بنده

زندگی با تغییر یک «حرف» می‌شود بندگی؛ اینجا هم، محل همان «حرف» ...

بنده

زندگی با تغییر یک «حرف» می‌شود بندگی؛ اینجا هم، محل همان «حرف» ...

دنبال کنندگان: ‎+۱۰۰ نفر
بنده را دنبال کنید

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «صدام حسین» ثبت شده است

ایران قدرتمندترین کشورِ اسلامی در خاورمیانه است. آیا می­توانید قدرتِ ایران را هنگامی که کنترل عراق را به­دست­گیرد تصوّر کنید؟ عراق سومین کشورِ صادرکننده­ی نفت در جهان است. من این مسئله را در همان سال 1992 پیش­بینی کردم.

این متنی است که در سال 1994 نوشته­ام: «در اختیار گرفتنِ کنترلِ عراق توسطِ ایران، جهان و علی­الخصوص اروپا را تکان خواهد داد و این اتّفاق انگیزه­ی قوی­ای خواهد بود تا کشورهای اروپایی به­سرعت متّحد شوند. چنین حرکتی با هر مقدار از موفقیّت این قدرت را به ایران می­دهد که بتواند قیمت نفت را به مقدارِ قابل ملاحظه­ای بالا ببرد (در واقع این اتّفاق منجر به کنترلِ نفتِ تمام خاورمیانه به دستِ ایران می­شود) و همچنین باعثِ کاهشِ سریعِ ارزشِ پولِ غرب می­شود و در پی آن کشورهای اروپا به سرعت متّحد می­شوند تا حوزه­ی یورو به قوی­ترین بلوک اقتصادی دنیا تبدیل شود. این همان اتّفاقی است که وقوعِ آن در کتاب مقدّس پیش­بینی شده است.» (آیا عراق به ایران می­گرود؟ فیلادلفیا ترومپت[1])

شما باید پاراگراف قبلی را دوباره بخوانید! از آن روز تا به حال اتّفاقات به گونه­ای رقم خورده­ که این اتّفاق بسیار سریع­تر از آنی که فکر می­کرده­ام در حالِ وقوع است. در سال 2003، ایالات متّحده، رهبرِ عراق را سرنگون کرد. صدّام حسین تنها رهبری بود که ایران از آن می­ترسید. امریکا وی را از سرِ راه برداشت، امّا آیا امریکا قدرت و تمایلی به حفظ این غنیمت جنگی دارد؟ پیش­گویی بیان می­کند که جواب منفی است. امریکا پذیرفته است که سربازان خود را تا آخر سال 2011 از عراق خارج کند. امریکا به زیبایی راه را برایِ حکم­رانی ایرانِ شیعه بر عراقِ شیعه هموار کرد!

این امریکا بود که رهبر صربستانی، اسلوبودان میلوشویچ[2] را در جنگِ کوسوو[3] در سال 1990 سرنگون کرد. او تنها رهبری بود که اروپا و آلمان از آن می­ترسیدند. پارادوکسِ گیج کننده شاید این است که قدرتِ امریکا راه را برای هر دو پادشاهِ شمال و جنوب باز کرد و مسیرِ واژگونی خود را هموار کرد.

نشریّه­ی نیویورک تایمز[4] در تاریخ 1 مه 2003 نوشت: «در هفته­هایِ اخیر، چکیده­ی گزارشاتِ موثّقِ جاسوسی نشان می­دهد که ایران در تلاش است بر روی­دادهایِ داخلِ عراق تاثیر بگذارد. در نظرِ تحلیل­گرانِ امریکایی، ایران از نقشِ قوی امریکا در عراق، که منجر به گسترشِ نفوذ سیاسی و نظامی امریکا در منطقه می­شود، استقبال نمی­کند. بر اساسِ ارزیابی­هایِ انجام شده، ایران در صددِ برخورد با نیروهای امریکایی نیست بلکه قصدِ تاثیر بر روی­دادهایِ عراق را دارد. به همین دلیل است که امریکا در تلاشِ خود برایِ طراحی کردنِ نظامِ عراق شکست می­خورد و تصمیم به خروج از عراق می­گیرد.» اتّفاقاتی که از آن موقع روی داده نشان می­دهد که این ارزیابی بسیار درست بوده است.

ظواهرِ مسلّمِ لشکرکشی به عراق، ضعفِ امریکا را نشان می­دهند امّا با این حال، حکومتِ فعلی ایالات متّحده متعهد است که نگذارد در عراق، یک مدلِ ایرانیِ تئوکراسی[5] حاکم شود و این نشان می­دهد که امریکا هیچ قصدِ سیاسی­ای ندارد تا این تعهد را ملتزم شود. در حال حاضر ایران نفوذ زیادی در دولتِ عراق داد. دولت عراق با نخست وزیریِ یک شیعه، نوری المالکی، روابط خوبی با ایران دارد. حمایتِ روحانیِ متّکی به ایران و شیعه­ی ضدّ امریکایی­، مقتدا صدر، برای المالکی حیاتی بود تا بتواند بعد از 9ماه وضعیتِ بغرنج در سال 2010 دولت تشکیل دهد.

