جوکر این روزها بخوبی دیده و فهمیده شده است. مردمی که خودشان را در آینهی جوکر میبینند با او همدردی میکنند. جوکر، داستان فرزند این سرزمین است که به دست پدر خویش دیوانه شده است. سرمایهدار و سیاستمدار کلان این شهر، مادر (نماد همیشگی طبیعت، سرزمین، قلمرو و کشور) را خدمتکار خویش ساخته است امّا این مرد زورمند، عاشق سرزمین میشود و به وی تجاوز میکند، شیرهاش را میمکد و تفالهی طبیعت را به گوشهای پرتاب میکند. این شهر، پر شده است از آشغالها. طبیعتی که نابود شده است، ابرموشهایی که بوجود آمدهاند و تفالهها و آشغالهای سرمایهداری که همهجا را پر کرده است. از رابطهی نامشروع سرمایهداری با طبیعت و سرزمین، فرزندی متولد میشود که این فرزند نتیجهی خشونت مردان قدرت و ثروت علیه مادرمان، یعنی وطن و سرزمین است. زمینِ دیوانه شده، همهی نعمتهای خویش را به رزاندوزانِ زورمند عرضه داشته است و حال چیزی برای عرضه کردن به فرزندان خویش ندارد. مادر، از سرمایهدار سیاستمدار التماس میکند تا کمی از فرزندش حمایت کند امّا پاسخ سلطهگر پیشاپیش مشخص است. صاحب زر و زور، تزویر را نیز به استخدام خویش درآورده و علیه مادرمان پروندهسازی میکند. مسائلِ طبیعت را نادیده گرفته، نابودی زمین را انکار میکند و او و حامیانش را دیوانه خطاب میکند.
جوکر ما هستیم. ما فرزندان این سرزمین. فرزندانی که به مادرشان تجاوز شده است. سرزمینی که به تجاوز زر و زور و تزویر در آمده است. زراندوزانِ زورمند ما را دیوانه و «حسود» میپندارند. مادرمان و فرزندانش، چیزی جز «حق» خود نمیخواهند امّا زورمندانِ زراندوز «حق» ما را انکار میکنند و بالعوض، ما را «دیوانه» معرفی میکنند. و اینجاست که بار دیگر، روانپزشکی و روانشناسی را در خدمت سرمایهداری میبینیم تا «ما دیوانگان» را مهار کنند. سینمایی stonehearst asylum با به چالش کشیدن مرز میان عقلانیت و جنون، بخوبی نشان داد که تیمارستانِ مخلوق سرمایهداری، جایی است که اعیان و اشراف، برای خلاصی از «عناصر مزاحم» برپا کردهاند و وقتی انسان ذاتاً اجتماعی را سرمایهداری، «منفرد و تکافتاده» میخواهد، برای تسکین آلام وی، و جلوگیری از اجتماعی شدنِ او، روانشناسی را برایش تدارک میبیند. جوکر، داستان تیمارستانی است به وسعت شهر که سرمایهداری با دیوانهکردنِ وحشیانهی همسر و فرزندانِ غیرذیعلاقهش ساخته است!
اما زراندوزان زورمند هیچوقت خود را گناهکار و «مسئول» تجاوز خویش نمیدانند. از نگاه آنها هر جنبش مخالفی، جنبشی از دیوانگان علیه قانون و «وضع طبیعی» است! از نگاه آنها، اگر مخالف هستی، جوکرِ دیوانه خواهی بود. سرمایهداری از جوکر استقبال میکند! چون راحتتر میتواند او را دیوانه قلمداد کرده، مسخره کرده، خود را معقول و منطقی جا زده و برادر جوکر را یعنی بتمن، سرمایهدارِ «محافظهکار» «خَیِّر» را در مقابلش قرار دهد. جوکر و بتمن، هر دو زاییدهی زراندوز زورمند داستان ما هستند. هر دو برای یکدیگر لازم و ملزوماند تا این نظام سرمایهداری، در یک نگاه ینویانگی، در نقطهی بینابینی در نبرد دائمی و در تعادل باشد. سرمایهداری، صدای مخالف را نیز به رهبری فرزند خویش، جوکر، مصادره به مطلوب میکند.
View this post on Instagram
- ۲
- پنجشنبه, ۲۱ آذر ۱۳۹۸، ۰۸:۵۴ ب.ظ
انشالله به حق خون پاک شهیدانی که صادقانه جانشان را فدای ما کردند، کسانی که چول لای چرخ ملت می گذارند و به خون شهدا خیانت می کنند رسوا شوند و نابود