اگر بانکداران را صاحبان کتهای جادویی در نظر بگیریم که میتوانند با یک دست در جیب کردن پول خلق کنند؛ و حتّی اگر این مسئله ایرادی نداشته باشد، مسئلهی نحوهی توزیع این پولهای تازه مخلوق مسئلهای است که هیچکس از کنار آن نمیگذرد. از نظر بسیاری اقتصادخواندهها، خلق پول اگر برای احیای تولید باشد ایرادی ندارد. و اصلاً عدهای دلیل رشد تولید و تکنولوژی در غرب را خلق پول میدانند. فرض کنید شما یک کت جادویی دارید! با این کت جادویی میتوانید یک تولیدی بزنید، کارخانهای یا صنعتی بسازید یا خدمتی ارائه دهید (بخش واقعی اقتصاد). مثلا یک مایکروسافت تأسیس کنید! پول که دارید. حقوق همه را هم میدهید. چون مابهازای پولی که خلق کردید خدمتی یا کالایی تولید شده است که ارزش دارد، اینجا تورم رخ نمیدهد. چون همزمان هم پول زیاد شده است و هم کالا یا خدمت بنابراین مقدار پول با مقدار کالا یا خدمت در جامعه برابر است (تورم زمانی رخ میدهد که مقدار پول در جامعه بیشتر از کالاها و خدمات باشد. در چنین وضعیتی ارزش پول کاهش میابد.) امّا در طرف دیگر با کت جادویی میتوانید سوداگرای و سفته بازی کنید (بخش غیر واقعی اقتصاد) و با پول، پول بخرید و پول روی پول بیاورید. مثلا دو بانکدار (دو صاحب کت جادویی!) در میزان پولدار بودنشان به رقابت با یکدیگر بپردازند. اینجا پول خلق میشود ولی هیچ ما به ازای واقعی ندارد و این خلق پول نابود کننده است. (البته اینهایی که گفتم به قول معروف به زبان لُری بود! این حرفها به این سادگیها نیست و همانطور که در مطلب قبل گفتم به نظرم اینها درکهایی بسیار جزئی از کار بانکها است و هیچ بعید هم نیست این حرفها اساساً غلط باشند. منتها حرفها و توجیههای رایجی است که فعلاً در مورد اقتصاد و بانک زده میشود.)
من فکر میکنم هیچکس نمیداند بانکها چه میکنند. یا اصلا ریشهایتر، خود پول چه میکند. در واقع احتمال میدهم هر کسی ادعا میکند میفهمد که پول و بانک چگونه کار میکنند، دروغ میگوید! من هم نمیفهمم پول و بانک را. در این بین بعضیها، که عموما از عوام هستند، خیلی خوش خیال هستند و فکر میکنند مشکل ما با بانک فقط سر چیزهایی مثل سود و جریمه دیرکرد است! فکر میکنند بانک یکچیزی است که مثلا یک یا چند اقتصاددان برای حل مشکلات جامعه درست کردهاند. فکر میکنند مثلا غربیها کاملا بانک را مثل یک ابزار کنترل میکنند و متوجهاند بانک چیست و چه میکند. فکر میکنند بانک مثل یک ماشین است که سوییچ را میندازی داخلش و مبتنی بر یک سری قواعد دقیقه و مکانیکی کار میکند و غربیها دارند از این ابزار استفاده میکنند. اما به نظرم اینظور نیست. اصلا بانک را اقتصاددانها درست نکردهاند. بانک را یک عده شیاد درست کردهاند بعد اقتصاددانها خواستهاند بفهمند آن چیست و برایش نظریه پردازی کردهاند. اما نه تنها اقتصاددانها هنوز کاملا نمیفهمند بانک چیست و چه میکند، که خود بانکدارها هم نمیفهمند چه میکنند! اما خوب باز بانکدارها خیلی بهتر از بقیه میفهمند چه میکنند.
ما یک جهل مرکب نسبت به بانک داریم. هم نمیدانیمش و هم نمیدانیم که نمیدانیمش. به خصوص اقتصاددانها در این جهل مرکب بیشترین ضربه را میزنند. چون خیال میکنند که میدانند اما واقعا نمیدانند. من وقتی به بانک فکر میکنم، به یاد فیلم «کت جادویی» میافتم. نمیدانم یادتان هست یا نه. یارو دست میکرد در جیبش و پول را در میاورد. به همین راحتی. خلق پول بانک به همین راحتی است. بانک میتواند همهچیز را صاحب شود، با یک دست در جیب کردن.
اول اینکه میخواهم توبه کنم! چند وقتی است بهانه کردهام که نوشتههای کوتاهم را در کانال تلگرامم بنویسم، این میشود که وبلاگ جای متنهای بلندی میشود که احتمالا هیچکس نمیخواند! ضمن اینکه وقتی میخواهم بلند بنویسم کار عقب میافتد و دیر به دیر مینویسم. پس انشالله دوباره بیشتر خواهم نوشت.
