بنده

زندگی با تغییر یک «حرف» می‌شود بندگی؛ اینجا هم، محل همان «حرف» ...

بنده

زندگی با تغییر یک «حرف» می‌شود بندگی؛ اینجا هم، محل همان «حرف» ...

دنبال کنندگان: ‎+۱۰۰ نفر
بنده را دنبال کنید

شب احیا به امامزاده جعفر رفتیم. آخوندش شروع کرد با این سوال که : چرا برخی از این سفره رحمت دست خالی باز میگردند؟ و ادامه داد به توصیف رحمت خداوند. و گفت که خدا پیامبرانش را برای هدایت بشر آورده است و اینقدر این انسان عزیز است که خداوند پیامبرانش را به سخت ترین کارها وا داشته و حتی این پیامبران را فدا کرده است تا انسان هدایت شود. و خدا حسین را که عزیزترین بندگانش است آنگونه فدا کرده است تا امروز ما هدایت شویم و پیامبران و ائمه دیگر را نیز به همین منوال. و بسیار بر این حرف تکیه ورزید تا بگوید خدا رحیم است.

اول که حرفهایش گوشم را تیز کرد و مرا یاد حرفهای مسیحیان انداخت. اینکه مسیح خود را به صلیب کشید تا هدایت شویم و البته آنها پا را فراتر میگذارند و میگویند تا باعث آمرزیده شدن گناه انسان شود. ابتدا این شبهه در ذهن ایجاد میشود که انسان در راس است و پیامبر در فرع. یعنی اصل انسان است که پیامبر نیز برای خدمت به او است. و این یعنی اومانیسم. البته گامی فراتر از آن میشود اینکه اگر خدایی هم باشد، او نیز برای خدمت به انسان است که اینها اشتباه هستند. خدا میگوید دلیل خلقت این ۵معصوم هستند. دوم اینکه خدا کی گفته است که حسین را فدایِ هدایت انسان کرده است؟ حسین را کشتند. خدا حسین را نکشت. اگر اینگونه است پس چرا امام زمانمان را خدا فدا نکرد؟ خدایی که میگوید هیچ کاری برایم سخت تر از گرفتن جان مومن نیست، آمده حسین را فدا کرده؟ این حرفها اشتباه است. خدا هیچوقت راضی به کشته شدن حسین به آن شیوه نیست. لکن امتحانی سخت بود برای کوفیان و البته برای امام حسین. و این حسین بود که برای احیای دین جدش قیام کرد و اگر راهی بود که این کار بدون ریختن خونش به انجام رسد حتما به آن راه میرفت اما شیطان کار را بر او سخت کرد و چاره ای جز شمشیر برایش باقی نگذاشت. حسین با خدای خویش معامله کرد و گفت اگر جز با ریختن خون من دین جدم باقی نمیماند، پس ای شمشیرها مرا دریابید. برای آنکه اسلام بماند. سخن زیاد است، اما لب کلام که گفته شد کفایت میکند.

پای این منبرها که مینشینم، میفهمم علم یاد دادنی نیست. یاد گرفتنی است و البته حکمت، را خدا خود به انسان عطا میکند.  علم و حکمت را نباید در حوزه علمیه یا دانشگاه یاد گرفت، باید در کتاب یا از عالم و از خدا آموخت.


بخوانید: بمیر! تا برایت بگریند - اینجا کسی برای زنده ها اشک نمی ریزد.

