بنده

زندگی با تغییر یک «حرف» می‌شود بندگی؛ اینجا هم، محل همان «حرف» ...

بنده

زندگی با تغییر یک «حرف» می‌شود بندگی؛ اینجا هم، محل همان «حرف» ...

دنبال کنندگان: ‎+۱۰۰ نفر
بنده را دنبال کنید

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تروریسم» ثبت شده است

امشب پای روضه‌ای نشستم. روضه‌ای برای مادر! نه از این روضه‌های آبکی که می‌رویم و بعد هم هیچ. از آن روضه‌های سیاسی! از آن روضه‌های اساسی! روضه‌ای که کمیل سوهانی خواند! و عجب روضه‌ای و عجب روضه‌خوانی. نه تنها اشک آدم را درآورد، که جان را مالامال خشم و غضب کرد.

مادرکشی نام روضه‌ای است که کمیل سوهانی خواند. یک فیلم مستند بلند، که بحران آب ایران را بررسی می‌کند. حقایقی که شاید همه ما بخشی از آن را دانسته باشیم امّا حدود و صغورش را به این حد، نه! مادر، طبیعت است. نه اصلاً طبیعت یعنی چه؟ این واژه‌ی نامفهوم از کدام گورستان آمده؟ مادر، خلقت است و ما انسان‌ها به جان مادر، این خلقت خدا افتاده‌ایم. نابودش کردیم. مادر را کشتیم! بگذارید این روضه را من خراب نکنم. شما از زبان ناب و اصیل روضه‌خوان این روضه را بشنوید (کلیک کنید). نقدهای بعضاً درست و بعضاً نادرست و سخیفی هم به این روضه‌ی ناب شده است که با جستجو می‌توانید بخوانید.

مادرکشی، بحران آب ایران

پیمانِ آشتیِ خاورمیانه، اخبار را پر کرده است؛ همانند تمامی آشتی­نامه­هایی که تا قبل از شروعِ جنگِ جهانیِ دوم بر اخبار چیره بودند! این نیز نشانه­ای مهمّ از وقوعِ جنگ در خاورمیانه است! و این جنگ به جنگِ جهانی سوم ختم می­شود.

آشتی­نامه­ها غرب را افسون کرده و از دیدن و تشخیص دادنِ نقشه­ی بزرگِ ایران برایِ کنترلِ خاورمیانه عاجز کرده­اند. این نقشه هیچ­گاه با یک آشتی­نامه متوقف نخواهد شد. تنها یک نیروی برتر می­تواند جلویِ این حرکت عظیمِ اسلامی را بگیرد. منتهایِ آمالِ ایران، تسخیرِ اورشلیم است. دستیابی به اورشلیم، جهانِ اسلام را توسط ایران گالوانیزه خواهد کرد. ایران در آرزویِ خود پیشرفت خواهد کرد امّا نمی­تواند اورشلیم را تسخیر کند. من از کجا این را می­دانم؟ ما باید بیش از حد احمق باشیم تا ایران بتواند اورشلیم را تسخیر کند! کتابِ مقدّسِ شما می­گوید که این اتّفاق نمی­افتد. با این حال کتاب مقدس بیان می­دارد که قدرت دیگری اورشلیم را تسخیر خواهد کرد. این سخنان زمانی برای شما اثبات می­شوند که دقیقاً همان­طور که ما پیش­گویی کردیم اتّفاق بیافتند. امّا چون تا آن­وقت هنوز زمان باقی است نیاز است تا این گفته با دلیل برای شما اثبات شود.

آقایان بِلِر و بوش این بینش را داشتند که کشورمان نمی­تواند در جنگ با تروریسم پیروز شود مگر با استفاده از قدرتمان! آنها سعی کردند تا بوسیله­ی واژگون کردنِ دولت­هایِ عراق و افغانستان تاثیر ایران را در منطقه کاهش دهند امّا حتّی آن­ها نیز نخواستند تا با ایران درگیر شوند.

اکثرِ سیاست­مداران و مطبوعات و دانشگاه­هایِ ما، تروریسم را نمی­فهمند؛ و همچنین تاریخ را! وینستون چرچیل  گفت: «تاریخ بشریّت، جنگ است» مردمِ بی­اطّلاع سعی در این دارند که بگویند این حرف اشتباه است. ابرقدرت­ها نمی­توانند در این دنیایِ شیطانی و جنگ­زده به حیات خود ادامه دهند مگر با به راه انداختنِ جنگ­هایِ طولانی و سخت. این واقعیتِ دنیایی است که ما در آن زندگی می­کنیم. تخیّل­هایِ زیبا نمی­تواند این واقعیت را عوض کند.

در سال 1930، چرچیل به انگلیس و امریکا درباره­ی هیتلر هشدار داد. سیاست­مداران و رسانه­ها و انستیتو­های آموزشی بیش از حد خوش­بین و علیهِ او بودند. در واقع او به تنهایی در مقابل رهبرانِ دنیا ایستاد! و این­کارِ وی موجب پیروزیِ ما در جنگِ جهانی دوم شد. ما تقریباً هیچ چیزی از هشدارِ او نیاموختیم. در واقع، امروزه خوش­بین­ها بیشتر از قبل رشد کرده­اند.

