یادش بخیر. زمستان سال 90 بود که در مسیر دانشگاه پشت چراغ راهنمایی میدان توحید ماشین خفه کرد. باران هم بی امان میبارید. به ناچار به کمک پلیسی که آن اطراف کشیک میداد ماشین را از وسط خیابان هُل دادیم و در کوچه گذاشتیم. با کفشهایی که مناسب باران نبود راهی دانشگاه شدم. این عکس را هم با موبایل در ایستگاه اتوبوس سر ستارخان گرفتم. حکایت تاکسیهایی است که در روزهای بارانی فقط دربست سوار میکنند. خاطره شد...