کتاب مقدّس نشان می­دهد که امریکا نمی­تواند آن­گونه که آرزو دارد ایران را متوقّف کند. روشن است که ایران هرکاری که بتواند برای گسترشِ نفوذش در اکثریتِ شیعه­ و کنترلِ ثروتِ عظیمِ نفتی عراق انجام می­دهد. کمی بعد از اینکه بغداد توسط نیروهای ائتلافی اشغال شد؛ معلوم شد که در گذشته شیعیانِ ایران نفوذ زیادی در عراق کرده بوده­اند؛ حتی در زمانِ دیکتاتوریِ صدّام حسین. موسسه جاسوسی استراتفورد[6] در خاطرات جنگش[7] در تاریخ 3 آوریل 2003 این­گونه می­نویسد:

«جمعیتِ شیعیانِ عراق در حال ایجادِ مشکلاتِ بزرگِ حکومتی برای ایالات متحده است. این اتّفاق تا اندازه­ای پیش­بینی می­شد؛ و تا اندازه­ای غافل­گیرمان کرد. این غافل­گیری به دلیل روحیّه­ی امریکاستیزی نیست بلکه به دلیل سازمان­دهی آن­ها است. شیعیانِ عراق بسیار بهتر از آن­چه که سرویس­هایِ اطلاعاتی امریکا فکر می­کردند سازمان­دهی شده­اند. بسیار واضح است که هدفِ بلندمدّت آن­ها اداره­ کردنِ عراق است... (بسیار قبل­ از حمله­ی امریکا به عراق، شیعیان در تلاش برای دست­یابی به این هدف بوده­اند.)

در واقع ایالات متّحده نمی­تواند شیعیان را در تنگنا قرار دهد و شیعیان این نکته را می­دانند. آن­چه که واشنگتن می­خواهد قرار گرفتنِ سربازانِ امریکا در وضعیتِ کنترلِ اعتشاشات نیست.... در پایان به نظر می­رسد راهِ حلِ این مشکل در تهران است. قسمتی از جامعه­ی شیعیانِ عراق که سازمان­دهی شده­اند، تشکیلات خود را مدیونِ ایران هستند. هدفِ ایران مشخص است: خارج کردنِ ایالاتِ متّحده از عراق. مقاماتِ رسمیِ تهران توقّع نداشتند که این اتّفاق به سرعت رخ دهد امّا آن­ها انتظارِ چنین اتّفاقی را دارند.» موفقیّت تهران نقریباً امروز کامل شده است.

واشنگتن در موقعیّت بسیار سختی در رابطه با ایران قرار گرفته است. امریکا به جایِ آنکه بتواند از عراق بعنوانِ پایگاهی جدید در خاورمیانه برایِ تحمیلِ فشار علیه ایران استفاده کند باید با همسایه­ی جدیدش، ایران، مودّب و نجیب برخورد کند تا مبادا وی را خشمگین کند! رئیس­جمهور بوش، در سخنرانیِ سالیانه­ی وضعیتِ کشور[8]ش در سال 2002، ایران را شماره­ی دوّم در کشورهایِ «محورِ شرارت»[9] معرّفی کرد. سقوط بغداد به مثابه تهدیدی برای ایران بود تا مراقب عمل­کرد خود باشد. اگرچه امریکا درباره ایران محتاطانه عمل کرده است، امّا ایران به مانند متّحدی دیده می­شود که به شیعیانِ عراق انگیزه می­دهد تا نظام تاسیس کنند!

البته ایران در حالِ کار کردن از طریقِ مجراهایِ استانداردِ سیاسی و دیپلوماتیک است تا موقعیّتی برای خود به منظورِ استفاده از سرمایه­هایِ عراقِ جدید ایجاد کند. ایران با دولتِ عراق هم­کاری می­کند، توافق­نامه­هایِ اقتصادی منعقد می­کند و از دیگر مجراهایِ دیپلوماتیک بهره­برداری می­کند. امّا جالب آنجاست که تلاش­هایی که امریکا برای تحکیم منافع خود کرد؛ وابستگی عراق را به رژیم اسلامی به اثبات رساند.

نمونه­ی آن نزدیک شدنِ امریکا به نیروهایِ شبه نظامیِ شیعه بود. در نظر افکارِ عمومی امریکا هیچگونه مدارایی با نیروهایِ شبه نظامیِ مستقلِ عراق نداشت. امّا نیروهایِ ائتلافی این­گونه به قضیه نگاه می­کردند که نیروهایِ مسلّحِ شبه نظامی، شهرهایِ جنوبی عراق را کنترل می­کنند. بنا به گزارش یک رادیویِ عمومی ملّی در 8 سپتامبر 2003، تیپِ بدر با نیروهایِ امریکا همکاری کرد، برایِ مثال نیروهایِ امریکایی در حمله و دست­گیریِ حامیانِ صدّام، اعضایِ تیپ را جهتِ انتقال اسلحه تایید کردند. شیعیان از این کار چه سودی می­بردند؟ امروزه در عراق حکومت شیعیان در قدرت است.

هاشمی رفسنجانی، رئیس جمهور پیشینِ ایران در سپتامبر 2003، مصاحبه­ای با خبرگزاری ایرنا داشت که در آن برداشتی هراس­انگیز از این اتّفاقات ارائه داد: «با این­که در ظاهر ایالات متّحده در کشورهایِ همسایه حضور فیزیکی دارد، واقعیت این است که امریکا توسط ایران محاصره شده است.» آیا این فقط یک بلوف است؟ اگر صادقانه به وضعیت نگاه کنید می­توانید ببینید که این حرف درست است! براستی­که ایران امریکا را «محاصره» کرده است؛ چرا که ایران پادشاهِ کشورهایِ حامیِ تروریسم است.