هر کشوری که ابرقدرتِ جهان را از پای درآورد، تبدیل به ابرقدرت می­شود! این درسی است از طبیعتِ انسان و کُتبِ تاریخ. یک ابر قدرت هیچ­گاه نمی­تواند مخفیانه به حرکتِ خود ادامه دهد.

رهبرانِ ما نتوانستند تاریخ را درک کنند چرا که نخواستند بفهمند که طبیعتِ شیطانیِ انسان، درون هر فردی روی زمین وجود دارد؛ هم درونِ شما و هم درونِ من! (ارمیای نبی 17:9) امتناعِ ما در استفاده از توانایی­هایِ نظامیِ خود، چنان­که باور داریم، همیشه کارِ درستی نیست؛ بلکه این سستیِ زبونِ ما حاصلِ گناهانِ ماست. حقیقتاً ما ایمان و صفاتِ ممتاز و نیز شجاعتِ نبرد با ایران را بعنوانِ تروریستِ درجه­ی یک جهان نداریم. و بالاخره ما اثبات خواهیم کرد که ضعیف­تر از آنی هستیم که باقی بمانیم!

پادشاهِ جنوب محصولِ تروریسمِ دولتی است. به همین دلیل است که ایران به پادشاه تبدیل شده است! آیاتِ 11:40 الی 43 کتابِ دانیال، حاویِ پیش­گویی­هایی از آخرالزّمان است. این آیات درباره­ی کشوری هستند که در سیاست خارجه­اش همیشه تهاجمی است. این کشور تا زمانی­که جنگی برپا کند حمله می­کند. معنایِ چنین حرفی این است که آن­ قدرت باید کشوری بزرگ در زمینه­ی تولید نفت باشند. همچنین این پیش­گویی به ما نشان می­دهد که این کشور در فاصله­ی نزدیکی نسبت به مصر و اتیوپی و لیبی قرار دارد. چه کشور دیگری جز ایران چنین خصوصیاتی دارد؟

ایران به شدّت رادیکال است؛ پادشاهِ اسلامِ رادیکال. مشیِ تهاجمیِ این کشور به چه چیز منتهی می­شود؟ به جنگ! درست مانند گذشته. ایران باعثِ جنگی با سلاح­هایِ کشتارِ جمعی و وحشتناک می­شود. این تهاجم به چیز دیگری منجر نمی­شود. ادراکی ساده از تاریخ و طبیعتِ انسان باید ما را به این نتایج برساند. در این دنیا، خوش بین بودن و فکر کردن به آنچه می­خواهیم و دوست داریم؛ جلویِ فاجعه و آن­چه هست را نمی­گیرد. دقیقاً همان­طور که خیال­پردازانِ خوش­بین در سال 1930 جلویِ هیتلر را نگرفتند!

تاریخ چون رعد می­غرّد تا ما را از خوابِ غفلت بیدار کند.

نویسنده­ی بزرگِ روسی، فئودور داستایوسکی[1] از افراط­گراییِ روس­ها و بلایی که می­توانست بر سر کشورش بیاورد می­ترسید. تنها چند روز پس از مرگِ وی، تزار کشته شد و توسط رادیکال­ها سرنگون شد. این حرکت افراطی به چه منجر شد؟ به جوزف استالین[2]  و گسترشِ کمونیسمِ خشن در تمامِ دنیا.

بنابراین، تفکّر افراطیِ ایرانی به کجا ختم خواهد شد؟ به تروریسمِ دولتی؛ که قرار است ماشه­ی جنگ هسته­ای ِجهانی سوم را بکشد. در این مرحله ما قدرتِ کافی را برای جلوگیری از ایران داریم امّا نه میلِ کافی را. ما از مواجهه با ریشه­ی اصلی تروریسمِ دولتی در خاورمیانه می­ترسیم. ما اگر با این واقعیّت کنار نَیاییم هیچ­گاه نخواهیم توانست بر تروریسم غلبه پیدا کنیم. ما با چانه زدن نمیتوانیم پیروز شویم[3]. تنها با یک قدرتِ برتر و مِیل برایِ استفاده از آن می­توان پیروز شد. این تنها راه برای توقّفِ تروریسمِ دولتی است.

«اگر باز هم مرا اطاعت نکنید، هفت بار شدیدتر از پیش، شما را بخاطر گناهان­تان مجازات خواهم کرد. قدرت شما را که به آن فخر می کنید، درهم خواهم کوبید. آسمان شما بی باران و زمین شما خشک خواهد شد» (کتاب لاویان[4]، 19-26:18) دانیالِ نبی خبر داده است که این یک پیش­گوییِ آخرالزّمانی است. (کتابِ دانیال آیات 12:9 و14-9:12) اسرائیلِ کوچک بیشتر از ایران توانایی نظامی دارد امّا می­ترسد از آن استفاده کند. موردِ مشابه انلگلیس است. و قطعاً این قضیه برای امریکا نیز صادق است. کشورهایِ ما می­ترسند از توانایی­هایِ خود استفاده کنند و این به دلیلِ گناهانِ ما است. «غروری که از قدرت»مان داریم شکسته است.[5] مسئله بسیار ساده است، ما تمایل نداریم که از جنگِ علیه تروریسم حمایت کنیم.

