بنده

زندگی با تغییر یک «حرف» می‌شود بندگی؛ اینجا هم، محل همان «حرف» ...

بنده

زندگی با تغییر یک «حرف» می‌شود بندگی؛ اینجا هم، محل همان «حرف» ...

دنبال کنندگان: ‎+۱۰۰ نفر
بنده را دنبال کنید

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مدیریت اسلامی» ثبت شده است

سال 92 مطلبی درباره نخبه‌یابی نوشته بودم امّا چند روزی است دوباره به ویژگی نخبه می‌اندیشم. اینکه نخبه کیست؟ و ویژگی جدیدی برای یک نخبه در ذهنم نقش بسته است. برخی از اینهایی را که مردم فکر میکنند نخبه هستند نگاه میکنم در نخبه بودنشان شک میکنم. خیلی از افرادی که مثلا پزشکی خواند‌ه‌اند و رتبه‌ی کنکوری آورده‌اند و این داستان‌ها. این بندگان خدا مثلاً الان پنجاه سال سن دارند امّا خودشان هنوز نمیفهمند برای چه زنده بوده‌اند؟ و برای چه زندگی کرده‌اند؟ هنوز نمیدانند مسئله‌ی زندگی‌شان چیست؟

آنهایی که امروز نخبه خوانده میشوند چطور شناخته شده‌اند؟ آنها نشسته‌اند سؤالات کنکور و دیگر آزمون‌ها را حل کرده‌اند و نخبه شده‌اند. عمده‌ی این‌ها انقدر عقل و شعور و شناخت و درک و فهم نداشته‌اند که یک بار از خود بپرسند چرا باید سؤالاتی که به آنها داده می‌شود را حل کنند؟ صرفاً چون یک توانایی و نعمت خدادادی داشته‌اند و وقتی سؤالی را حل می‌کردند مورد تشویق اطرافیان قرار می‌گرفته‌اند و بعدتر هم فهمیدند که توی جواب دادن سؤالات سرکاری دیگران نون و آب هست؛ نشسته‌اند و مسائل دیگران را پاسخ داده‌اند. امّا نخبه از نظر من کسی است که کارش جواب دادن به سؤالات و مسئله‌های دیگران نیست؛ بلکه کارش طراحی سؤال است. نخبه کسی است که مسائل جامعه را درست کند و همین دریوزه‌ها را به بند بندگی بکشاند تا مسائل او را پاسخ دهند و حل کنند. نخبه کسی نیست که غرق در عرف‌های جامعه در به درِ جواب دادن و حل کردنِ مسائل دیگران است بلکه نخبه کسی است که برای جهان مسئله طراحی می‌کند و دیگران را وادار می‌کند مسائل او را جواب دهند. نخبه کسی است که جهان را مدیریت می‌کند. قبلا هم در مطلبی با عنوان هنر غرب به این مسئه اشاره کردم. حتماً بخوانید.

به نظر می‌رسد تقدم اندیشیدن بر عمل کردن و تقدم تولید مفاهیم نظری بر اجرایی کردن آنها امری بدیهی باشد امّا در مقام عمل می‌بینیم اینگونه نیست و برای بسیاری از افراد این امر نه تنها بدیهی نیست بلکه اساساً انگاره‌ای غلط است. در واقع بسیاری بر این باورند که ایده‌ها باید در سطح خام باقی بمانند و با اجرایی کردن آنهاست که پخته می‌شوند. یا در مرحله‌ای بالاتر عده‌ای معتقد می‌شوند حتی اجراها و عمل‌هاست که ایده‌ها را شکل می‌دهند و اساساً اوّل باید اجرا کرد بعد برای آن تئوری‌پردازی کرد! بصورت طبیعی ممکن است همه‌ی این حالات و دیگر حالات متصور رخ دهند امّا بحث جدی بر سر آن است که در شرایط عادی برای انجام یک کار، کدام شیوه صحیح‌تر است؟ آیا اینکه بصورت طبیعی ممکن است اوّل عملی واقع شود و بعد برای آن تئوری پردازی شود، دلیلی بر آن است که برای انجام هر کاری ابتدا باید آنرا اجرا کرد سپس همزمان یا بعد از آن برای آن تئوری‌پردازی نمود؟

مدت زیادی انیمیشن دلچسبی ندیده بودم. شاید از زمان Wall-E. این اواخر انیمیشن زوتوپیا را دیدم که باز هم با وجود نکات جالبش، آنچنان مرا نگرفت. علت اصلی هم مفاهیم بسیار تکراری انیمیشن‌ها است. مهمترین چیزی که از یک فیلم مرا مجذوب خود می‌کند، داستان آن و البته اندیشه و مفاهیم نهفته در ورای آن داستان است. انیمیشن‌های جدید حتی با وجود داستان‌های جذاب و پر کشش، امّا مفاهیم جذابی را برایم ارائه نمی‌کردند. حتی انیمیشنی مانند inside out هم که واقعا به مسئله جذابی پرداخته بود، از آنجایی که مفاهیم و فرضیات خامی را ارائه می‌کرد مرا به وجد نیاورد. امّا کونگ‌فو پاندای 3، همچون اولین سری نسخه از کونگ‌فو پاندا، بعد از مدت‌ها هم مرا به هیجان فکری آورد و هم لذت یک انیمیشن مهیج را بخشید.

الحمد لله نسل جوان انقلابی و آرمان‌گرا بسیار به فکر ایجاد تغییرات اساسی در راستای تحقق مبانی اسلامی در جامعه است امّا متأسفانه همواره از مشکلات راه و مقاومت مسئولین و نهادهای در برابر این تغییرات ناله می‌کند. سؤال آنجاست که مگر توقعی جز این مقاومت داشتند؟ همواره سیستم‌ها با تغییر مقابله کرده‌اند و هرچه این تغییر بنیادی‌تر بوده مقاومت‌ها نیز بیشتر بوده‌اند.

در ادبیات مدیریت مدل‌های مختلفی برای ایجاد تغییر سازمانی وجود دارد. شاید بتوان گفت معروف‌ترین آن مدل کرت لوین با الگوی قالب یخ می‌باشد. این مدل بطور خلاصه اینطور بیان می‌کند که سازمان به مانند یک قالب یخ شکل خاصی دارد. باید این قالب یخ را آب کرد (با ابزارهایی مانند زور و فشار) و بعد آنرا به قالب و شکل دل‌خواه دوباره منجمد کرد. (برای مطالعه بیشتر این مدل و مدل‌های مشابه این لینک را مطالعه کنید.) آنچه تحت عنوان Reformism می‌شناسیم بیشتر ناظر به چنین ساز و کاری است. رفرم یا تغییر شکل و ساختار چنین فرایندی را شامل می‌شود و ترجمه آن به «اصلاحات» ترجمه غلطی است که موجب کج فهمی می‌شود. رفرم کردن، تغییر ساختار دادن است و منظور اصلاح‌طلبان داخلی (بخوانید رفرمیست‌ها) دقیقا تغییرات ساختاری حکومت است. اصلاحات می‌تواند شامل رفرم باشد و یا نباشد. امّا رفرم تغییر ساختاری و مشابه طرح مفهومی مدل کرت لوین است که در تصویر زیر مشاهده می‌شود.

امّا به نظرم می‌رسد برای ایجاد تغییرات اسلامی باید از شیوه اسلام در تغییر نیز استفاده کنیم.