استراتفورد گزارشی از میزانِ رشدِ نفوذِ ایران در میانِ قیامهای خاورمیانه که منطقه را در اوایل سال 2011 فراگرفته منتشر کرده است: «همان­طور که ایران به هم­پیمانانِ امریکا در منطقه و در میانِ ناآرامی­هایِ اخیر، از بحرین تا عربستان سعودی و از یمن تا اسرائیل، یادآوری کرده است؛ تهران قدرت درحال پیشرفت و تنها قدرتِ جایگزین امریکا در منطقه است. ایران هم­اکنون شبکه­ای قوی از نیروها و عوامل مخفی در نقاط کلیدیِ سرتاسرِ منطقه دارد که در حالت آماده­باش است. این شبکه می­تواند ناآرامی­هایی در غزّه و لبنان ایجاد کند تا علیه اسرائیل طغیان کنند؛ کم­ترین نتیجه­ی این اتفاق، تشدید ناآرامی­هایِ بحرین است. بحرین پنجمین پایگاه دریایی امریکا در منطقه و راهِ نفوذ به جمعیتِ شیعه­ی عربستان سعودی در شرقِ نفت­خیز شبه جزیره است. ایران این شبکه را درست زمانی ایجاد کرده است که نیروهای امریکایی در عراق حضور داشتند و امریکا به عمد تنها یک محصولِ از این حضور برداشت کرد که آن، پیش­بینیِ مجموعه اتّفاقات محتمل در صورتِ غلبه­ی ایران بر بین­النّهرین بود. بین­النّهرین جاپای محکمی برای دست­یابی به هر نقطه­ی دیگری از منطقه است...

«با توجه به ناآرامی های سال 2011، جایگاه آمریکا در منطقه­ی خلیج فارس بسیار وخیم تر از آن است که واشنگتن حتی در پایان سال 2010 می­توانست تصوّر کند. واشنگتن مانده است با این سوالِ بی­جواب همیشگی: با ایران و قدرت ایران در خاورمیانه چه­کار باید کنیم؟ امریکا برای این مسئله هیچ جوابی پیدا نکرده است. یک راهِ حلّ موقت می­تواند باقی ماندنِ بخشی از سربازانِ امریکا در عراق باشد امّا این راهِ حلّ قطعی نیست. امّا هرچه در سالِ 2011 پیش می­رویم این راهِ حلّ موقّت هم ناکافی به­نظر می­رسد مخصوصاً که اعتمادِ متّحدینِ امریکا در منطقه نسبت به واشنگتن سلب شده است.» (14 آوریل 2011)

پیش­گویی­هایی که مدّ نظر ما بود نشان می­دهد که ایلاتِ متّحده از این پس مسئله­ی اصلی در منطقه نخواهد بود و توجّه شاهِ جنوب به هدفِ دیگری، یعنی شاهِ شمال، معطوف خواهد شد.



[1] "Is Iraq about to fall to Iran?", Philadelphia Trumpet

[2] Slobodan Milosevic

[3] Kosovo war

[4] New York Times of May 1, 2003

[5] Iranian-Style Theocracy – مدل ایرانی-اسلامی حکومت – حکومت خداسالاری

[6] Stratford

[7] War Diary

[8] State of the Union address

[9] Axis of Evil


شما میتوانید PDF انگلیسی این کتاب را با عضویت رایگان در سایت ترومپت یا از طریق این لینک دانلود کنید. و همچنین میتوانید فایل PDF ترجمه دو فصل اول این کتاب را از این لینک دانلود کنید.

<

پیمانِ آشتیِ خاورمیانه، اخبار را پر کرده است؛ همانند تمامی آشتی­نامه­هایی که تا قبل از شروعِ جنگِ جهانیِ دوم بر اخبار چیره بودند! این نیز نشانه­ای مهمّ از وقوعِ جنگ در خاورمیانه است! و این جنگ به جنگِ جهانی سوم ختم می­شود.

آشتی­نامه­ها غرب را افسون کرده و از دیدن و تشخیص دادنِ نقشه­ی بزرگِ ایران برایِ کنترلِ خاورمیانه عاجز کرده­اند. این نقشه هیچ­گاه با یک آشتی­نامه متوقف نخواهد شد. تنها یک نیروی برتر می­تواند جلویِ این حرکت عظیمِ اسلامی را بگیرد. منتهایِ آمالِ ایران، تسخیرِ اورشلیم است. دستیابی به اورشلیم، جهانِ اسلام را توسط ایران گالوانیزه خواهد کرد. ایران در آرزویِ خود پیشرفت خواهد کرد امّا نمی­تواند اورشلیم را تسخیر کند. من از کجا این را می­دانم؟ ما باید بیش از حد احمق باشیم تا ایران بتواند اورشلیم را تسخیر کند! کتابِ مقدّسِ شما می­گوید که این اتّفاق نمی­افتد. با این حال کتاب مقدس بیان می­دارد که قدرت دیگری اورشلیم را تسخیر خواهد کرد. این سخنان زمانی برای شما اثبات می­شوند که دقیقاً همان­طور که ما پیش­گویی کردیم اتّفاق بیافتند. امّا چون تا آن­وقت هنوز زمان باقی است نیاز است تا این گفته با دلیل برای شما اثبات شود.

آقایان بِلِر و بوش این بینش را داشتند که کشورمان نمی­تواند در جنگ با تروریسم پیروز شود مگر با استفاده از قدرتمان! آنها سعی کردند تا بوسیله­ی واژگون کردنِ دولت­هایِ عراق و افغانستان تاثیر ایران را در منطقه کاهش دهند امّا حتّی آن­ها نیز نخواستند تا با ایران درگیر شوند.