ما همانگونه که کشور تروریست می­خواهد درحال جنگ با تروریسم هستیم؛ و این بدین معنی است که هرگز پیروز نخواهیم شد. آن­ها فهمیده­اند که این جنگ را به روش خودشان می­توانند پیروز شوند. به همین دلیل است که این جنگ را برپا می­کنند. آنها شکست خواهند خورد؛ اگر ما مایل به استفاده از قدرتمان باشیم.

کشورها باید در قبالِ حمایت از تروریسم مسئول باشند. چگونه یک کشور به خود اجازه­ می­دهد از تروریسم حمایت کند؟ اکثرِ گزارش­هایِ جاسوسی از عربستان نشان دهنده­ی این واقعیت هستند که عربستان، سرمایه­­ی هنگفتی در حمایت از تروریسم در اسرائیل(و البته علیه امریکا) خرج می­کند. چرا؟ زیرا عربستان از تروریست­ها بیش­تر از امریکایِ «ابرقدرت» می­ترسد. یک ابرقدرتِ واقعی اجازه­ی چنین خیانتی را نمی­دهد. حمایت و سرمایه­گذاری رویِ تروریسم، نوعی جنگ است. حامیانِ تروریسم بیش­تر از خودِ تروریست­ها مقصّرند. آن­ها هستند که ترور را عملی می­کنند.

اگر امریکا و انگلیس، کشورهایِ حامی تروریسم را مجبور به پاسخگویی می­کردند، این باتلاق زودتر از این­ها خشکیده می­شد. اگر رهبریِ ایران در منطقه حذف شود، اوضاعِ خاورمیانه در این برهه­ی تاریخی به سرعت به­تر می­شود. چرا که ایران پادشاه است. امّا متاسفانه پیش­گویی­هایِ کتاب مقدّس نویدِ چنین رویدادی را نمی­دهند.

برگِ برنده­ی ما، ارتباط ما با خداوند خواهد بود. اگر خداوند برایِ ما باشد، شکست نخواهیم خورد. امّا اگر خداوند علیه ما باشد، پیروز نخواهیم شد. پیش­گویی­هایِ کتابِ مقدس سخن از این دارند که خداوند علیه ما است و ما را نفرین می­کند.

بعد از سرنگونی صدّام حسین، موقعیت بسیار خوبی برای امریکا پش آمد تا ایران را تحتِ فشار قرار دهد. اگر ایران شکست بخورد و متوقّف شود، بلافاصله سوریه تسلیم خواهد شد و دیگر کشورهایِ اسلامی نیز به همین نسبت. امّا به جایِ این اتّفاق­ها، ایران و سوریه در حالِ تماشایِ تفرقه­ای هستند که بینِ ما افتاده است. دولت­هایِ بوش و بلر محبوبیت خود را به شدّت از دست دادند؛ دقیقاً به دلیل آن­که میل داشتند از قدرتمان استفاده کنند. نخست وزیر بلر از شغلش برکنار شد و  رئیس جمهور بوش سِمَت خود را در حالی ترک گفت که انبوهی از انتقاداتِ شرم­آور و ننگین وی را نشانه رفته بودند. کشورهایِ تروریست، ضعف و تفرقه­ی خجالت­آور ما را دیدند و در حمایت از تروریسم گستاخ­تر شدند.

غروری که از قدرتمان بود شکسته شده است. پس خود را برای آینده­ای وحشتناک آماده کنید.

تنها کاری که باید انجام دهیم، تماشایِ اسرائیل است. آیا اسرائیل می­تواند بر تروریست­ها فائق آید؟ ایران و دیگر کشورها همچنان درحالِ تجهیزکردنِ تعدادِ بی­شماری از تروریست­ها هستند. تنها راه برایِ برعکس کردنِ این معادله، متوقّف کردنِ ایران است.

رئیس­جمهور بوش گفت: «حمله­ی تروریستی­ای که به ما شد به دلیل قدرتِ ما نبود بلکه به خاطر این بود که ما تصوّر کرده­ایم که ضعیف هستیم.» امّا دلیل واقعی چیزی بیش از تصوّر است. ما واقعاً ضعیف هستیم. ایران و دیگر تروریست­ها، میوه­ی ضعف و سستیِ ما را می­چینند. تنها دلیلِ وجودِ تروریسمِ دولتی، ضعفِ ما است.



[1] Fyodor Dostoyevsky

[2] Joseph Stalin

[3] We can't negotiate a victory. منظور این است که با مذاکره نمی­توانیم پیروز شویم و این نشان­دهنده­ی خویِ امریکایی­ها در مذاکره است که در اساس مذاکره را نمی­پذیرند.

[4] Leviticus 26:18-19

[5] The "pride of our power" has been broken


شما میتوانید PDF انگلیسی این کتاب را با عضویت رایگان در سایت ترومپت یا از طریق این لینک دانلود کنید. و همچنین میتوانید فایل PDF ترجمه دو فصل اول این کتاب را از این لینک دانلود کنید.