حرفهایی از طرف دوستی که نمیشناسمش، برای خواندن: دانلود کنید

<

نظر شما چیست؟

تا کنون ۱۴ نظر ثبت شده است
  • عمار(معراج حضور)
  • سلام

    متن رو پسندیدم
  • حسین بوذرجمهری
  • و علیک السلام
    نظر لطف شماست
    وبلاگ شما را نیز دیدم و بسیار لذت بردم و نیز لینک کردم...
    یاعلی
  • عمار(معراج حضور)
  • سلام
    خوبم به مرحمت شما(^_^)
    از نوازش کلامتون ممنون هستم انشا الله این متن های عتیقه ارزشمند بوده باشد برای شما!
    من کارشناس بهداشت محیط هستم و درس ام را در دانشگاه علوم پزشکی بابل و ساری خواننده ام نه دانشگاه تهران را تا به حال در عمرم از نزدیک ندیده ام آنجا بری از ما بهتران است! من هم با افتخار لینکتان می کنم
  • عمار(معراج حضور)
  • خب سرطانی بودن هم عالمی دارد(0_o)
    http://ravimo.persianblog.ir/post/9 /
  • حسین بوذرجمهری
  • ممنون از دوستم، 123
    خواندم
    خدا خیرت دهد
    بیشتر از این کارها بکنید
    سلام بزرگوار
    درسته که فلسفه ارسطویی با فلسفه ی ابن سینایی و فارابی متفاوته اما این بدین معنا نیست که هر کدوم از این دو، دو مظروف متفاوت باشن. تفاوت فقط بحث تکامل و جامع تر بودن یک فلسفه نسبت به فلسفه دیگه است یعنی فلسفه اسلامی همون فلسفه ی ارسطوییه فقط متکامل تر.
    در فلسفه اسلامی مثل فلسفه ارسطویی بر مبنای ماده شکل گرفته. در فلسفه اسلامی برای اثبات ماده اولی یا ماده هیولی از براهین بسیاری استفاده میشه تا اینکه ثابت کنه حقیقت ماده ای که در جهان وجود داره ماده اولی است و در عین حال فلسفه اسلامی برای اثبات خداوند هم از همین ماده و موجودات کمک می گیره. تقریبا اکثریت فلاسفه اسلامی زمانیکه می خواند خدا رو اثبات کنند از طریق وجود داشتن موجودات و همون بحث ماده، خدا رو اثبات می کنند. مثلا برهان امکان و وجوب، برهان ضرورت، برهان علت و معلول و بسیاری از براهین دیگه از طریق ماده خدا رو اثبات می کنند و تنها صدرالمتالهینه که خدا رو از طریق ماده اثبات نمی کنه و خدا از طریق خودش اثبات میشه. که همون برهان کمال و نقصه.
    پس اینطور نیست که فلسفه یک ظرفی باشه که ارسطوییان، از مادی بودن این ظرف استفاده کرده باشند و فلاسفه اسلامی از مبنای دیگه ای غیر از ماده برای اثبات مجهولاتشون بهره گرفته باشند.
    مبنای هر دو ماده است. فقط یه گروهی تنها در این ماده موندند و بالاتر نرفتند و گروهی دیگه با اثبات همین ماده به مرحله بالاتر و متکامل تر راه یافتن. حتی همین فلسفه ارسطویی هم اون طور که در خاطرم مونده به اثبات خدا می پردازه و از طریق حرکت، وجود متحرک که همون خداست رو اثبا ت میکنه با این تفاوت که خدایی که ارسطو اثباتش می کنه با خدای اصلی و خصوصیاتش کیلومترها فاصله داره و ناقص تره.
    پس ماده بودن به معنای مغایرت داشتن با حکمت نیست بلکه اعتقاد به ماده زیر مبنای اثبات مفاهیم عالی و معنوی و حکمت و عرفانه.
    پس این سخن شما (مثلاً با فلسفه و منطق ارسطویی نمیشود حکمت را تبیین کرد - اساس فلسفه و منطق ارسطویی، مادی است ) نمی تونه حرف قابل قبولی باشه.
    پس اگه رسانه از همون بحث مادی بودن استفاده کرده باشه باز اندیشمندان اسلامی ما می تونن به راحتی از این ماده و مادی بودن سود ببرن و بر اساس همین ماده به اثبات عرفان، خدا و احساس بپردازند. چون ماده زیر بنای اثبات وجود ماورالطبیعه و مهمتر از همه خداست.
    چون اگه در فلسفه تنها از طریق واژه ها برای اثبات منظورش استفاده می کنه رسانه می تونه هم از طریق واژه ها و هم تصویر برای اثبات مفاهیمش بهره ببره. پس اندیشمندان اسلامی در رسانه هم می تونند با همین مبنای مادی به اثبات مفاهیم معنوی و در طول اون اثبات خدا از طریق واژگان و تصاویر بپردازند.
    اما مسئله مهم اینجاست که اندیشمندان اسلامی در رسانه نتونستن در این زمینه موفق عمل کنن. چون مشکل یک جای دیگه است. اصلا هدف فلسفه با هدف رسانه دو چیز مختلفه.
    هدف از فلسفه - کشف حقیقت ماده - است حالا بعضی اون رو به طور کامل کشفش می کنه و بعضیها ناقص.
    اما هدف از رسانه کشف حقیقت ماده نیست اصلا کاری به اثبات ماده نداره.
    هدف رسانه لذت بردن از این ماده است نه کشف حقیقتش. از این جهته که نمیشه فلسفه رو با رسانه مقایسه کرد چون دو هدف مغایر دارن و و از این جهته که اندیشمندان اسلامی ما در رسانه نمی تونن موفق باشن چون هدف از رسانه سرگرم کردن و لذت بردن مردم از ماده است.
    اینم دوتای دیگه:

