امشب پای روضهای نشستم. روضهای برای مادر! نه از این روضههای آبکی که میرویم و بعد هم هیچ. از آن روضههای سیاسی! از آن روضههای اساسی! روضهای که کمیل سوهانی خواند! و عجب روضهای و عجب روضهخوانی. نه تنها اشک آدم را درآورد، که جان را مالامال خشم و غضب کرد.
مادرکشی نام روضهای است که کمیل سوهانی خواند. یک فیلم مستند بلند، که بحران آب ایران را بررسی میکند. حقایقی که شاید همه ما بخشی از آن را دانسته باشیم امّا حدود و صغورش را به این حد، نه! مادر، طبیعت است. نه اصلاً طبیعت یعنی چه؟ این واژهی نامفهوم از کدام گورستان آمده؟ مادر، خلقت است و ما انسانها به جان مادر، این خلقت خدا افتادهایم. نابودش کردیم. مادر را کشتیم! بگذارید این روضه را من خراب نکنم. شما از زبان ناب و اصیل روضهخوان این روضه را بشنوید (کلیک کنید). نقدهای بعضاً درست و بعضاً نادرست و سخیفی هم به این روضهی ناب شده است که با جستجو میتوانید بخوانید.
وارد کوچه پس کوچههای کاهگلی و قدیمی پشت امامزاده جعفر یزد که میشوی و یکی دوبار همراه با کوچههای تنگ تاب میخوری، به محوطهی باز و بزرگی میرسی که شهرداری اسمش را گذاشته پارکینگ محلّی امامزاده جعفر. از همانجا کوچه باریک سمت راست را پی میگیری. در انتهای کوچه درب زیبا و بزرگی که بازسازی شده و بالایش نوشته: «عمارت کاظمینی» پیداست. باز کوچهی تنگ یک تاب میخورد و در همین تاب یک پارچه دست نوشتهی سیاه نصب شده است که: «مجلس عزاداری سنواتی مرحوم هرندی، از ساعت 4 تا 7 بعد از ظهر برگزار میگردد.» پارچه را که رد میکنی اوّلین در سمت چپ، که دری است چوبی و قدیمی، در خانهی هرندی است. بالا سمت چپِ در، میراث فرهنگی یک تابلو نصب کرده که قدمت خانه را به زمان قاجاریه منسوب داشته و هرگونه دخل و تصرف در خانه را غیرقانونی اعلام کرده است.