<

هنگامی­که ایران توانایی تروریستی خود را در آب­های خلیج فارس در سال 1993 به نمایش گذاشت «گزارشِ واشنگتن درباره خاورمیانه»[1] بیان کرد: «به نظر می­رسد که ایران دارد توانِ تهاجمیِ خود را به کشور­های همسایه است می­سنجد...»(ژولیه 1993) این مشیِ تحمیل­کننده و قلدرمآبانه[2] زمانی اثبات شد که ایران در مارسِ 2007، 15 دریانورد انگلیسی را در آب­هایِ عراق دست­گیر کرد و برایِ 13 روز آن­ها را اسیر کرد.

صحنه برایِ گروهی مسلمان از کشورهای مختلف که توسط ایران رهبری می­شوند آماده شده، درست همان­طور که در پیش­گویی­ها درباره «پادشاهِ جنوب» آمده است؛ که قرار است به پادشاهِ شمال، یعنی اتّحادیّه اروپا، یورش برد. «و در آخرالزمان، پادشاه جنوب بر او یورش[3] خواهد برد. و پادشاه شمال با ارّابه ها و سواران و کشتی­های بسیار همچون گردباد به مقابله با او خواهد آمد و سیل آسا به سرزمین­های زیادی یورش خواهد برد.»(دانیال 11:40) فراموش نکنید که این پیش­گویی درباره­ی آخرالزّمان است.

ایران یک سیاست خارجه­ی تهاجمی[4] دارد. (از ثیاقِ جملات برمی­آید که نویسنده تفسیر جمله­ی «پادشاهِ جنوب بر پادشاهِ شمال یورش می­برد» را «یورش بردنِ سیاست خارجه­ی ایران به غرب» تأویل کرده است! مترجم) پس از پایانِ جنگِ ایران و عراق در سال 1988، ایران حجم عظیمی از مهمّات جنگی را برای پشتی­بانی از سیاست خارجه­ی تهاجمی­اش انباشته است؛ و انبارِ مهمّاتِ ایران حاوی سلاح­هایِ شیمیایی و بیولوژیکی است.

پادشاه جنوب، یا ایران، «بر او یورش خواهد برد» که «او» پادشاهِ شمال است؛ اتّحادیه­ی اروپا. فرهنگ­نامه­ی عبری-کلدانیِ[5] جِسِنیوس[6] کلمه­ی "Push" یا «یورش»  را این­گونه معنی می­کند: «ضربه زدن به­وسیله یک حیوانِ شاخ­دار» یا «ضربه زدن با شاخ». این اصطلاح «مجاز از یک پیروز است که همه­ی دشمنانِ مقابلش را شکست می­دهد». همچنین این اصطلاح معنیِ جنگِ تحمیلی نیز می­دهد.  «یورش» یک کلمه­ی تند و خشن است. بدون شک این یورش حولِ محور یهودیه­ی وابسته به کتاب مقدّس(امروزه اسرائیل خوانده می­شود) و اورشلیم می­گردد. درست همانند برخوردهایی که در زمانِ جنگ­هایِ صلیبی صورت گرفت. اورشلیم سوّمین شهر مهمّ مذهبیِ جهانِ اسلام است. پاپ جان پاول دوّم در منظر عموم گفت که احتمالاً فرماندهیِ کلیسایِ کاتولیکِ روم به اورشلیم منتقل خواهد شد.

این دو دینِ بزرگ و قدرتمندِ دنیا، هر دو به شدّت خواستارِ اورشلیم هستند. بسیاری از مردم فکر می­کنند که روندِ آشتیِ اسرائیلی و دیگر مذاکراتِ مشابه، به آشتی منجر می­شوند. امّا برعکس، به واقع آنها به جنگ منتهی می­شوند.

سیاست خارجه­ی پرخاش­جو و پر سر و صدایِ ایران حتماً به جنگ ختم می­شود. ایران هم می­تواند تسخیر کند و هم تسخیر شود. پیش­گویی­هایِ کتابِ مقدس به خوبی روشن می­کند که ایران قرار است تسخیر شود؛ امّا نه به دستِ امریکا و انگلیس. این دو کشور قبل از به واقعیت پیوستنِ این پیش­گویی­ها دچارِ تخریبِ اقتصادی و اجتماعی خواهند شد. اگر این­گونه نیست پس چرا در این جنگ­هایِ پیش­بینی شده امریکا رهبر نیست؟ یا حداقل درگیرِ این جنگ نیست؟ ابرقدرتی جدید در اتّحادیّه­ی اروپا در حالِ شکل­گیری است. کتابِ مقدّس این نیرویِ جدید را پادشاهِ شمال نام می­نهد. فقط یک پادشاه می­تواند پادشاه دیگری را از بین برد. زمانی که انگلیس و امریکا ابرقدرت، یا پادشاه، بودند به تاریخ پیوسته است. و باید دلیلِ آن­را بدانیم.