اکثرِ سیاست­مداران و مطبوعات و دانشگاه­هایِ ما، تروریسم را نمی­فهمند؛ و همچنین تاریخ را! وینستون چرچیل  گفت: «تاریخ بشریّت، جنگ است» مردمِ بی­اطّلاع سعی در این دارند که بگویند این حرف اشتباه است. ابرقدرت­ها نمی­توانند در این دنیایِ شیطانی و جنگ­زده به حیات خود ادامه دهند مگر با به راه انداختنِ جنگ­هایِ طولانی و سخت. این واقعیتِ دنیایی است که ما در آن زندگی می­کنیم. تخیّل­هایِ زیبا نمی­تواند این واقعیت را عوض کند.

در سال 1930، چرچیل به انگلیس و امریکا درباره­ی هیتلر هشدار داد. سیاست­مداران و رسانه­ها و انستیتو­های آموزشی بیش از حد خوش­بین و علیهِ او بودند. در واقع او به تنهایی در مقابل رهبرانِ دنیا ایستاد! و این­کارِ وی موجب پیروزیِ ما در جنگِ جهانی دوم شد. ما تقریباً هیچ چیزی از هشدارِ او نیاموختیم. در واقع، امروزه خوش­بین­ها بیشتر از قبل رشد کرده­اند.

هر کشوری که ابرقدرتِ جهان را از پای درآورد، تبدیل به ابرقدرت می­شود! این درسی است از طبیعتِ انسان و کُتبِ تاریخ. یک ابر قدرت هیچ­گاه نمی­تواند مخفیانه به حرکتِ خود ادامه دهد.

رهبرانِ ما نتوانستند تاریخ را درک کنند چرا که نخواستند بفهمند که طبیعتِ شیطانیِ انسان، درون هر فردی روی زمین وجود دارد؛ هم درونِ شما و هم درونِ من! (ارمیای نبی 17:9) امتناعِ ما در استفاده از توانایی­هایِ نظامیِ خود، چنان­که باور داریم، همیشه کارِ درستی نیست؛ بلکه این سستیِ زبونِ ما حاصلِ گناهانِ ماست. حقیقتاً ما ایمان و صفاتِ ممتاز و نیز شجاعتِ نبرد با ایران را بعنوانِ تروریستِ درجه­ی یک جهان نداریم. و بالاخره ما اثبات خواهیم کرد که ضعیف­تر از آنی هستیم که باقی بمانیم!

پادشاهِ جنوب محصولِ تروریسمِ دولتی است. به همین دلیل است که ایران به پادشاه تبدیل شده است! آیاتِ 11:40 الی 43 کتابِ دانیال، حاویِ پیش­گویی­هایی از آخرالزّمان است. این آیات درباره­ی کشوری هستند که در سیاست خارجه­اش همیشه تهاجمی است. این کشور تا زمانی­که جنگی برپا کند حمله می­کند. معنایِ چنین حرفی این است که آن­ قدرت باید کشوری بزرگ در زمینه­ی تولید نفت باشند. همچنین این پیش­گویی به ما نشان می­دهد که این کشور در فاصله­ی نزدیکی نسبت به مصر و اتیوپی و لیبی قرار دارد. چه کشور دیگری جز ایران چنین خصوصیاتی دارد؟

ایران به شدّت رادیکال است؛ پادشاهِ اسلامِ رادیکال. مشیِ تهاجمیِ این کشور به چه چیز منتهی می­شود؟ به جنگ! درست مانند گذشته. ایران باعثِ جنگی با سلاح­هایِ کشتارِ جمعی و وحشتناک می­شود. این تهاجم به چیز دیگری منجر نمی­شود. ادراکی ساده از تاریخ و طبیعتِ انسان باید ما را به این نتایج برساند. در این دنیا، خوش بین بودن و فکر کردن به آنچه می­خواهیم و دوست داریم؛ جلویِ فاجعه و آن­چه هست را نمی­گیرد. دقیقاً همان­طور که خیال­پردازانِ خوش­بین در سال 1930 جلویِ هیتلر را نگرفتند!

تاریخ چون رعد می­غرّد تا ما را از خوابِ غفلت بیدار کند.

نویسنده­ی بزرگِ روسی، فئودور داستایوسکی[1] از افراط­گراییِ روس­ها و بلایی که می­توانست بر سر کشورش بیاورد می­ترسید. تنها چند روز پس از مرگِ وی، تزار کشته شد و توسط رادیکال­ها سرنگون شد. این حرکت افراطی به چه منجر شد؟ به جوزف استالین[2]  و گسترشِ کمونیسمِ خشن در تمامِ دنیا.

بنابراین، تفکّر افراطیِ ایرانی به کجا ختم خواهد شد؟ به تروریسمِ دولتی؛ که قرار است ماشه­ی جنگ هسته­ای ِجهانی سوم را بکشد. در این مرحله ما قدرتِ کافی را برای جلوگیری از ایران داریم امّا نه میلِ کافی را. ما از مواجهه با ریشه­ی اصلی تروریسمِ دولتی در خاورمیانه می­ترسیم. ما اگر با این واقعیّت کنار نَیاییم هیچ­گاه نخواهیم توانست بر تروریسم غلبه پیدا کنیم. ما با چانه زدن نمیتوانیم پیروز شویم[3]. تنها با یک قدرتِ برتر و مِیل برایِ استفاده از آن می­توان پیروز شد. این تنها راه برای توقّفِ تروریسمِ دولتی است.

