از خودم بدم آمده است. از یک طرف در سرم کلّی رؤیا و آرزو دربارهی آن آرمانشهر تمدن-ایرانی اسلامی و از اینجور حرفها میپرورانم. از طرف دیگر، در عمل درگیر سادهترین مسائل و مشکلات جامعه هستیم و باید برای آنها بجنگیم! برای مثال خود مسئلهی شفافیت یک چیز کاملا عقلی، مفهوم، شدنی، ساده و اولیه است. بعد عمرمان را باید بگذاریم برای چهارتا مسئول جاهل یا خائن که ظالمانه در مسندهای قدرت نشستهاند قسم خدا و پیغمبر بخوریم که آقا شفافیت چیز خوبی است.
اگر بانکداران را صاحبان کتهای جادویی در نظر بگیریم که میتوانند با یک دست در جیب کردن پول خلق کنند؛ و حتّی اگر این مسئله ایرادی نداشته باشد، مسئلهی نحوهی توزیع این پولهای تازه مخلوق مسئلهای است که هیچکس از کنار آن نمیگذرد. از نظر بسیاری اقتصادخواندهها، خلق پول اگر برای احیای تولید باشد ایرادی ندارد. و اصلاً عدهای دلیل رشد تولید و تکنولوژی در غرب را خلق پول میدانند. فرض کنید شما یک کت جادویی دارید! با این کت جادویی میتوانید یک تولیدی بزنید، کارخانهای یا صنعتی بسازید یا خدمتی ارائه دهید (بخش واقعی اقتصاد). مثلا یک مایکروسافت تأسیس کنید! پول که دارید. حقوق همه را هم میدهید. چون مابهازای پولی که خلق کردید خدمتی یا کالایی تولید شده است که ارزش دارد، اینجا تورم رخ نمیدهد. چون همزمان هم پول زیاد شده است و هم کالا یا خدمت بنابراین مقدار پول با مقدار کالا یا خدمت در جامعه برابر است (تورم زمانی رخ میدهد که مقدار پول در جامعه بیشتر از کالاها و خدمات باشد. در چنین وضعیتی ارزش پول کاهش میابد.) امّا در طرف دیگر با کت جادویی میتوانید سوداگرای و سفته بازی کنید (بخش غیر واقعی اقتصاد) و با پول، پول بخرید و پول روی پول بیاورید. مثلا دو بانکدار (دو صاحب کت جادویی!) در میزان پولدار بودنشان به رقابت با یکدیگر بپردازند. اینجا پول خلق میشود ولی هیچ ما به ازای واقعی ندارد و این خلق پول نابود کننده است. (البته اینهایی که گفتم به قول معروف به زبان لُری بود! این حرفها به این سادگیها نیست و همانطور که در مطلب قبل گفتم به نظرم اینها درکهایی بسیار جزئی از کار بانکها است و هیچ بعید هم نیست این حرفها اساساً غلط باشند. منتها حرفها و توجیههای رایجی است که فعلاً در مورد اقتصاد و بانک زده میشود.)