آیا ما می­توانیم این ابرقدرتِ جدید در صحنه­ی جهانی را ببینیم؟ بله، می­توانیم. شما با تماشا و تعقیب کردنِ آلمان و فرانسه می­توانید به بینش خوبی در این زمینه برسید. امریکا و انگلیس، آلمان را در دو جنگِ جهانی مغلوب کردند. سپس آلمان­ها را به ساختنِ کشورشان هدایت کردند؛ مخصوصاً بعد از جنگ جهانی دوم. انگلیس و امریکا فرانسه را در هر دو جنگِ جهانی حفظ کردند. فرانسه و آلمان هر دو دلایل کافی برای دوستی با امریکا و انگلیس را دارند؛ امّا واقعیت عکسِ این قضیه است. هرروز عناوینِ رسانه­ها این واقعیت را به ما نشان می­دهند. باور کنیم یا نکنیم، خدا در حال پرورشِ این دو قدرتِ اروپایی برایِ تنبیه انگلیس و امریکاست.



[1] Washington Report on Middle East Affairs

[2] Pushy

[3] Push

[4] A foreign policy with a lot of "push"

[5]  : Chaldee کلده یا کلدان (به اکدی māt Kaldu  ) :نام یکی از بخش‌های تمدن بابل است که در هزاره اول قبل از میلاد مهمترین حکومت میان‌رودان را تشکیل می‌دادند.

[6] Gesenius' Hebrew-Chaldee Lexicon


شما میتوانید PDF انگلیسی این کتاب را با عضویت رایگان در سایت ترومپت یا از طریق این لینک دانلود کنید. و همچنین میتوانید فایل PDF ترجمه دو فصل اول این کتاب را از این لینک دانلود کنید.

<

چند سال قبل از سقوط شاه، انورالسادات، رهبر مبارز مصر و خاورمیانه بود. برای مثال او در جنگ «یوم کیپور[1]» علیه اسرائیل، رهبرِ اصلیِ جهانِ عرب بود. مدتی بعد دنیا شکّه شد! علی الخصوص جهانِ عرب. تقریباً در زمانِ سقوط شاهِ ایران بود که در کمالِ حیرت، آقای سادات به منادی آشتی­ِ کشورهایِ خاورمیانه[2] تبدیل شد. او با سخن­رانی در کنیسه­ی یهودی(پارلمانِ اسرائیل) اعرابِ افراطی را سخت خشمگین کرد. در واقع در آن زمان تنها یک نفر در حالِ آشتی دادنِ خاورمیانه با غرب بود ولی او با این کار داشت برخلافِ جریانِ اسلام­گراییِ افراطی قدم بر می­داشت. آقای آرمسترانگ در اواخر عمرش با دو رئیس­جمهور وقتِ مصر، یعنی سادات و حسنی مبارک، ملاقات کرد. این نکته بسیار قابل توجه است که او این جمله را به هردویِ آنها گفت: « ما[3] به آشتی دست پیدا نکردیم مگر اینکه خدا یا الله آن­را به ما هدیه کرد.»

در سال 1981، مایک والاس[4] از برنامه­ی تلویزیونی «60 دقیقه» با آیت الله خمینی، کسی که تنها 2سال پیش به قدرت رسیده بود، مصاحبه­ای کرد و در آن مصاحبه به خمینی گفت که سادات وی را «دیوانه» خوانده است. تقریباً چند روز بعد، رئیس­جمهور سادات به قتل رسید! این همان مدل قدرتی است که رهبرِ اسلام­گرایانِ افراطی در اختیار دارد. امریکا و جهان اجازه دادند که این قدرتِ شیطانی مسیرِ تاریخ را تغییر دهد. الآن تروریسم در سرتاسر جهان حاکم است. امریکا میل و رغبتی ندارد تا این کشورِ حامیِ دیوانگی را توقیف کند و این در حالی است که متوقف کردنِ ایران می­توانست آسان باشد. زمانی­که ترورِ سادات اتفاق افتاد، آقای آرمسترانگ گفت: «این نقطه­ی عطف در مسیرِ تاریخ خاورمیانه است.» امّا ظاهراً کسی در رسانه­ها ندید، یا این­که نخواست ببیند، که این اتفاق چقدر برای جهان تکان دهنده است و تقریباً همه آن­را دستِ کم گرفته بودند. شبکه­ی تروریستی ایران به­طرز وحشتناکی خوب کار می­کند.

آقای سادات بخشی از فرایند تغییر خاورمیانه به نفع جهان بود. او در برابر بسیاری از مردمِ خود و جهانِ عرب مقاومت کرد تا بتواند با اسرائیل آشتی کند. او با ترجیح دادن منافع جهان و مصر بر امنیت شخصی­اش ثابت کرد که مردِ واقعاً بزرگی است. اگر رهبران امریکا و انگلیس شهامتی همچون شهامتِ او را از خود نشان می­دادند، آنها الآن می­بایست با ایران روبرو می­شدند. به دلیل ضعف امریکا و انگلیس و اسرائیل بود که خاورمیانه، به پیروی از پادشاهِ ترور، بعنوان رهبر، پرداخت.

اسلام­گرایانِ افراطی، در زمینه­ی ترورِ رهبران بسیار توان­مند هستند. احتمالاً  سخنگویِ پارلمانِ مصر، نفرِ دوم کشور در آن زمان، رفعت المحجوب، را نیز آنها ترور کردند. افرادِ مسلّح سوار بر موتور سیکلت به سمت صندلی راننده­ اسپری پاشیدند و وی را با اسلحه­ی رگبار، ترور کردند. در پشت ترور احمد بودیوف، رئیس جمهور الجزایر، در سال 1992 نیز احتمالاً این افراطیون حضور داشتند. نیروهای افراطی در صدد زمین زدن دولت معتدل و غرب­گرای لبنان برآمدند و در همین راستا، ترورِ رفیق حریری، نخست وزیر لبنان، در سال 2005 بوسیله­ی یک ماشین بمب­گذاری شده، سرآغازی بود بر ترورهای زنجیره­ای چهره­هایِ شاخصِ ضد سوریه­ای در لبنان. در سال 2008 ائتلافِ دولت تسلیم شد و دولت جدیدِ طرفدارِ حزب­الله شکل گرفت. در ژوئن 2011، حزب­الله در یک کودتایِ نرم، سعد حریری، نخست وزیر مورد حمایت امریکا در لبنان، را برکنار کرد، و کاندیدای مورد نظر خود را جانشین وی کرد. این­ها نمونه­ی­ کوچکی بودند از تاثیراتی که اسلام­گراییِ افراطی می­تواند در خاورمیانه داشته باشد.

در سال 2011، تغییرات اساسی و عظیمی در مصر رخ داد؛ همانند آنچه که در انقلاب اسلامی ایران در سال 1979 گذشت. به مدت 30 سال، رئیس­جمهور مبارک، در برابر افراطیون مقاومت کرد و با امریکا و اسرائیل دوست ماند. او در مقابل مسلمانانِ افراطی و در برابر خشونتشان علیه اسرائیل و دیگر ملّت­ها ایستادگی کرد. او در جنگِ امریکا، انگلیس و اسرائیل علیه تروریسم، متّحدی قدرت­مند برایشان بود. او بر سرِ نرسیدنِ ایران به بمب هسته­ای جنگید و رئیس جمهور مبارک، قدرت لازم را برای کنترلِ مخالفِ اصلی خود، یعنی اخوان­المسلمینِ تندرو، اعمال کرد. گویا رهبرانِ ما هنوز متوجه نشده­اند که مبارک هر روز می­بایست چه سر و کلّه­ای با اخوان­المسلمین می­زد! زمانی­که تظاهرات در ژوئنِ 2011 در قاهره به اوج خود رسید و خشم مردم منفجر شد؛ رئیس­جمهور اوباما موضع خود را روشن کرد و در کنارِ معترضانِ ضدّ مبارک قرار گرفت. با وجود نتایجِ مثبتِ مبارک، حکومتِ امریکا، از ابتدای تظاهراتِ انبوهِ مردمِ مصر شروع به تحقیرِ وی در ملاء عام کرد. امریکا به دوستِ سی ساله­ی خود به کلّی خیانت کرد. اما حاصلش چه شد؟ نتیجه این شد که نفوذ امریکا در خاورمیانه به حد صفر رسید! ظرف مدّتِ تنها چند هفته، مبارک اخراج شد، دولت بی­ثبات شد و ایران شروع به نفوذ در مصر کرد.

آیه 11:42 از کتاب دانیال اشاره می­کند که مصر با شاه جنوب، یا همان ایران متحد خواهد شد. این پیشگویی اشاره کرده است که تغییرات گسترده­ای در سیاست­های مصری رخ خواهد داد! ما وقوعِ این اتفاق را از سال 1994 هشدار می­دادیم، و حالا مصر را ببینید. سیاست خارجی و گرایش سیاسی مصر به روشنی در حال تغییر است به­طوری­که تهدیدی در راستایِ تغییر منطقه است. حتّی در سال 2007، ایران و مصر شروع به رونق بخشیدنِ روابط خود در جهت ایجاد روابط کامل دیپلماتیک کردند. در ژانویه 2007 مبارک با سخنگوی مجلس ایران دیدار کرد که در حدود 30 سال گذشته این اولین ملاقات در این سطح  بود. این واقعیت که مبارک خودش این ملاقات را تدارک دیده بود نشان می­دهد که وی در کشورش تا چه حد تحت فشار نیروهای طرفدارِ ایران بوده است. بعد از برکناری او، نیروهای طرفدارِ ایران کاملاً بر اوضاع مسلّط شده­اند.

قبل از این­که مبارک مقامش را ترک بگوید، هشدار داد که: «آنها ممکن است راجع به دموکراسی نطق کنند امّا نتیجه افراط­گرایی و اسلامِ افراطی خواهد بود.» بله، در واقع، این همان چیزی است که می­بینیم! اخوان­المسلمینِ افراط­گرا، بزرگترین و شناخته­شده­ترین گروهِ سیاسیِ مصر، کنترل کشور را در دست گرفته است. چندی بعد نیویورک تایمز نوشت: «اخوان­المسلمین ،گروهی اسلام­گرا که یک­بار توسط حکومت توقیف شده بود، در خطّ مقدّم کسانی است که هم­دستِ پنهانِ دولتِ نظامی گشته­اند و بسیاری می­ترسند که آنها تغییرات بنیادین را بی­نتیجه بگذارند.» همچنین واضح است که فعّالان جوان و تحصیل کرده­ی سکولار،که در ابتدا، انقلابِ بدون ایدئولوژی را حرکت دادند، دیگر نیروی سیاسی­ِ هدایت کننده­ی جریان نیستند... آنچه که بسیاری را شگفت­زده می­کند، ارتباط خوان­المسلمین با ارتش است که وی را بدنام می­کند...»