«اگر باز هم مرا اطاعت نکنید، هفت بار شدیدتر از پیش، شما را بخاطر گناهان­تان مجازات خواهم کرد. قدرت شما را که به آن فخر می کنید، درهم خواهم کوبید. آسمان شما بی باران و زمین شما خشک خواهد شد» (کتاب لاویان[4]، 19-26:18) دانیالِ نبی خبر داده است که این یک پیش­گوییِ آخرالزّمانی است. (کتابِ دانیال آیات 12:9 و14-9:12) اسرائیلِ کوچک بیشتر از ایران توانایی نظامی دارد امّا می­ترسد از آن استفاده کند. موردِ مشابه انلگلیس است. و قطعاً این قضیه برای امریکا نیز صادق است. کشورهایِ ما می­ترسند از توانایی­هایِ خود استفاده کنند و این به دلیلِ گناهانِ ما است. «غروری که از قدرت»مان داریم شکسته است.[5] مسئله بسیار ساده است، ما تمایل نداریم که از جنگِ علیه تروریسم حمایت کنیم.

ما همانگونه که کشور تروریست می­خواهد درحال جنگ با تروریسم هستیم؛ و این بدین معنی است که هرگز پیروز نخواهیم شد. آن­ها فهمیده­اند که این جنگ را به روش خودشان می­توانند پیروز شوند. به همین دلیل است که این جنگ را برپا می­کنند. آنها شکست خواهند خورد؛ اگر ما مایل به استفاده از قدرتمان باشیم.

کشورها باید در قبالِ حمایت از تروریسم مسئول باشند. چگونه یک کشور به خود اجازه­ می­دهد از تروریسم حمایت کند؟ اکثرِ گزارش­هایِ جاسوسی از عربستان نشان دهنده­ی این واقعیت هستند که عربستان، سرمایه­­ی هنگفتی در حمایت از تروریسم در اسرائیل(و البته علیه امریکا) خرج می­کند. چرا؟ زیرا عربستان از تروریست­ها بیش­تر از امریکایِ «ابرقدرت» می­ترسد. یک ابرقدرتِ واقعی اجازه­ی چنین خیانتی را نمی­دهد. حمایت و سرمایه­گذاری رویِ تروریسم، نوعی جنگ است. حامیانِ تروریسم بیش­تر از خودِ تروریست­ها مقصّرند. آن­ها هستند که ترور را عملی می­کنند.

اگر امریکا و انگلیس، کشورهایِ حامی تروریسم را مجبور به پاسخگویی می­کردند، این باتلاق زودتر از این­ها خشکیده می­شد. اگر رهبریِ ایران در منطقه حذف شود، اوضاعِ خاورمیانه در این برهه­ی تاریخی به سرعت به­تر می­شود. چرا که ایران پادشاه است. امّا متاسفانه پیش­گویی­هایِ کتاب مقدّس نویدِ چنین رویدادی را نمی­دهند.

برگِ برنده­ی ما، ارتباط ما با خداوند خواهد بود. اگر خداوند برایِ ما باشد، شکست نخواهیم خورد. امّا اگر خداوند علیه ما باشد، پیروز نخواهیم شد. پیش­گویی­هایِ کتابِ مقدس سخن از این دارند که خداوند علیه ما است و ما را نفرین می­کند.

بعد از سرنگونی صدّام حسین، موقعیت بسیار خوبی برای امریکا پش آمد تا ایران را تحتِ فشار قرار دهد. اگر ایران شکست بخورد و متوقّف شود، بلافاصله سوریه تسلیم خواهد شد و دیگر کشورهایِ اسلامی نیز به همین نسبت. امّا به جایِ این اتّفاق­ها، ایران و سوریه در حالِ تماشایِ تفرقه­ای هستند که بینِ ما افتاده است. دولت­هایِ بوش و بلر محبوبیت خود را به شدّت از دست دادند؛ دقیقاً به دلیل آن­که میل داشتند از قدرتمان استفاده کنند. نخست وزیر بلر از شغلش برکنار شد و  رئیس جمهور بوش سِمَت خود را در حالی ترک گفت که انبوهی از انتقاداتِ شرم­آور و ننگین وی را نشانه رفته بودند. کشورهایِ تروریست، ضعف و تفرقه­ی خجالت­آور ما را دیدند و در حمایت از تروریسم گستاخ­تر شدند.

غروری که از قدرتمان بود شکسته شده است. پس خود را برای آینده­ای وحشتناک آماده کنید.

تنها کاری که باید انجام دهیم، تماشایِ اسرائیل است. آیا اسرائیل می­تواند بر تروریست­ها فائق آید؟ ایران و دیگر کشورها همچنان درحالِ تجهیزکردنِ تعدادِ بی­شماری از تروریست­ها هستند. تنها راه برایِ برعکس کردنِ این معادله، متوقّف کردنِ ایران است.

رئیس­جمهور بوش گفت: «حمله­ی تروریستی­ای که به ما شد به دلیل قدرتِ ما نبود بلکه به خاطر این بود که ما تصوّر کرده­ایم که ضعیف هستیم.» امّا دلیل واقعی چیزی بیش از تصوّر است. ما واقعاً ضعیف هستیم. ایران و دیگر تروریست­ها، میوه­ی ضعف و سستیِ ما را می­چینند. تنها دلیلِ وجودِ تروریسمِ دولتی، ضعفِ ما است.



