بنده

زندگی با تغییر یک «حرف» می‌شود بندگی؛ اینجا هم، محل همان «حرف» ...

بنده

زندگی با تغییر یک «حرف» می‌شود بندگی؛ اینجا هم، محل همان «حرف» ...

دنبال کنندگان: ‎+۱۰۰ نفر
بنده را دنبال کنید

فصل چهارم: چی شد چادری شدی؟

دفتر جغجغه
سه شنبه, ۱۳ تیر ۱۳۹۱، ۰۱:۴۱ ق.ظ

از عصر تا به حال چند مطلب هست که قلبم را سخت درگیر خود کرده لکن حوصله نوشتن نداشتم. پس فردا هم آخرین امتحانم هست. زین حال با خود عهد کرده ام که دغدغه هایم را بنویسم. حداقل سودی که دارد این است که قلبم راحت میشود و به خود میگویم که این دغدغه را محفوظ در وبلاگ دارم و با قلبی آرام میتوانم به امتحانم فکر کنم. مثل این روانشناسان که میگویند روی یک کاغذ بنویس بگذار کنار تا راحت شوی. البته قبل از اینکه از دهن این روانشاسان بشنوم، جغجغه را خودم ابداع کردم!

چند وقتی هست با وبلاگ من و چادرم٬ خاطره ها و فراخوان وبلاگی "چی شد چادری شدم؟" آشنا شده ام. فکر میکنم اواسط پاییز ۹۰ بود. از طریق یک دانشجوی فنی با این وبلاگ آشنا شدم. از همان اول هم از وبلاگش خوشم آمد. ولی من که مذکرم و برای کمک به وبلاگ خاطره ای نداشتم و یاسمن هم نمیخواست بنویسد. شاید در آینده بنویسد ولی خودش میگوید یا نمینویسد یا اگر بنویسد میخواهد خیلی خوب بنویسد.

این فراخوان وبلاگی که کم کم دارد یک سالی از عمرش میگذرد به جاهای خیلی خوبی رسیده است. کتابش چاپ شده و احتمالاْ باید تجدید چاپ شود و هنوز هم بسیار جای پیشرفت دارد لکن آن چیزی که قلب مرا درگیر خود کرده است آن چرایی و چگونگی کار وبلاگ است که باعث جذابیتش شده. من برای خودم اینگونه تحلیلش کردم که شاید بتوان از آن یک روش کلی اتخاذ کرد.

از دلایل پیشرفت این طرح میتوانم به این نکات اشاره کنم:

۱- مخاطب شناسی درست در محیطِ مناسب و درست. بر اساس تجربه ای که در وبلاگ نویسی و وبگردیهایم در چند سال اخیر داشته ام متوجه شده ام که خانمها در وبلاگ نویسی و نوشتن خاطرات در وبلاگشان بسیار خوب درخشیده اند. آقایان که انگار کثر شانشان هست وبلاگ بزنند. راست میروند سایت میزنند! اگر هم افتخار دهند وبلاگی چیزی بزنند٬ عناوین سایت یا وبلاگشان اینها است: ۱- بهترین و جدیدترین جوکها ۲-از شیر مرغ تا جون آدمیزاد دانلود ۳-تنها خبرگزاری مستقل در سطح جهان! ۴-تحلیل پیچیده ترین سخنان سیاستمداران جهان و الخ... اگر آقایان فعال در محیط وب را در یک طیف قرار دهیم٬ یک سر طیف را کسانی تشکیل میدهند که دوست دارند سایت یا وبلاگ با بازید بالا داشته باشند و کسب و کار اینترنتی نیز. سر دیگر این طیف را میتوان وبلاگنویسان معنوی و ارزشی دانست که آنها هم از مسائل کلان امنیتی و جهانی و کشوری٬ پایین تر نمیایند. ولی در قشر بانوان قضیه عکس هست. یعنی بانوان تا میتوانند از خاطرات شخصی شان مینویسند و تک و توک هم به مسائل کلان نقدی وارد میکنند. البته این طبیعی است. اقتضای طبیعی جنس مذکر و مونث است. آن چیزی که به این فراخوان وبلاگی جان بخشیده چیزی دیگر است. این است که این فراخوان مخاطبش را درست انتخاب کرده٬ یعنی هم نویسندگانش خانمها هستند و هم خوانندگانش. و سوالی که مطرح کرده و چیزی که خواسته است هم متناسب با مخاطبش است. یعنی آمده گفته خواهر من٬ شما برای ما خاطره بفرست. گفته است: "چی شد چادری شدم؟" نیامده بگوید دلایل برتر بودن چادر را ذکر کنید. از مخاطبش خاطره خواسته. اگر بحث را منطقی میکرد فکر میکنم بیشتر از خانمها، این آقایان بودند که وارد گود میشدند و میگفتند که خوب، به این دلیل و به این دلیل حجاب خوب است. مثل همین کاری که من میکنم. من الان آمده ام به شمای کلی جریان نگاه میکنم و برانداز میکنم. و جنس مذکر بیشتر کلی بین است. و جنس مونث جزئی بین تر و دقیق تر. من هرگز شاید نتوانم یک خاطره گوی خوب باشم. البته بصورت کلی بحث میکنیم، استثنا هم زیاد است. خلاصه اینکه این جریان توانسته مخاطبش را در یک محیطِ درست، درست انتخاب کند و سوالِ درست را از او بپرسد. یعنی در فضای وبلاگ نویسی که بیشتر خانمها فعالند و وبلاگهای خانمها هم بیشتر خاطره وار هستند، سوال از خاطره پرسیده است.

