیدی که دربارهی روضهخوانی پیدا کردهام، این اقوال و داستانها برایم مفهومتر شدهاند. بسیار گفتهاند که اگر قیام حسین نبود اسلامی باقی نمانده بود و ما هم این را بسیار شنیدهایم ولی شاید هنوز باور نکردهایم و من هر چه بیشتر میگذرد احساس میکنم بیشتر باور میکنم.
از طرف دیگر، هنوز بسیاری هستند که متأسفانه با زخم زبان و تخفیف مجالس حسینی، خون جگر ما را در این ایام دوچندان میکنند. بنده با بسیاری از انتقادات همراه هستم امّا شیوهی بسیاری از آنها را دلسوزانه نمیبینم بلکه کینهورزانه احساس میکنم. به نظرم زمانی که یک نفر با یک پدیدهی عظیم و بسیار تأثیرگذار مواجه میشود و نمیتواند آن را درک کند یا اینکه از آن خوشش نمیآید و نمیخواهد آنرا درک کند، دست به چنین اقداماتی میزند. البته این رفتار صرفاً در این موقعیت مصداق ندارد، بلکه مثلاً در جبههی مقابل نیز ممکن است بسیاری از افرادی که به نفی یکسرهی غرب و مظاهر آن میپردازند، این کار را به دلیل عدم درک و فهم (یا عدم علاقه به فهم) این پدیدهی بسیار مهم و تأثیرگذار انجام دهند. در باب مجالس حسین نیز ممکن است وضع به همین منوال باشد. بسیاری از آنهایی که مجالس را خوار و خفیف میکنند به نظرم میرسد که با پدیدهی عظیمی روبرو شدهاند که نمیتوانند بودنش را درک کنند فلذاست که دست به نفی و تخفیف غیرمنصفانهی آن میزنند. آنها احتمالاً هیچگاه (یا دستکم بسیار اندک) تلاش نکردهاند که با یک نگاه بیطرفانه انواع مجالس را نگریسته و چیستی واقعی آنها را دریابند و سپس به اعلام رأی دربارهی آن بپردازند. البته درک چنین پدیدهای حقیقتاً کار آسانی هم نیست و از اکثر افراد انتظار آن نمیرود، چه اینکه بنده هم همانطور که در پاراگراف پیشین اشاره کردم، هنوز نتوانستهم آنرا فهم کنم. اما تفاوت عمدتاً در فهمِ نفهمیدن یک پدیده است با نفهمیدنِ نفهمیدن آن (جهل مرکب).
پینوشت: یکی از افرادی که سخنانش دربارهی نقد مجالس حسین، نُقل محافل خودروشنفکرپنداران است، دکتر علی شریعتی است امّا باید توجه داشت که شریعتی مجالس حسین را نفی نمیکند چه اینکه خود او را باید مرثیهسرای مجالس محرم دانست که اشعار و سخنرانیهایش (از جمله «حسین وارث آدم») همه در مدح حسین، مرثیه، عزاداری و اشک ریختن بر اوست. انتقادات شریعتی، نقدی درونگفتمانی از انسانی بسیار مذهبی و مُصِر نسبت به مذهب و تشیع بر گونهای از روشهای ناصحیح عزاداری است.
دوست و استاد بنده، جناب سجاد هجری مطالبی را در باب محرم نوشتهاند که خواندنشان را توصیه میکنم (تقریبا خواندن تمام نوشتههایشان را توصیه میکنم): یک - دو - سه
- ۳
- شنبه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۷، ۰۱:۱۰ ق.ظ
نوشتن درباره هر موضوعی اقتضای خودش را دارد! درباره چنین موضوعی غیض نمیخواهد! لکن برخی موضوعات غیضی هستند!!!