[1] Fyodor Dostoyevsky

[2] Joseph Stalin

[3] We can't negotiate a victory. منظور این است که با مذاکره نمی­توانیم پیروز شویم و این نشان­دهنده­ی خویِ امریکایی­ها در مذاکره است که در اساس مذاکره را نمی­پذیرند.

[4] Leviticus 26:18-19

[5] The "pride of our power" has been broken


شما میتوانید PDF انگلیسی این کتاب را با عضویت رایگان در سایت ترومپت یا از طریق این لینک دانلود کنید. و همچنین میتوانید فایل PDF ترجمه دو فصل اول این کتاب را از این لینک دانلود کنید.

<

در سال 1992، «نیویورک تایمز» نوشت: «بعد از تبدیل شدن به مهم­ترین قدرتِ نفتی بعد از عربستان، ایران انتظار دارد تا آرزوی بزرگ­ترش را، که همان تبدیل شدن به مهم­ترین قدرتِ منطقه­ی خلیج فارس است، پیش بَرَد. یک هدفِ بلند مدّت در سیاستِ خارجی ایران.»(7 نوامبر 1992) این مقاله چگونگیِ دستیابی ایران به چنین قدرتی را این­طور توضیح داد: «آن چیزی که برای غرب  و کشورهایِ منطقه مشکل­سازتر است، آن رویِ نقشه­ی ایران برای رسیدن به این هدف است. یک برنامه­ی تجدیدتسلیحاتِ عظیم که سرمایه­اش از پول­ حاصل از فروشِ نفت حاصل می­شود.»

مجله­ی «کارشناس مسائل اسلامی»[1] در منطقه­ی گلاسترِ[2] انگلیس، مقاله­ای را در ماه آگوست سال 1994 چاپ کرد که می­گفت: «همزمان ایران در حال دنبال کردنِ سیاستی است که اسرائیل را توسط دشمنانی خشن محاصره کند.» ترکیه در حال نزدیک شدن به ایران است. برای شمالِ اسرائیل، ایران حزب­الله را با پول و اسلحه در لبنال تأسیس کرده است. با ایجادِ حماس که غزّه را کنترل می­کند، تهران می­تواند درگیریِ دیگری را هر زمان که بخواهد در غرب و شمالِ اسرائیل آغاز کند. همچنین ایران درحالِ ایجاد جبهه­ی دیگری در کرانه­ی باختریِ رود اردن می­باشد؛ که توسط مجاهدانی به جلو می­رود که اگر نگوییم جیره­خوارِ ایران­اند، حتماً از طرفدارانِ ایران هستند. و مصر از زمانِ خلعِ یدِ رئیس­جمهور مبارک همچنان که وارد اردوگاهِ ایران می­شود به سرعت در جهتِ لغو آشتی­نامه­ی خود با اسرائیل پیش می­رود.

قطعاً شیعیان، ایران را هدایت می­کنند و در عراق در اکثریتِ 60 درصدی هستند. حذفِ صدّام حسین در سالِ 2003 توسط امریکا، راه را برایِ ایران گشود تا بطورِ گسترده در عراق نفوذ کند؛ یعنی ایران برای ارتش شیعیان، سلاح، سرمایه­ و آموزش تدارک دید و هزاران نفر از عواملش را به عراق فرستاد و روابط اقتصادی با آنجا برقرار کرد. علاوه بر آن قدرتمندترین حذبِ سیاسی در عراق با تهران هم­پیمان است که این مهم می­تواند عاملی تعیین­کننده برایِ سلطه­ی ایران بر عراق باشد.

مقاله­ی سال 1994 این مجلّه می­گوید: «ایران فعّالیت خود را در حاشیه­ی جنوبی دریایِ سرخ آغاز کرده است و مصمّم است که تأثیر خود را بطور قابل توجهی در سومالی و یمن افزایش دهد. کمی بالاتر از ساحل دریای سرخ، سودان هم­اکنون کاملاً در دستانِ طرفدارانِ ایران است، همچنین رژیمِ نظامیِ عُمر حسن البشیر چیزی بیش از یک سنگر برایِ اسلام­گرایانِ حسن الترابی نیست. به دلیل زیرساخت­های سودان، مسلمانانِ بنیادگرا شروع به تضعیف کردن ثُبات اریتره­، که به تازگی استقلال یافته است، کرده­اند. شایانِ ذکر است که اریتره هم­اکنون همه­ی آنچه که قبلاً خطّ ساحلی دریایِ سرخِ اتیوپی بود را کنترل می­کند.»

این گرایش­ها تا به امروز ادامه پیدا کرده است. ایران به فرستادنِ سلاح از طریق کشتی برای اسلام­گرایانِ  سومالی ادامه می­دهد. در مارسِ 2008، ایران یک توافق­نامه­ی نظامی با سودان امضا کرد. در مه 2008، ایران با انعقاد قرار دادهایِ تجاری و توافق­­های سرمایه­گذاری، روابطش را با اریتره گسترش داد. مجدداً در سال بعد، در آوریل 2009، ایران و اریتره هر دو با الجزایر، توافق همکاری­های دوجانبه منعقد کردند. ایران تاثیر و کنترل زیادی بر شمالِ افریقا دارد که این قدرت نفوذ با وقوعِ ناآرامی­هایِ کشورهای عربی در اوایل سال 2011، بیشتر هم شده است. دولت تونس در ماه ژانویه سقوط کرد و احتمالاً به دست مسلمانانِ رادیکال افتاد. حزبِ Ennahda، که توسط دیکتاتوری زین­الدّینِ بن علی توقیف شده بود، به سرعت به قوی­ترین نیرویِ سیاسی کشور تبدیل شد. ایران نیز بصورت گسترده در یمن و بحرین نفوذ کرده است و عمیقاً در امور افغانستان مداخله می­کند. بسیاری از ملّت­های میانه­رویِ عربی از ایران و از مقابله با آن می­ترسند.