جهت فهم بهتر این مطلب، مطالب پیشنیاز زیر را مطالعه کنید:
امّا دربارهی «رؤیای بنده». بنده رؤیاهایی دارم در حوزههای اقتصاد و سلامت و فرهنگ. امّا از اقتصاد شروع میکنم. و از خود پول. چون آنطور که قبلا نوشتهام اقتصاد و به خصوص خود پول را ریشهی مسائل و مشکلاتمان میدانم. احتمالاً یک «تئوری همهچیز» در فیزیک میشناسید که البته هنوز تئوری نشده و یک مشکل «حل نشده» است که استفان هاوکینگ یکی از نظریه پردازان آن است. این تئوری در تلاش است تا بتواند با یک نظریهی فیزیک، همهی هستی را توجیه و توصیف کند تا تناقضات نظریههای فیزیک از بین بروند. بنده یک تئوری همهچیز از سنخ دیگری در فکرم دارم! آنچه در فکر دارم برای «توصیف» جهان نیست بلکه یک نسخهی «تجویزی» برای «اصلاح» جهان است. البته همهچیز که اغراق است، امّا به نظرم ریشهای ترین اصلاح و مصلح خیلی از چیزهاست.
حاج آقای پناهیان در برنامهی تلویزیونی ثریا 17 شهریور 95، صحبتهایی در باب فرهنگ داشتند. ایشان از اهمیت فرهنگ میگفتند و اینکه: «اگر فرهنگ را اصلاح کنیم سیاست، اقتصاد و سبک زندگی ما اصلاح خواهد شد.» و حتی اینکه: «اگر سبک زندگی اصلاح بشود مدیرانی که برای خودشان فیشهای نجومی صادر میکنند دیگر رشد نخواهند کرد.» نظر به فرهنگ، به خصوص در فرمایشات مقام معظم رهبری برجسته است و تشبیه فرهنگ به «هوا» لقلقهی زبان هر جوان بسیجی شده است. اصلا بسیجیها از وقتی از تخم بیرون میآیند، وظیفهی خطیر خود را در مسائل فرهنگی میفهمند و عین جیک جیک جوجه به اصطلاح میگویند: «میخواهیم کار فرهنگی کنیم!» البته خودمان هم از این قاعده مستثنی نبودیم و یکی دو سال اول با این «دغدغههای فرهنگی» رسماً سر کار بودیم! تازه، دغدغهی فرهنگی یک جوجه بسیجی چیست؟ حجاب! راهکار؟ رژههای گُله گُله آدم از چهارراه ولیعصر تا میدان ولیعصر و از میدان انقلاب تا بالای پارک لاله و «متلک» انداختنهای آنها به دختران خوشکل که: «خواهرم حجابتو رعایت کن!». رژههای فرهنگی!
... تا شصت سال قبل پول اگر چه کاغذی بود پشتوانه کالایی داشت. آلمانها به دلیل اینکه پشتوانه پولشان طلا بود متعهد بودند پول کاغذی خود را بگیرند و پول طلایی بدهند پول طلایی از آلمان خارج میشد و ذخیره ارزی پایان می یافت. آمریکا هم بعد از اینکه ژنرال دوگل به فرانسویان گفت دلارهای خود را به معادل طلایی تبدیل کنید و به فرانسه بیاورید، آمریکا را مجبور کرد پشتوانه کالایی را به پشتوانه اعتباری تبدیل کند و مثل آلمان تولید ناخالص ملی را پشتوانه مجموع پول قرار دهد. بقیه کشورها هم به تدریج چنین کردند همه پول جهان اعتباری است.
تا قبل از سقوط شاه هم که محاصره اقتصادی آغاز نشده بود پول کشور، با پول های جهانی در یک قانون ظروف مرتبط به حیات خود ادامه می داد . وقتی پولی به یک پول اصلی در جهان وصل باشد مثل قانون ظروف مرتبط که آب در همه در یک سطح می ایستد از اعتبار مشابه برخوردار می شوند و تنزل و ترقی هماهنگ است وقتی استقلال خود را اعلام کردیم رابطه پول ما با سایر پول های جهان وضع دیگری پیدا کرد. تقاضای پول ما کم شد یعنی اعتبار پول کاهش یافت...
... دولت بر چه اساسی ضامن تنزل قدرت خرید پول نیست. امضاء مدیر کل بانک و وزیر اقتصاد و دارایی فقط برای شکل و اندازه و نقاشیهای پول است، یا ارزش و اعتبار پول. یقیناً امضاء به معنی تضمین اعتبار است. پس کاهش اعتبار تخلف از مورد ضمان است عیناً مثل پولیکه به عنوان سپرده در بانک گذاشته شده چطور بانک می گوید من ضامن قدرت خرید پول هستم حداقل به اندازه نرخ تورم باید تعهد بهره یا هر عنوان دیگری داشته باشیم.