بنده

زندگی با تغییر یک «حرف» می‌شود بندگی؛ اینجا هم، محل همان «حرف» ...

بنده

زندگی با تغییر یک «حرف» می‌شود بندگی؛ اینجا هم، محل همان «حرف» ...

دنبال کنندگان: ‎+۱۰۰ نفر
بنده را دنبال کنید

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مدیر» ثبت شده است

  • چندماهی را در نوجوانی یا جوانی در جبهه‌های جنگ سپری کرده
  • با بازگشت از جبهه احساس عقب‌افتادگی شدیدی به وی دست داده
  • لیسانس ناتمام خود را تمام می‌کند

به نظر می‌رسد تقدم اندیشیدن بر عمل کردن و تقدم تولید مفاهیم نظری بر اجرایی کردن آنها امری بدیهی باشد امّا در مقام عمل می‌بینیم اینگونه نیست و برای بسیاری از افراد این امر نه تنها بدیهی نیست بلکه اساساً انگاره‌ای غلط است. در واقع بسیاری بر این باورند که ایده‌ها باید در سطح خام باقی بمانند و با اجرایی کردن آنهاست که پخته می‌شوند. یا در مرحله‌ای بالاتر عده‌ای معتقد می‌شوند حتی اجراها و عمل‌هاست که ایده‌ها را شکل می‌دهند و اساساً اوّل باید اجرا کرد بعد برای آن تئوری‌پردازی کرد! بصورت طبیعی ممکن است همه‌ی این حالات و دیگر حالات متصور رخ دهند امّا بحث جدی بر سر آن است که در شرایط عادی برای انجام یک کار، کدام شیوه صحیح‌تر است؟ آیا اینکه بصورت طبیعی ممکن است اوّل عملی واقع شود و بعد برای آن تئوری پردازی شود، دلیلی بر آن است که برای انجام هر کاری ابتدا باید آنرا اجرا کرد سپس همزمان یا بعد از آن برای آن تئوری‌پردازی نمود؟

چند ماه پیش در این پست از خوانندگان درخواست کردم که نظر خود را در مورد چگونگی دستیابی غرب به سلطه کنونی خود بیان کنند تا پس از آن من نیز بنویسم. دوستان نظرات خوبی نوشتند که من تقریباً با همه‌ی آنها موافق هستم. یکی از چیزهایی که در شناخت پدیده‌های انسانی و اجتماعی باید همواره در نظر بگیریم، عدم برخورد تک علتی با آنهاست. پدیده‌ی تمدنی غرب محصول یک تلاش، یک نیت و یا حتّی یک استراتژی نیست. امّا همچنان که باید همواره بدانیم که علل مختلفی در ایجاد پدیده‌های انسانی و اجتماعی وجود دارند، باید دقت کنیم و بدانیم که در پیدایش این پدیده‌ها همه‌ی علّتها از یک وزن و امتیاز یکسان نیز برخوردار نیستند. چه بسا عواملی هستند که وجود آنها به تنهایی تأثیری عمیق تر از بسی عوامل خرد دیگر دارند. در این مسیر شناخت این دو واقعیت همواره لازم و ملزوم یکدیگر و مقدمه‌ی شناخت پدیده‌های پیچیده‌ی انسانی است.

در مطلب پیشین این بی ربط را نوشتم که ترجیح دادم به مطلبی مستقل تبدیلش کنم:

ما از دکتر روحانی بابت مواضع اصولی خود در سخنرانی در مجمع عمومی سازمان ملل صمیمانه کمال تشکر را داریم و بر مواضع اصولی، خداپسندانه، منطقی، مقتدرانه و در حقیقت مواضعی که رضایت خدا و ولی او را در بر دارند پافشاری میکنیم و این مواضع از طرف هر کسی باشد برای او احترام قائل هستیم. باید اعتراف کرد که عزت روز افزون اسلام در ایران مرهون خدمات مثبت تمامی مسئولین 34 سال گذشته است که وارث چنین عزتی در حال حاضر دکتر روحانی است. همانطور که رؤسای جمهور پیشین در حد وسعشان بر این عزت افزودند و آنرا پاس داشتند، امیدواریم دکتر روحانی نیز ابتدا به امر آنرا پاس داشته و در نهایت بر آن بیافزاید. فلله عزة جمعیا. تنها اتفاق ناخوشایند این سفر به نظر حقیر تماس تلفنی‌ای بود که در انتهای سفر رخ داد. اما نه خود تماس بلکه اینکه چه کسی تماس گرفت. دکتر روحانی گفتند که از سوی امریکا بوده و امریکا میگوید از طرف ایران. ما از روحانی میپذیریم که امریکا تماس گرفته و حرفش را صدق میپنداریم چرا که حرف یک مسلمان (آنهم مجتهد شیعه) را با حرف کافر فرق میگذاریم. اما نکته دردآور این است که امریکا طوری رسانه های جهان را پر کرد که انگار ایران دست نیاز به امریکا آورده. این نکته عزت کسب شده در این سفر را متاسفانه شکست. اگر نگوییم همه آنرا به نفع امریکا مصادره کرد قطعا باید بگوییم که بخشی از آن را مصادره کرد. امریکا که اینهمه تریبون به ایران داد و گفت ایران بزرگ است در نهایت با یک تماس تلفنی و یک دروغ به همه جهان نشان داد که این ایران هرچقدر هم بزرگ باشد باز باید آخرش در 15 دقیقه جلوی امریکا دریوزگی کند. من معتقد نیستم که دکتر روحانی به عمد وسایل چنین دریوزگی را فراهم کرده است بلکه معتقدم این فقط یک غفلت بود و روحانی که به امریکا خوشبین بود فکر نمیکرد آنها به او زنگ بزنند و بعد در رسانه ها بروند بگویند ایران زنگ زده است. اولاً خدا کند این اتفاق که ما انشالله چشممان را برویش میبندیم، موجب آگاهی دکتر روحانی و تلنگری به او باشد که طرف مقابلش هیچگاه صادق نبوده و نیست و ثانیا موجب شود که دکتر روحانی بفهمد که رابطه با امریکا چقدر ظریف و پیچیده و چقدر سخت است. فکر میکنم در این چند روز که امریکا خوب ایران را به دیپلماسی اش مغرور کرد، آمد با یک تماس تلفنیِ بد موقع از این هیئت مغرور شده به زیرکی استفاده کردند و آنچه میخواستند (حداقل بخش کوچکی اش را) کسب کردند. این زیرکی دیپلماسی است که متاسفانه هیئت ایرانی کمی در این امتحان مردود شد و البته ما چشممان را میبندیم چون میدانیم کشور ولی امر دارد و او مراقب است و همیشه امیدواریم و انشالله این اتفاق ناخوشایند موجب هوشیار تر شدن هیئت دولت یازدهم شده باشد.