عالیجاه زاروین[5]، تحلیل­گرِ ارشد گروهِ بین­المللی بحران[6] گفت: «مدرکی است که نشان می­دهد اخوان چندی بعد با ارتش نوعی معامله داشته است. این برای ارتش منطقی است. ارتش خواهانِ ثبات و خروجِ مردم از خیابان­ها است. اخوان همان گزینه­ای است که ارتش با آن می­تواند صدهزار نفر جمعیت را از خیابان­ها بیرون کند...»

«در آن زمان سوال این بود که آیا اخوان با ساختاری ابرتشکیلاتی قدرت را تصرّف می­کند یا خیر؟ به نظر می­رسد که این کار را کرده است.» (24 مارس 2011) به دلیل این­که اخوان­المسلمین بسیار تشکیلاتی و موردِ حمایت ایران است، توانست قدرت را به دست گیرد. آیا ما چشممان را به روی قدرت ایران بعنوانِ عروسک گردانِ این گروه­ها در پسِ پرده بسته­ایم؟ این دقیقاً همان اتفاقی است که به تدریج در ایرانِ سال 1979رخ داد.

بسیاری از مردمِ غربی امیدوارند که بازتابِ دموکراسی و آشتی را در مصر ببینند. ولی مردمِ مصر چه می­خواهند؟ یک بررسی عمده توسط «مرکز تحقیقات پو»[7] در سال 2010 نشان داد که مردمِ مصر هیچ علاقه­ای به مدلِ غربیِ دموکراسی ندارند! در واقع آن­ها قانون اسلامیِ محض می­خواهند. به نتایج به دست آمده از آمارگیری پو توجه کنید:

·         دقیقاً 85% مسلمانانِ مصر، خواستارِ تاثیرِ قوی اسلام در سیاست­های حکومت هستند.

·         تقریباً همین تعداد، اعتقاد دارند که کسانی که از اسلام خارج می­شوند باید کشته شوند.

·         82% ، از سنگسارِ زناکاران حمایت می­کنند و 77% معتقدند دستِ دزدان باید قطع شود.

·         بیش از نیمی از مردم از تفکیک جنسیتی در محل کار حمایت می­کنند.

·         54% ، عملیات استشهادی را ،که باعث مرگِ غیر نظامیان می­شود، قابل توجیه می­دانند.

·         تقریباً نیمی از مردم نظر مساعدی نسبت به گروه تروریستی حماس دارند و از هر ده نفر، سه نفر نظر مثبت نسبت به حزب­الله دارند. حتّی یک پنجم از مصری­ها نظر مساعدی نسبت به القاعده و اوسامه بنلادن دارند.

·         در بین 18 ملّت مسلمانی که سازمانِ پو آمارگیری کرده است، مصر بالاترین میزانِ نارضایتی نسبت به امریکا را داشت: 82% از مصری­ها، امریکا را دوست ندارند.

مبارکِ قدرت­مند قادر بود نظرات افراطیِ مردمش را کنترل یا محدود کند. امّا این سدّ با کناره­گیری­اش شکسته شد. بسیاری در اسرائیل و غرب، تاثیر اخوان­المسلمین و حمایت­هایش از سیاست­های مردمیِ ضدّ اسرائیلی­ را دستِ کم گرفته بودند. جنبش مسلمانان که توسط اخوان­المسلمین شکل گرفت، در حال حاضر در حال دریافت سیلی از حمایت­ها از داخل و خارج مصر است. دیگر هیچ رهبری قادر نخواهد بود تا در مقابل این سیلِ اعتقاداتِ راسخِ مردمِ مصر مقاومت کند. این­ها همه به دست ایران و رابطه محکمش با اخوان­المسلمین محقق شده است.

در نتیجه­ی این احساساتِ مردمیِ طرفدارِ ایران که در خیابان­ها سرازیر شد، دولت موقتِ مصر تلاش کرد تا سریعاً روابط دیپلماتیکش را با ایران از سرگیرد. در مارس 2011 مصر اعلام کرد که می­خواهد فصل جدیدی از روابط با ایران را آغاز کند. پاسخ تهران در قبال این اظهارات، فرستادن سفیری به مصر برای اولین بار بعد از قطع روابط دو دولت در سال 1978 بود. همچنین دولت مصر تلاش کرد با حماس ارتباط برقرار کرد. حماس تشکیلاتی اسلامی در فلسطین است که توسط ایران حمایت می­شود و در گذشته قاهره از آن دوری کرده بود.

در این آخرالزمان، پیش­گوییِ کتابِ دانیال در مقابل چشمانمان در حالِ پیوستن به واقعیّت است؛ و دلیلِ آن، اصرار ایران در حمایت از اسلامِ افراطی است. امّا این سیاست خارجه­ی تهاجمی به گونه­ای ایران را نابود خواهد کرد که هیچ­کس نمی­تواند تصوّر کند.