یکی نگران­کننده­ترین جنبه­هایِ رشدِ قدرتِ ایران، دست­یابی زودهنگامِ آنها به سلاحِ هسته­ای است. قبلاً در سال 1992، روزنامه­ای اروپایی تیتری در صفحه نخست خود قرار داد با عنوانِ «ایران بمب اتمی دارد»[3] که بیان می­داشت: «از آنجایی که 2 کلاهک هسته­ای بصورتِ رسمی در لیست گمشده­های کشور تازه استقلال­یافته­ی قزاقستان، که در گذشته بخشی از شوروی بود، قرار گرفته است؛ ایران حداقل 2 کلاهک هسته­ای به دست آورده­است»(7 مه 1992) با توجه به تهاجمی بودنِ سیاست خارجه­ی ایران، قطعاً این گزارش درست است.

علاوه بر این، ایران از سال­ها قبل یک برنامه­ی هسته­ای برای خود داشته است. اطلاعاتی فاش شده است که نشان می­دهد ایران، هنگامی­که در منظرِ عموم می­گوید که این برنامه فقط برای مصارفِ انرژی آن است، در واقع قصد دارد که کشور­ها بدانند که این کشور می­تواند یک تهدید هسته­ای باشد. در مه 2011، آژانس بین­المللی انرژی اتمی گزارش داد که ایران، رویِ ساختنِ ماشه­ی بمبِ اتم کار کرده­است.

در ادامه آنچه مجله­ی «کارشناس مسائل اسلامی» در تاریخ 13 مه 1992 نوشته است را می­خوانیم: «هدف اصلی استراتژیکِ ایران، احاطه و کنترلِ خلیج فارس و اطرافِ آن است. قدمِ اساسی برای رسیدن به این هدف، به­دست گرفتنِ رهبریِ بی­چون و چرایِ پایگاهِ اسلامِ رادیکال است.» درستی بسیاری از گزارش­هایِ جاسوسی در مورد ایران به اثبات رسیده است. آیا ما متوجه هستیم که ایران دارد به چه قدرتِ بزرگِ نظامی­ای تبدیل می­شود؟

پروفسور بَری رابین[4] در ژولیه 2007 نوشت: «ایران در تلاش است تا تأثیر خود را از طریقِ این 3 مسیر گسترش دهد: پروپاگاندا و تحریک و تهییج؛ پیشرفتِ گروه­های هم­پیمان، و برجسته­کردنِ قدرت­ِ کشور. ایران امروزه از اسلام­گرایانِ رادیکالِ افغانستان و عراق و لبنان و فلسطین و دیگر کشورها حمایت می­کند. دو هم­پیمانِ اصلیِ ایران، حزب­الله در لبنان و گروه حماس در فلسطین هستند.» (نشریه سیاست جهانی[5]، 25 ژولیه 2007)

و امریکایِ «ابرقدرت» به ایران اجازه می­دهد تا به حمایت از تروریسمِ خشن ادامه دهد.


[1] تنها مجله­ی انگلیسی زبان در مورد جهانِ اسلام: http://www.janes.com/products/janes/security/news/islamic-affairs-analyst.aspx

[2] Gloucester

[3] Iran has N-Bomb

[4] Prof. Barry Rubin

[5] Global Politician, july 25,2007


شما میتوانید PDF انگلیسی این کتاب را با عضویت رایگان در سایت ترومپت یا از طریق این لینک دانلود کنید. و همچنین میتوانید فایل PDF ترجمه دو فصل اول این کتاب را از این لینک دانلود کنید.

<

خلاصه­ی گزارشِ استراتفورد[1] در تاریخ 22 آگوست سال 2003 بیان می­داشت که با پیروزیِ قطعیِ ارتشِ متّحد در عراق در ماهِ مه،در کشورهایِ منطقه شاملِ عربستانِ سعودی، سوریه و ایران، امریکا بعنوانِ «قدرتِ مسلّط در منطقه» قلم­داد شد و تبعیت از خواسته­های امریکا در دستورِ کارشان قرار گرفت. امّا، هنگامی که ثبات و پایداری در عراق از بین رفت و رویدادها به گونه­ای دیگر پیش رفت، این کشورها مواضع خود را به تدریج تغییر دادند. امریکا دیگر بعنوان قدرتِ مسلّط شناخته نمی­شد بلکه ضعیف و محتاج به حساب می­آمد. این تغییر بیشترین تأثیر را بر ایران گذاشت و متعاقباً شیعیانِ عراق را  نیز تحتِ تأثیر خود قرار داد.

استراتفورد نوشت: «اگر ایرانیان احساس کنند که وضعیتِ منطقه، از کنترلِ امریکا خارج است، آن­گاه درک می­کنند که هزینه­ی کنترلِ شیعیانِ، برای آن­ها عددی نجومی خواهد بود؛ و بهتر بگویم، ایرانی­ها قرار نیست روی بازنده شرط­بندی کنند.[2]» (من بر این باورم که ایران در این صحنه تهاجمی­تر از آن چیزی است که در بیانیه استراتفورد آمده است)

«از نظر ما وضعیت منطقه برای امریکا در حال بحرانی شدن است. اوضاع برای دولت بوش بسیار بد پیش می­رود. تهدیدِ قیامِ مسلمانان از دریای مدیترانه تا خلیج فارس دیگر یک مفهموم نظریِ بامزه نیست.[3](این تأثیر و کنترل تا فراتر از دریای مدیترانه و تا شمال افریقا،گسترده خواهد شد) به استثای اردن، در باقی مناطق این اتفاق در حال روی­دادن است.»( تأکیدِ من بر رویِ تمامِ این گیومه است). احتمالِ وقوع قیامی اسلامی در منطقه به رهبری ایران، در سال­هایِ پس از نوشته شدنِ این کلمات توسط استراتفورد، به سرعت رشد کرد و دلیلش این است که هنوز هیچ­کس مقابله­ی موثری با ایران نکرده است.

قطعاً صدّام حسین یک تهدیدِ تروریستی به حساب می­آمد، امّا ریشه­ی اصلی تروریسم ایران است. برخوردِ محکم با عراق، بدونِ برخورد با ایران، تروریسم را متوقف نخواهد کرد. ایران، قدرتِ اصلی­ِ حامیِ فلسطینی­ها است. هیچ کشور دیگری شهامت این را ندارد که روی چنین تروریسمی در اسرائیل سرمایه­گذاری کند و آشکارا آن را تقویت کند. در منظرِ عموم هم آشکار شده است که ایران حجم عظیمی از تسلیحات به فلسطین می­فرستند. در واقع همه­ی جهان می­داند که ایران چه­کار دارد می­کند و مشکلِ تروریسم علیه اسرائیل به سرعت وخیم­تر می­شود. اسرائیل در جنگ با تروریسم دارد شکست می­خورد، و به همین منوال امریکا و انگلیس. چنین تروریسمی هرگونه جامعه­ی آزادی را فرو خواهد پاشاند. اسرائیل بهترین نمونه­ی آن است.

راهِ اصلی پیروزی در این جنگ مقابله با ایران است یا همان ریشه­کن کردنِ تروریسم. امّا نه امریکا و نه اسرائیل، هیچکدام علاقه­ای به برخورد با ایران ندارند؛ با این حال، ایران قسمتِ کلیدیِ «محورِ شرارت[4]» در خاورمیانه است. در سال 2002، رئیس جمهور بوش، انگِ «محورِ شرارت» را روی ایران، عراق و کره­ی شمالی زد. دولتِ عراق واژگون شده است. با این حال ما در این جنگ پیروز نخواهیم شد مگر این­که رهبری ایران را از بین ببریم. امّا رهبرانِ امریکا و انگلیس دانش و شهامتِ پیروزی را ندارند و مطبوعات به طرز خطرناکی آشتی­طلب هستند و مردمِ ما اشتیاقِ پیروزی در جنگ علیه تروریسم را ندارند.

انگی که رئیس­جمهور بوش به ایران زد قطعاً درست بود. با این وجود، او به خاطر این عبارت توسط سیاست­مداران و مطبوعات لیبرال مورد حمله قرار گرفت. متأسفانه این نشان­دهنده­ی فقدانِ اراده در امریکاست. تونی بلر به سختی سقوط کرد؛ تنها به خاطر حمایتش از جنگِ عراق! بعد از چنان خودنمایی عظیمی که ارتشِ انگلیس در عراق نشان داد، مردم باید آقای بلر را در آغوش می­کشیدند؛ اما مردم انگلیس(و همچنین امریکا) بسیار ضعیف­تر از آن هستند که در یک نبرد واقعی بجنگند. ما اشتیاقی نداریم تا در یک جنگِ طولانی و خون­بار پیروز شویم.[5]

ثمرات و نتایج دو دهه­ی گذشته قطعاً ثابت می­کند که پادشاهِ حامیِ تروریسم کیست؟  همه­ی دنیا می­تواند ببیند. به هر حال برای از بین بردنِ تروریسم، باید با آن برخورد کرد. ما باید با ریشه­ی آن مقابله کنیم. حرکات تروریستی از این ایران نشئت می­گیرند.

آقای آرمسترانگ دو دهه­ پیش این عبارت را گفت که: «این آخرین جنگی است که امریکا پیروز شده است» او دید که غرور در ارتشمان شکسته شده است. تمامِ منطقه­ی جغرافیایی­ای که استراتفورد در مورد آن صحبت کرد، هم اکنون متأثر از ایران است. اگر عراق در زمره­ی کشورهایِ تروریست قرار گیرد، سپس ایران بالقوّه می­تواند کنترل تمامِ این منطقه را در دست گیرد؛ که این منطقه بیشترین سهم از ذخایر نفتی جهان را داراست.

امّا اوضاع همچنان مهیب­تر می­شود.



[1] Stratford

[2] They will decide not to bet on what they see as the losing horse

[3] The threat of AN ISLAMIST RISING FROM THE MEDITERRANEAN TO THE PERSIAN GULF NO LONGER IS AN INTERESTING THEORETICAL CONCEPT.

[4] Axis of evil

[5] But the British (and American) people are too weak to fight a real war. We lack the will to win a bloody, protracted war.


شما میتوانید PDF انگلیسی این کتاب را با عضویت رایگان در سایت ترومپت یا از طریق این لینک دانلود کنید. و همچنین میتوانید فایل PDF ترجمه دو فصل اول این کتاب را از این لینک دانلود کنید.

<