    http://shariati.nimeharf.com/Shariati/article-283/%D9%86%D8%B8%D8%B1%D8%A7%D8%AA-%D8%A2%DB%8C%D8%AA%E2%80%8F%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%AE%D8%A7%D9%85%D9%86%D9%87%E2%80%8F%D8%A7%DB%8C%D8%8C-%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%85%D9%88%D9%86-%D8%AF%DA%A9/

    http://www.khabaronline.ir/news-157975.aspx
  • حسین بوذرجمهری
  • سلام بر دوست عزیز 123
    بسیار بسیار از لینکهای شما استفاده کردم. حقیقتاً مطالب آن لینک اولی را قبلاً هم خرده پاره دیده بودم اما این لینکهای جدید بسیار جالب و عالی بود.
    دست شما درد نکند
    لینکهایتان را در پست دوازدهم که مربوط به دکتر شریعتی بود قرار دادم تا دیگران هم استفاده کنند.
    ای کاش بیشتر با شما آشنا شوم
    باز هم از این کارها بکنید
    خدا خیرتان دهد
    یاعلی
  • حسین بوذرجمهری
  • سلام بر "یک دوست" عزیز
    اول اینکه فکر میکنم منظور بنده را از ظرف نفهمیدید.
    دوم اینکه من خیلی نففهمیدم شما چه میگویید!
    یعنی چطور اثبات کردید که با فلسفه میشود حکمت را تبیین کرد؟
    البته این اثبات مستلزم این است که تعاریف درستی از فلسفه و حکمت ارائه شود. فرض میکنیم تعریفتان از فلسفه درست است. آیا تعریفتان از حکمت هم درست بود؟ شما باید بار قرآنی حکمت را در نظر بگیرید. یعنی حکمت آن چیزی است که خداوند به لقمان عطا کرد یا به پیامبری عطا کرد. آیا فلسفه هم عطا کردنی است؟ یعنی حکمت تنها به مومن عطا میشود. ولی ما الی ماشالله فیلسوف ملحد داریم. فرق چیست؟ فرق این است که فلسفه حدی پایین تر از حکمت است. یعنی فلسفه محصول تفکر است و ربطی به ایمان و تقوا ندارد اما حکمت بالاتر از آن است.
    حالا فلسفه ای که یک بی دین و زندیق و هم جنس باز هم میتواند در آن رشد کند، میدهد فلسفه مضاف. فلسفه مضاف میدهد علوم طبیعی و از علوم طبیعی تکنولوژی حاصل میشود.
    محدودیت این ظرفها هم به همین دلیل است.
    منظور بنده از ماده گرایان کسانی بود که امپریست هستند. پوزیتیویست هستند. اینها هستند که فلسفه را بوجود آوردند و فلسفه مضاف را و نیز علوم تجربی دیگر را و نیز تکنولوژی را.
    بیان بنده خوب نیست. شاید هنوز هم نتوانسته باشم مفهوم را برسانم. به همین دلیل پیشنهاد میکنم با درخت فلسفه و فلسفه مضاف آشنا شوید.

    راستی، لینکتان کردم
    با اجازه لینک شدید
    ای مرده شور هرچی بی شعور....
    ببخشید...

    امیدوارم این یارو(حالا هرکی هس) دور و بر verse های دانیال، ی چیزیم پیدا کنه که بهش یاد بده دنیا مال "خوردن" نیست،که انقد حریص ازش حرف می زنی.
    اصلش مرده شور هرچی حریص مریض،که یک صفحه از کتابشو می خونی حرص می زنه تو دماغت.
    بازم ببخشید اصن نمی دونم چرا اینا رو اینجا نوشتم.دوست داشتید حذفشون کنین.فک کنم مال وبلاگ شما نیست،مال زیر نویسای ترجمه این متنه.
    بازم ببخشید.
    یا علی.
  • حسین بوذرجمهری
  • سلام
    خواهش میکنم
    اتفاقاً جای این حرفها همین جاست. کامنتی زدید بر این کتاب...
    حق هم با شماست.
    این بنده خدا پیرمرد است و نمونه بارز سر پیری و معرکه گیری است...!
    یا علی
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی