بنده

زندگی با تغییر یک «حرف» می‌شود بندگی؛ اینجا هم، محل همان «حرف» ...

بنده

زندگی با تغییر یک «حرف» می‌شود بندگی؛ اینجا هم، محل همان «حرف» ...

دنبال کنندگان: ‎+۱۰۰ نفر
بنده را دنبال کنید

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ظهر عاشورا» ثبت شده است

خدای را شاکرم که امسال طلبیده شدم...

سیّدالشّهدا که نه، شاید حضرت ابوالفضل...

چه میگویم؟ شاید حضرت علی اکبر و حتّی نه، شاید حضرت علی اصغر بنده را طلبیده...

بنده را طلبیده تا روز اربعین حسینی خادم الحسین باشم...

بنده را طلبیده تا مرا در کسوت خدمت و کار ببیند... در حال مطالعه، تحقیق و تولید...


پی نوشت: نمیدانم برای شما هم اینطور هست یا نه. ولی برای من که هست. اینکه این مطلب بوی غرور و خود بزرگ بینی میدهد. راستش آنچه منجر به انتشار آن شد، تلنگری است در رابطه با پیاده روی اربعین. الحمد لله از محاسن و خوبیهای آن بسیار گفته اند و شنیده ایم و من هم با همه آنها موافقم. امّا یادمان باشد همه اینها ظواهر است و ممکن است از تظاهر باشد. مراقب باشیم که خودش میتواند منشأ نفوذ شیطان باشد. مبادا باد در غبغب بیاندازیم که پیاده روی رفتیم و احساس کنیم آدم بزرگی هستیم. بنده هم در دل دوست میدارم که در این پیاده روی شرکت کنم ولی خدمت به آن خاندان مطهر عصمت را ارزشمندتر میدانم. و این بود دلیل نگارش این متن: «تلنگری به خودم!»

برخی از مراسم عزاداری در یزد جنبه‌ی نمادین و نمایشی دارند. به منظور نمایاندن اقتدار، قدرت و عظمت مسلمانان اجرا می‌شوند. مثلاً همین مراسم نخل‌برداری که می‌گویند نماد تشییع جنازه‌ی امام حسین (ع) است. این گونه عزاداری از جهت تنبه بودن کارآمد است. بالاخره دهه‌ی اول محرم در شهر صدای سنج و نوحه می‌پیچد و هر دلی را به یاد محرم می‌اندازد. شبیه‌خوانی‌ها و مراسم خاص دیگر نیز بهانه‌ای می‌شوند تا بچه‌ها با اشتیاق بیشتری انتظار محرم را بکشند و با خانواده در عزاداری‌ها شرکت کنند. بزرگترها هم گاهی از دیدن این صحنه‌ها و شنیدن این‌گونه صداها منقلب می‌شوند یا به خود می‌لرزند. اما چنین سبک عزاداری آفاتی هم دارد. یک اتفاقی که می‌افتد این است که بانوان عزا را به کلی از یاد می‌برند و فقط به قصد تماشا وارد روضه‌ی امام حسین می‌شوند. آقایان هم بعضاً لابلای رضای خدا، رسول خدا و فرزندان رسول خدا، گهگاه به فکر رضایت خلق خدا می‌افتند! از همه بدتر این که در مکان‌های کوچک و پرجمعیت اختلاط محرم و نامحرم اتفاق می‌افتد و به اصطلاح اوضاع شیر تو شیر می‌شود.1 بعد از حدود 3-4 سال، امسال اولین محرمی بود که فرصت کردیم به یزد سفر کنیم. به دلیل نذر خانواده ظهر عاشورا به حسینیه‌ی «نظر کرده» رفتیم. اوضاع همان شیر تو شیر بود که خدمتتان عرض کردم! جمعی از خانم‌ها از طبقه‌ی بالا تماشا می‌کردند و عده‌ی کثیری که به طبقه‌بالا راه نیافته بودند طبق رسم هر ساله در گوشه‌ای از طبقه‌ی پایین سنگر گرفته بودند! ما نیز از آن جمله بودیم. فرآیند سنگر گرفتن بدین صورت اجرا می‌شود که خانم‌هایی که محرم همراه ندارند عقب‌تر می‌ایستند، صف بعدی را خانم‌هایی تشکیل می‌دهند که به همراه محارم تشریف آورده‌اند و آخرین صف هم که مشخص است، محارم عزیز هستند. صف محارم خط مقدم است! باید تمام تلاشش را بکند که آقایان سینه زن و نخل‌بردار روی بانوان سقوط نکنند و مراقب باشند کوچک‌ترها زیر دست و پا له نشوند. خلاصه اوضاع وخیمی است! لابلای این زد و خوردها گاهی هم نوحه‌ای دل آدم‌ها را می‌شکند و اشک‌ها جاری می‌شود. به نظرم نقل‌ها و شکلات‌های نذری هستند که نمی‌گذارند قند و فشار عزیزان پایین بیاید و تلفات به حداقل می‌رسد. اما باز احتمال دارد یکی دو نفری را ببینی که غش کرده‌اند و به هزار مصیبت از جمعیت خارجشان می‌کنند. در این اوضاع تنگ و سهمگین گرفتار بودیم که به یاد آوردم زین‌اب در چنین ظهری دیگر محرم نداشت... میان آتش خیمه‌ها... میان نامحرمانی که قاتل حسین بودند، نه عزادار او... در کنار یتیمان... و چیزی جز زیبایی ندید...


1- این اختلاط محرم و نامحرم در برخی راهپیمایی‌ها نیز آزاردهنده است. راه آدم از شش طرف بسته می‌شود! تنها راه فرار پرواز است! راهپیمایی روز قدس امسال فکر می‌کردم کاش مثل اماکن متبرکه یک عده لطف می‌کردند طوری جمعیت را هدایت می‌کردند تا صفوف تک جنسیتی شوند!