2- تمرکز بر روی الّا الله. شما دژ مستحکم الله را در نظر بگیرید. لا اله الّا الله. ما در مسئله حجاب تمرکز زیادی روی بد حجابی کرده ایم و بسیار از بی حجابی و بد حجابی و آفتهای آن گفته ایم. یعنی زیاد گفته ایم لا اله. ولی کمتر روی بخش الا الله حرف زده ایم. اگر هم حرف زده ایم بیشتر دلیل و برهان آمده است. این روش یک حرکت نو است که تمرکزش روی بخش الا الله است و از جذابیت خوبی هم برخوردار است.

3- توجه به احساساتِ مخاطب. اگر قبول کنیم که خانمها از لحاظ احساسات قوی تر هستند، این درست نیست که ما صرفا با منطق بخواهیم با خانمها صحبت کنیم. حداقلش این هست که باید چاشنی احساسات نیز در لابه لای برهانها استفاده شود. حدیثی از پیامبر منقول است که میفرمایند: قلبها را دریابید، عقلها به سمت شما میدوند. این حدیث بسیار تکان دهنده ای است که به زندگی بنده بسیار جهت داده است. این فراخوان این نکته را نیز رعایت کرده. یعنی خاطراتی را میبینیم که با منطق و دلیل بیان شده اند و در عین آن بسیار تکان دهنده نیز هستند. این نکته با توجه به مخاطبِ این حرکت که بانوان و مخصوصا بانوانِ جوان هستند، بسیار حائز اهمیت است.