[1] Yom Kippur war

[2] مترجم: منظور آشتیِ کشورهای عربی با اسرائیل است

[3] مترجم: امریکا و مصر

[4] Mike Wallace

[5] Elijah Zarwin

[6] International Crisis Group

[7] Pew Research Center


شما میتوانید PDF انگلیسی این کتاب را با عضویت رایگان در سایت ترومپت یا از طریق این لینک دانلود کنید. و همچنین میتوانید فایل PDF ترجمه دو فصل اول این کتاب را از این لینک دانلود کنید.

<

اگر ما مشتاق باشیم، تاریخ عبرت­های مهم و زیادی برایِ آموختن دارد. برای مثال به ما می­آموزد که امریکا و متّحدانش هیچ­گاه نمی­توانند در جنگ علیه تروریسم پیروز شوند. ما درس­هایِ اساسی و مهمّی را می­توانیم از تاریخ بیاموزیم. تاریخ یک آموزگار بی­نظیر است. بنابراین ما از این معلّم شروع می­کنیم تا بعد از آن به معلّمی بسیار بزرگتر برسیم که همان معلّمِ درسِ «چرا نمی­توانیم تروریسم را تسخیر کنیم؟» است!

لشکر کشی به عراق، آخرین دور از جنگ­های امریکا علیه تروریسم است. امّا سوال این است که همه­ی این «تروریسم جهانی» از کجا منشاء می­گیرد؟ عراق قسمت خطرناکی از بدنِ تروریسم است ولی مغز و سرِ آن نیست. ما باید در تاریخ به عقب برگردیم تا ریشه­های تروریسم را ببینیم. قطع کردنِ شاخه­هایِ تروریسم کافی نیست. ما باید درخت تروریسم را از ریشه بیرون آوریم. این تنها راه برای پیروزی در این جنگ است.

محمّدرضا پهلوی در زمانی­که شاهِ ایران بود، متّحدی قوی و محکم برای امریکا به حساب می­آمد. امّا خبرگزاری­ها و سیاست­مدارانِ لیبرالِ وقت، فکر می­کردند که وی بیش از حد غیرِ دموکرات است؛ پس کمک کردند تا او از قدرت پایین بیاید. هرچه او بیشتر از قدرت فاصله می­گرفت، امریکا کمتر و کمتر وی را حمایت می­کرد. به همین ترتیب، آیت­الله خمینی، شاه را در سال 1979 سرنگون کرد. خمینی ایران را به کشورِ اوّلِ جهان در حمایت از تروریسم تبدیل کرد. پس از10سال، بعد از این­که خمینی فوت کرد، هاشمی رفسنجانی رئیس­جمهور شد و شبکه­ی تروریسمِ جهانی را بیش­تر تقویت کرد. این همان زمانی بود که برخی تحلیل­گران تازه داشتند می­فهمیدند که لیبرال­ها چه اشتباه وحشتناکی را در زمینه حمایت از سقوط شاه مرتکب شدند.

در سال 1994، وزیرِ امور خارجه، وارِن کریستوفر[1]، ایران را «کشورِ اصلیِ حمایت کننده از تروریسم» معرفی کرد. چه رقّت انگیز و سوزناک است که چنین عباراتی را بشنویم امّا هیچ کاری نکنیم. واقعاً امریکا چقدر ابر قدرت است؟ امریکا برای سال­ها می­دانست که چه کشوری «کشورِ اصلیِ حمایت کننده از تروریسم» است، امّا برای مواجهه با ایران رقبتی نشان نداد تا ایران را مجبور کند که در مقابل جنگ­های تروریستی­اش پاسخگو باشد.

در دهه­ی 1990، حمایت دولتی از تروریسم در ایران کاملاً نهادینه شد و رهبرانِ امریکا تقریباً هیچ کاری برای مبارزه با آن نکردند و امریکایِ «ابر قدرت» به ایران اجازه داد تا حمایت از تروریسمِ خشن را تا به امروز ادامه دهد.

بیشتر از هر کشوری(به غیر از ایران)، امریکا در برابر سقوطِ شاه و گشوده شدن راه برای آیت­الله خمینی مسئول است. ضعف ما می­تواند علّتِ بزرگترین افتضاح سیاستِ خارجی ما در قرن 20 باشد. چگونه این همه اتفاق افتاد؟ ما باید چگونگی ارتباط این قضایا را با وضعیت فعلی در عراق درک کنیم. تاریخ نشان می­دهد که چگونه اسلام­گراییِ افراطی می­تواند سیاست یک کشور را به سرعت تغییردهد. و همه­ی این­ها نشانه­هایی هستند از نوعِ حکومتی که ایران در حالِ رسیدن به آن است.

بیایید به مصر نگاهی بیاندازیم. جایی که اسلا­گراییِ افراطی، که بذرِ تروریسم را می­کارد، به سرعت در حالِ به دست آوردنِ قدرت است. در آنجا یک ترور، جرقه­ی حرکت را در کلّ خاورمیانه روشن کرد.



[1] Warren Christopher


شما میتوانید PDF انگلیسی این کتاب را با عضویت رایگان در سایت ترومپت یا از طریق این لینک دانلود کنید. و همچنین میتوانید فایل PDF ترجمه دو فصل اول این کتاب را از این لینک دانلود کنید.

<