4- استفاده از تجربیات مختلف. شما فرض کنید این حرکت یک حرکتِ امر به معروفی است. یعنی یک کتابی در خصوص امر به معروف (یعنی حجاب) نوشته شده است. در این خصوص قبل تر ها هم نوشته هایی بوده است. بزرگانی همچون آیت الله جوادی آملی و مطهری و معلم شهید، دکتر علی شریعتی نیز چنین کتابهایی با مضمونِ امر به معروف دارند. لکن این کتابِ "چی شد چادری شدم؟" چه دارد که آنها از آن عاجزند؟ (اول بگویم که این کتابها خیلی با هم قابل مقایسه نیستند و فقط از نظر تاثیری که به لحاظ امر به معروف میتوانند روی مخاطب بگذارند با هم مقایسه شان میکنم.) یکی این است که کتابهایی که این بزرگان نوشته اند بیشتر با منطق خشک و فلسفه سر و کار دارد و مخاطب آن که بانوان هستند بیشتر با احساس سر و کار دارند. این یک مسئله که در شماره قبل به تفصیل گفته شد. مسئله دوم این است که این کتابِ فکر و رفتار و کردار بیش از 100نفر بانو هست. نه یک نفر. هرکه کتاب زنِ شریعتی را بخواند، هرچقدر هم این کتاب با احساساتش در آمیزد و با او انس گیرد، آخرش این حرفها، حرفهای یک نفر است نه 100نفر. اصلاً امر به معروف و نهی از منکر یعنی همین. یعنی تکرار ِ حقیقت. تکرار کردن و زمزمه کردن حرفِ حق. مانند ذکر. آدم صدبار که بگوید الله اکبر، واقعاً یقین میکند که خدا بزرگتر است و اگر نگوید و تکرار نکند؟ از یادش میرود. یکی از رمزهای تکرار نماز در هر صبح و شام و تسبیح گفتن همین است. نهیب زدنِ مداوم. امر به معروف وقتی صورت میگیرد که جمعی به آن اهتمام ورزند. وگرنه یک نفر اگر امر به معروف کند که انگشت نما میشود و اتفاقاً اسلام این کار را نهی میکند. منقول از معصوم است که میگوید "الباطلُ یموتُ بترکِ ذکره". باطل اگر ذکر نشود از بین میرود. البته حق از بین رفتنی نیست ولی اگر حق هم ذکر نشود حداقل فراموش میشود. حالا همین قاعده را چپه کنید! یعنی برای اینکه باطل جان بگیرد باید ذکر شود. هرچه بیشتر ذکر شد، بیشتر جان میگیرد. و حق هم هرچه بیشتر ذکر شد بیشتر تجلی میکند. پس راه، ذکرِ زیاد است. امر به معروفِ زیاد. داستانِ آن معلم را حتماً شنیده اید. دانش آموزان روزی میخواستند از دست معلمشان خلاص شوند قرار میگذارند که هر که واردِ کلاس شد به معلم بگوید: آقا معلم، انگار حالتان خوب نیست. چهره تان زرد است. نمیخواهید استراحت کنید؟ چند نفر که این کار را میکنند معلم پا میشود میرود خانه چند روزی استراحت میکند! وقتی بانویی این کتاب را میخواند و میبیند بانوان جوان دیگری نیز مثل خودش، با این مشکلات دست و پنجه نرم کرده اند و توانسته اند پیروز شوند، مطمئنا او هم جان میگیرد. اگر مرتب به انسانِ خطاکار، راهِ درست نشان داده شود و او مطمئن شود از راه، به احتمال زیاد به راه درست میگرود و شک هایش از بین میرود مگر کسی که قلبش مریض است و چشم و گوشش بسته که خدا خود مرض قلب وی را بیشتر میکند. علاوه بر تاثیری که این کتاب بر مخاطب دارد، اینکه افراد مختلف خاطرات خود را در این کتاب نوشته اند، دوست دارند کتاب را و وبلاگ را به این و آن نشان دهند. این خود نیز باعثِ ترویج ِ این حرکت میشود.

5- توکل بر خدا. اساس این حرکت را اخلاص میدانم. و برکتی که پیدا کرده را نیز حاصل اخلاص و توکلی که صاحبِ این حرکت داشته است. به نظرم این مهمترین دلیل هست که این حرکت خوش درخشیده است. حرکتی که با یک وبلاگ ساده شروع شده و به کتاب و نمایشگاه تبدیل شده است. با توسلی به حضرت فاطمه زهرا که در جای جای وبلاگ میتوان دید. در این مورد چیزی نمیتوان گفت که از همه تحلیلها خارج است. عقیده دارم که این حرکت از برکات الهی است برای کشورمان.

دلایل موفقیت این طرح و پیشرفتی که دارد و خواهد داشت حتما از این مواردی که خلاصه وار گفتم بیشتر است لکن در حد وسع گفتم. تشویق میکنم خوانندگانم را به شرکت در این طرح. اما چیزی که مرا درگیر خود کرده این است که میتوان از این حرکتِ موفق الگو گرفت و فراخوانهای دیگری زد. مانند اینکه "چی شد زود ازدواج کردم؟" یا "چی شد فیس بوک را ترک کردم؟" یا "چی شد؟" های دیگر. البته با مخاطب شناسی دقیق و کاری اصولی مثل همین کاری که صورت گرفته است. به نظرم جای دارد این حرکتها بصورت موازی و با همین زیبایی و سادگی فراگیر شوند. وجهه مردمی این حرکتها هر اهل فنی را به ذوق میاورد. میتوان یک برند از سری کتابهایی بسیار عالی درست کرد با نام ِ "چی شد؟" و میتوان از این حرکت خودجوش و نوپا یک حرکت اصیل ِ اسلامی-ایرانی و یک امر ِ به معروف واقعی ساخت.

به امید برکت ِ هرچه بیشتر ِ این حرکت.

<

کلمات کلیدی:

خاطره

نقد

چادر

نظر شما چیست؟

تا کنون ۱۱ نظر ثبت شده است
  • من چادرم را دوست دارم
  • سلام علیکم

    فقط خدا می داند وقتی یک نفر تلفنی یا متنی یا حضوری با این دقت طرح را نقد می کند چقدر خوشحال می شویم خدا خیرتون بده

    تقریبا همه چیز را گفته اید

    البته طرح ما کمبودهایی هم دارد که یکی اش را خدمتتان عرض می کنم و آن اینکه بسیار مهم است نقش آقایون در بستر سازی برای این انتخاب پررنگ شود آقایون در نقش های خانوادگی مثل پدر برادر همسر و حتی فرزند بیش از آنکه حتی خودشان بتوانند تصور کنند موثرند امیدواریم یک روز این بخش هم در این وبلاگ پررنگ تر مطرح شود و البته با توجه به روحیه ی آقایون که شما گفتید نمی دانم امکان آن هست یا نه مثلا ما تا الان چند تا خاطره از آقایون داشتیم یکی از خاطره ها مربوط به پسر نوجوانی بود که باعث شد مادرش محجبه و سپس چادری شود تاثیر پدرها و برادرها و همسران که دیگر اظهر من الشمس است

    در مورد گسترش طرح تا به حال ما به سه موضوع به شکل جدی فکر کرده ایم و در مورد یکی از آنها تقریبا به نتیجه قطعی رسیده ایم و امیدواریم از ماه مبارک رمضان استارت آن را بزنیم همیشه امیدواریم که به فرمول "ما مکلف به نتیجه نیستیم، ما مکلف به انجام وظیفه هستیم." اما همواره باید یادمان باشد که انجام وظیفه را مکلفیم به بهترین شکل آن انجام بدهیم

    اما اینکه فرمودید"اجازه از شما برای استفاده از نام و نشانتان اگر نظر مثبت داشتید." را متوجه نشدم؟

    باز هم برای وقتی که گذاشته صمیمانه تشکر می کنم و امیدوارم امتحاناتتان را به خوبی پشت سر بگذارید یاسمن خانم هم اینقدر وسواس نداشته باشند و زودتر خاطره شان را برای ما ارسال کنند

    خدا حفظتون کنه

    لبخند رضایت حضرت زهرا سلام الله علیها نصیبتون
  • حسین بوذرجمهری
  • سلام
    ممنون از توجهتون
    نظرتون بسیار قابل تامل بود و اونجایی که گفتین پسری هم خاطره خودش رو فرستاده که توانسته مادرش رو به حجاب علاقه مند کنه، بسیار بسیار برایم جالب و آموزنده بود.
    من در فکر داشتم که بتوان "چی شد؟" های دیگری ساخت که بصورت یک مجموعه امر به معروفی کامل باشد. و چون من یک جوانِ 20ساله و متاهل هستم، و ازدواج مبتلا به من بوده است و دوست دارم تشویق به ازدواج کنم، در نظر داشتم مثل کاری که شما کردید را برای ازدواج انجام دهم. برای همین گفتم که از شما اجازه دریافت کنم. وقتی شنیدم که شما برای انجام کارهای مشابه نیز فکر کرده اید بسیار خوشحال شدم و از کاری که میخواستم بکنم منصرف شدم. منتها اگر کمکی کاری چیزی از دست یک دانشجوی 20 ساله بر می آید من در خدمت هستم.
    من کاری که میتوانستم برای این حرکت خالصانه شما انجام بدهم را انجام دادم، اول اینکه دعاگوی شما هستم و از خدا طلب برکت برای این حرکت دارم و دوم هم اینکه در وبلاگم در حد وسع نوشتم.
    امیدوارم خدا به زندگیتان برکت و به شما و خانواده تان عزت دهد.
    یا علی
    --------------------------------
    راستی شما گویا اشتباهی در پست هفتم نظر گذاشته بودید که نظرتون رو به این پست انتقال دادم.
  • مسیح کردستانی
  • بنده خوب خدا سلام..
    البته ما آقایان هم خاطره حجاب و چادر و غیره و ذالک زیاد داریم... فقط کافیست آرین مطالب وبلاگ حقیر را بخوانید.

    یا یک خاطره بگویم: یکی از همکلاسی های بنده که اهل سنت و کردستان بودند قبل از آنکه به مکتب تشیع شرف یاب شوند ، حجاب خود را انتخاب کرده بوند. حتی تا حوزه علمیه قم هم برای یافتن پاسخ سوالاتشان رفته بودند ما که شیعه هستیم واقعا پیش این بنده خدا روسیاه می مانیم پیش خدا.

    به هر حال نقد خوبی زده بودید خدا خیرتان بدهد.
    یازهرا
  • مسیح کردستانی
  • بنده خوب خدا سلام..
    سپاس بابت تشریف فرمایی تون...
    عیدتون مبارک ..

    راستی با مطلب " ماه عسل در کربلا" به روزم ، بی تعارف دعوتید ؛ لطفا کلیک رنجه بفرمایید.

    یاحق
    salam web jalebi darid
    khoshhal misham sari be sait ma bezanid
    ta agar khastid tabadol link konim
    address veblogetam baraye tabadol link bezar ba tashako
    r
    salam web jalebi darid
    khoshhal misham sari be sait ma bezanid
    ta agar khastid tabadol link konim
    address veblogetam baraye tabadol link bezar ba tashakor
  • صابر(دانشجوی فنی)
  • سلام
    1- رفتی به وبلاگ فراخوان چادریها بگی در موردشون مطلب نوشتی؟ حتما خوشحال میشنا. حتما این کارو بکن
    2- وگرنه یک نفر اگر امر به معروف کند که انگشت نما میشود و اتفاقاً اسلام این کار را نهی میکند. مطمینی اینو؟؟؟ پس یکی یکی و دوتا دوتا برای خدا قیام کنید چی میشه؟فکر نکنما
    بالاخره یکی باید شروع کنه دیگه اینجوری که هیچ وقت مبارزه با منکرات احیا نمیشه
    3- خوب بود و زیبا مثل همیشه
    4- اون تیکه که در مورد ذکر گفتی یاد کتاب یاد او از آیت الله مصباح افتادم...
  • صابر(دانشجوی فنی)
  • الان نظرشونو خوندم:دی
  • صابر(دانشجوی فنی)
  • بند آخر خیلی خوب بود
    ایده ی خیلی قشنگی بود
    تحریک شدم:)

    قالبت خیلی قشنگه ولی یه اشکال بزرگ داره
    نظراتش بالاشه نه پایینش
    راستی حوصله داشتی یه قالب هم به من پیشنهاد بده
  • حسین بوذرجمهری
  • سلام
    اول اینکه انگشت نما شدن توی اسلام منع میشه. به همین جهته که ما مثلاً میریم مکه میتونیم روی فرش نماز بخونیم و این حرفها. ولی به قول تو یکی یکی باید قیام کنیم به این معنی که از قیام کردن هم نترسیم حتی اگه تنها باشیم. برآیند این 2تا حرف میشه اینکه باید عاقلانه عمل کرد و فکر سود و زیانش هم بود. اگر سودش به زیانش بچربه چه عیبی داره یکی یکی و دو تا دو تا قیام کنیم؟

    قالبم رو هم راست میگی. شاید بتونم کاریش کنم.
    سلام
    وقت بخیر
    از وبلاگ شما خوشم آمده وبلاگ زیبایی دارید.یک سری هم به سایت ما بزنید.خوش حال میشوم تبادل لینک کنیم.برای لینک,اسمه وبلاگتون و در متن نظر بنویسید.
    www.varaminnameh.com
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی