در نقد انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، سال 1392
قبل از رأی گیری:
یک دو دو تا چهارتای غلط امّا نگران کننده: با توجه به مشارکت بیش از 80درصدی سال 88 و مشارکت بالای 60دصدی مجلس، بیاییم مشارکت اینبار را حدود 65درصد تخمین بزنیم. رأی آقای احمدی نژاد 24 میلیون بود که دو میلیونش را کسر کنیم بابت کاهش مشارکت. رأی آقای موسوی 14 میلیون بود که 3 میلیونش را کسر کنیم. خوب، رأی کل اصولگراها 22میلیون و رأی کل اصلاحطلبان 11 میلیون است. رأی آقایان رضایی و کروبی را نیز به دلیل ناچیز بودن در نظر نمیگیریم. حالا این تعداد رأی را به تعداد نامزدهایی که در حال حاضر هستند تقسیم کنیم. همه 11 میلیون احتمالاً پای حساب آقای روحانی میرود. امّا آن 22 میلیون بین 4 نفر تقسیم میشود (آقای غرضی را هم به حساب نمیاوریم). 22 تقسیم بر 4، میشود 5.5 . به نظر میرسد رأی آقایان رضایی و ولایتی کمتر باشد پس از رأی هرکدام از آنها 2 میلیون کسر و به دو نفر دیگر میدهیم. رأی آقایان رضایی و ولایتی میشود 3.5 میلیون و رأی آقایان جلیلی و قالیبات 7.5 میلیون.
اشکالات محاسبه: 1- مردم ما کاری به اصولگرا و اصلاح طلب ندارند و از این جهت خیلی نمیشود قضاوت کرد. 2- بر مبنایِ آرای سال 88 نمیشود برای امروز قضاوت کرد. 3- مردم ما در بسیاری اوقات نشان داده اند که غیر قابل پیش بینی اند. 4- خطاهای محاسبه بنیادی است و نمیشود به این محاسبه اعتماد کرد امّا این محاسبه یک نتیجه گیری کلّی و ممکن الوقوع دارد که آن برایم مهم است
محاسن محاسبه: 1- شاید بتواند فضایی تقریبی از وضعیت حسن روحانی به دست دهد. 2- با وجود اشکالات موجود امّا تفاضل آرای اصولگرا و اصلاح طلب به طور بسیار خوشبینانه ای به نفعِ اصولگرایان است. یعنی با وجود اینکه خیلی خوشبینانه به آرای اصولگرایان نگاه شده است امّا باز هم اصولگرایان عقب هستند. حال فرض کنید اگر با وجود مسائل معیشتی نابسامان، نگاه مردم به اصولگرایان بدتر از این باشد، آنوقت چه آبرو ریزیای برای اصولگرایان پیش خواهد آمد و ایضاً چه پیروزی بزرگی برای اصلاح طلبان خواهد بود. 3- تا قبل از انصرافِ آقای عارف میشد گفت که عدد 11 میلیون تقسیم بر 2 میشود و ارای اصلاح طلبان میشکند امّا پس از کناره گیری عارف، باید احساس خطر کرد.
نتیجه گیری: به نظر میرسد باید از این محاسبهی غلط با آنهمه پیش فرضهای سابژکتیو و ذهنی انتظارات معقول داشته باشیم. قطعاً نمیشود طبق این محاسبه گفت نفر اوّل حسن روحانی است. پس این محاسبه چه سودی دارد؟ این محاسبه میتواند یک قطعه نسبتاً خوب برای پازل انتخابات باشد. شما این قطعه را باید کنار نظر سنجیها بگذارید تا نتیجه معقولی دهد. اصلاً این محاسبه پیشفرضهایی دارد که اثبات نشدند. خوب این پیش فرضها از کجا آمدند؟ همین نکته نشان میدهد که مکمّلی برای این محاسبه وجود دارد و آن مکمل، نوعی مردمنگاری است و رصدِ جامعه. باید توجه داشت که توقع از این محاسبه این نیست که نفر اوّل را با اختلاف آرای درست نشان بدهد بلکه وقتی این محاسبه 3 نفر اوّل را میتواند برآورد کند یعنی این محاسبه در نوع خودش دقیق است!(با توجه به آن پیش فرضهای اثبات نشده و کاملاً سابژکتیو) این محاسبه چند نتیجهی تقریباً قابل اعتماد میدهد: 1- انتخابات دور دوم میرود 2- آرای حسن روحانی را نمیشود نادیده گرفت (کما اینکه طبق همین محاسبه قبل از کناره گیری عارف میشد نادیده گرفت) 3- رقابت بین قالیباف، روحانی و جلیلی است. 4- با کنار هم گذاشتن این محاسبه با نظر سنجی های معتبر میتواند این مهمترین پیش بینی را کرد: یا قالیباف، روحانی و یا جلیلی، قالیباف به دور دوم میروند.
الآن که این نتیجه گیری را نوشتم صبح ساعت 6:34 است و تا آغاز رأی گیری حدود یک ساعت و نیم باقی است. میخواهم این مهمترین نکته را بگویم. یکبار دوستی گفت تحلیلهای سیاسی تان را بنویسید تا بعد از اتفاقات ببینید چند چند هستید. من از خودم توقع ندارم تحلیلهایی سیاسی و یا بهتر بگویم تحلیلهای انسان شناختی آنهم از انسانهایی با این سطح پیچیدگی و سیاست داشته باشم که بتوانم آنها را کاملاً پیش بینی کنم. مثلاً در ابتدا من از لنکرانی حمایت کردم امّا اصلاً فکر نمیکردم احتمال دارد ردّ صلاحیت شود. کما اینکه الآن هم بصورت قطعی نمیدانم ردّ صلاحیت شد یا خیر؟ امّا همینکه من نتوانستم این پیش بینی را داشته باشم که ردّ صلاحیت میشود خودش یک درس بزرگ برایم است. البته من کار عاقلانه ای کردم و اگر باز گردم باز هم نظرم روی لنکرانی است چرا که سطح کسانی را که از او حمایت کردند من را به این نتیجه گیری وا میداشت. من که یک جوانِ 21 ساله هستم و دانشجوی رشته رادیولوژی، ولی آقای مصباح جای پدر بزرگ من است با آنهمه سابقه درخشان سیاسی. من به آقای مصباح اقتدا کردم و از لنکرانی حمایت کردم و با توجه به جایگاهم کار عاقلانه ای کردم ولی نقص کار من این بود که بیش از حد به آقای مصباح و دوستانِ پایداری اعتماد کردم. حالا شما سطح خطای آقای مصباح را بسنجید.(البته هنوز هم احتمال دارد 1-لنکرانی رد صلاحیت نشده باشد 2-و اگر شده باشد، شورای نگهبان در ردّ صلاحیت لنکرانی اشتباه کرده باشد. مهم آن است که آقای مصباح در شناختنِ اعضایِ شورای نگهبان و رأی احتمالی آنها اشتباه عمل کرد یعنی او نتوانست شورای نگهبان را پیش بینی کند) ما او را علامه خطاب میکنیم امّا چطور میشود؟ یعنی او هم احتمال نمیدهد لنکرانی ردّ صلاحیت شود؟ اینها درس است. اوّل برایِ من که یاد بگیرم دیگر بیش از حد روی کسی (حتی آقای مصباح) حساب باز نکنم و دوم برای شما که اینها را میخوانی. پس من جمله دوستم را کامل میکنم تا نه تنها برای سیاست بلکه برای زندگیتان، تحلیلهایِ انسانشناختی و روان و رفتار شناختی خود را از دیگران یادداشت کنید و کم کم تحلیلهایتان را کامل کنید. انسان هیچوقت نباید توقع داشته باشد که خطا ندارد. مخصوصا قشر هم سن و سال من. یاد پست سومِ دفترچه افتادم. آنجا نوشته بودم: «در بیمارستان دوربین ِ برادر ِ شوهرخواهرم را کش رفتم و کلی عکس گرفتم. در راه بازگشت داشتم به این فکر میکردم که راهِ حل در عکس گرفتن این است که آنقدر عکس از زوایا و در حالتهای خوب بگیری تا انشاءالله یکی اش خوب در آید. و دیدم زندگی هم همین است. آنقدر باید سخت بکوشی و کار کنی و آنقدر اشتباه داشته باشی، تا مگر انشاءالله کار و راه درست را بیابی و به نتیجه برسی. درست مثل سعی صفا و مروه! سعی ای سخت و پوچ برای آبی در مطاف. برای رسیدن به یک پیروزی هزاران شکست باید پشت سر بگذاری. چه خرده میگیریم و میترسیم از اشتباه و خطا؟» این حقیقت است. اشتباه نکردن توقع نیست، بلکه توقع درس گرفتن از اشتباهات است و به قولی از یک سوراخ دو بار گزیده نشدن. برای اینکار تحلیلهایتان را بنویسید.
امروز رأی گیری انجام میشود. باید از آن خطاهای نتیجه گیریهایم را تشخیص دهم.
بعد از رأی گیری:
الآن که مینویسم ساعت 20:45 روز شنبه 25 خرداد 92 است و بالاخره نتایج بصورت رسمی اعلام شد. آقای وزیر آمد اعلام کرد. اوّل اینکه با غرور باید گفت حضور مردم 72.7% بوده است، چشم همه آنهایی که به خاطر فتنه 88 میگفتند انتخاباتِ آتی برای نظام آبرو ریزی است و هیچکس نمیاید، کور! الهی آمین. در وهله دوم اینکه آقای حسن روحانی در همان دور اوّل رئیس جمهور شدند. با رأی 18 میلیون و با کسب حدود 53.2% از آرا. خاک بر سر تمام این آمارگیرهای مسخره. آن محاسبه من با آنهمه ایراد بنیادینش و با اینکه یک تخمین بسیار ساده بود تمام آن آمارها را به باد مسخره گرفته است! این نتیجه دور از انتظار نبود، امّا آن آمارها هی به آدم میگفت که نه، چنین چیزی ممکن نیست. وقتی این محاسبه غلط را 2 روز قبل از انتخابات نوشتم، به برادرم محمدحسین متألهی نشان دادم. او چنان به استناد آمار سایتها تو پرم زد که گفتم حتماً راست میگوید. احتمالاً خطر آنقدرها هم نیست! امّا خطر بیش از آنچیزی بود که من گمان کردم. یعنی دقیقاً آنچه نباید میشد شد (بند دوم از قسمتِ «محاسن محاسبه»: با وجود اشکالات موجود امّا تفاضل آرای اصولگرا و اصلاح طلب به طور بسیار خوشبینانه ای به نفعِ اصولگرایان است. یعنی با وجود اینکه خیلی خوشبینانه به آرای اصولگرایان نگاه شده است امّا باز هم اصولگرایان عقب هستند. حال فرض کنید اگر با وجود مسائل معیشتی نابسامان، نگاه مردم به اصولگرایان بدتر از این باشد، آنوقت چه آبرو ریزیای برای اصولگرایان پیش خواهد آمد و ایضاً چه پیروزی بزرگی برای اصلاح طلبان خواهد بود.)
البته من به دوستانِ اصلاح طلب و دوستدار هاشمی رفسنجانی تبریک نمیگویم، بلکه این انتخاب را به بسیجیان عزیز تبریک میگویم. چون به قولِ وحید جلیلی(برادر سعید جلیلی) بزرگترین نقطه قوت دشمن، نقطه ضعف ماست. یعنی میخواهم بگویم که شما عزیزان پیروز نشدید، در اصل ما شکست خوردیم! یعنی چه؟ یعنی شما یک پیروزی باد آورده نصیبتشان شد. از بس بین اصولگرایان اختلاف افتاد نتیجه اش این شد. یادش بخیر. از بدو ورود سعید جلیلی مدام به دوستانم میگفتم مراقب باشید تفرقه ایجاد نشود. مرا مسخره کردند. البته آنوقت نگران بودم بین هوادارانِ جلیلی و لنکرانی جدایی بیافتد. دوستان به من پریدند و من هم خفه خون گرفتم. کمی که گذشت دیدم بین هوادارانِ جلیلی و قالیباف عجب اختلافی افتاده است. این به آن فحش میدهد آن به این. البته نگران نبودم چون میدیدم عارف و روحانی هم به توافق نمیرسند. امّا رفسنجانی خوب بلد است کی و کجا ضربه بزند که دیگر نشود درستش کرد. خوب، شد آنچه شد. خدا را شکر. ما هم به قانون تمکین میکنیم هم اخلاق بازنده ها را بلدیم. بالاخره ما باید قبول کنیم باختیم. البته من که این وسط کاره ای نیستم. دوستانِ اصولگرا باید قبول کنند باختند. حتّی آقای جلیلی. شاید با یک ائتلاف خوب و به موقع میشد ورق را برگرداند و رضایتِ دوستان را جلب کرد. حدّاقل گامی در این زمینه برداشته میشد. هنر یک سیاست مدار میتواند همین جاها باشد. امّا از آقای مصباح گرفته تا استاد عزیزم آقای عباسی، در تشخیص رأی مردم اشتباه کردند. مخصوصاً آقای مصباح که گفت اگر بسیجیها همت کنند جلیلی میتواند دور اول رئیس جمهور شود. اصلاً آدم باورش نمیشود که شخصیتی چون مصباح چنین خطایی در محاسباتش داشته باشد. امّا خطای استاد عباسی خیلی کمتر بود. بالاخره همه ما آدم هستیم.
اخلاق اصلاح طلبی در یک کلام خلاصه میشود: پر رویی. اصلاح طلب یعنی پر رو. یعنی همین آقای روحانی که در مناظره رگ گردنش بیرون میزند و داغ میکند، وقتی بهش میگویند چرا عصبانی میشوی؟ با پر رویی، دروغ میگوید که «من عصبانی نشدم! بلکه با صدای رسا باید صحبت کنم.» خوب میخواستی بروی آقای رضایی را کتک بزنی تا نشان بدهی عصبانی شدی؟ این جماعت پر رو هستند. ما هم از خودشان باید یاد بگیریم و مقابله به مثل کنیم. ما دیگر نمیگذاریم این آدم چون خاتمی قدم کج بگذارد. او را مدیریت میکنیم. این هم قطعاً بخشی از عبادت ماست! البته در همین مناظرات هم کلّی قدم کج گذاشت و حضرت آقا هم گوشه چشمی آمدند که «من هم حرف دارم» امّا ما دیگر نباید این اشتباه را بکنیم که همه کار به دوش امام جامعه مان بیافتد. آقا باید آخر از همه دهانش باز شود. از همین عصر ساعت 6 برایم پیامک آمد که : «آغاز 8 سال دفاع مقدس گرامی باد. وعده ما خط مقدم جبهه فرهنگی با رمز یا زهرا.» یعنی ما مرد میدانیم. مثل عزیزانِ متوهممان نیستیم که چون باختیم، بازی را به هم بزنیم. ما میمانیم و دفاع میکنیم. روی 4 سال هم نبستیم. روی 8 سال بستیم آنهم با کمال پر رویی. بعد پیامک دیگری آمد: «بچه ها اگر شهر سقوط کرد، نگران نباشید دوباره فتح میکنیم. مراقب باشید ایمانتان سقوط نکند. «شهید جهان آرا»» پیامک دیگری آمد برایم از دکتر بیضایی: « تبریک جامعه روحانیون و روحانیت اکبر، حزب مؤتلفه اکبر، مراجع تقلید از اکبر، مجلس اکبر، قوه قضاییه اکبر و بازار اکبر به اکبر!» از برادرم متألهی آمد: «نمیدونم چرا این 4سال داره اینقدر دیر میگذره به آدم!» و قس علی هذا. ما معتقدیم خیر در رأی مردم است و خدا دلها را هدایت میکند. معتقدیم مردم در رأس اند. قطعاً خیر در آقای حسن روحانی بوده و هست. حالا دارم کم کم میفهمم خیرش چیست؛ وقت کار است...
ضمن عرض خسته نباشید به شما خواننده محترم و گرامی، برگزیده شدن حجه الاسلام والمسلمین... ببخشید... برگزیده شدن جناب آقای دکتر حسن روحانی را به همه ملت عزیز ایران به خصوص به تمامی بسیجیانِ گرامی که به مدت 8 سال در استراحت بودند تبریک عرض میکنم... ما به مقصد رسیدهایم، وقت کار است...
نتیجه گیری نهایی: و در نهایت باید این تحلیل نهایی را از این انتخابات داشته باشم که عزیزانِ اصولگرا نبایستی از این نتیجه غافلگیر شوند. اگر کمی دقت کنند میبینند که اصلاً این نتیجه دور از انتظار نبوده بلکه این اصولگراها بودند که غرور و تفرقه آنها را فرا گرفته بود و نمیتوانستند آنچه را در حال رخ دادن است ببینند. ما باید سال 88 را یک ملاک خوب برای تفکیک آرای اصولگرا و اصلاحطلب قلمداد کنیم. سال 88 یک فضای کاملاً روشن و پولاریزه رخ داد. درست مانند زمانی که به یک مخزن ولتاژ بسیار بالایی را وصل میکنیم و یونهای مثبت و منفی کاملاً از یکدیگر جدا شوند. این اتفاق در سال 88 رخ داد. یعنی یک ولتاژ بسیار قوی به جامعه وصل شد و دو بخشِ جامعه بصورت کاملاً روشن از یکدیگر جدا شدند و فضا کاملاً پولاریزه شد. با این اتفاق ما دریافتیم که جناح اصلاح طلب با به پای صندوق آوردن تمامِ نیروهایی که به طریقی با اصولگرایی و مبانی آن مشکل دارند میتواند 14 میلیون رأی جمع کند. یعنی این 14 میلیون نفر از افراد ملحد و سوسیالیست و نهضت آزادی و لیبرال بودند تا افراد با دین و ایمانی که سکولار هستند و تا افراد دین دار غیر سکولاری که با مبانی اصولگرایی تعارض دارند. مجموع همه اینها میشود 14 میلیون. خوب وقتی ما این را بدانیم، میفهمیم در فضای انتخابات سال 92 که فضا پولاریزه و روشن نیست و البته عزیزانِ اصلاح طلب زخم خورده هم هستند و همچنین متحد هم شده اند، قرار است همه آن 14میلیون رأی باز به پایشان بیاید. حالا این بار 36 میلیون نفر رأی دادند و سال 88، 40میلیون نفر. اختلافش را بگیریم 4میلیون. اگر با نگاه ساده انگارانه بگوییم همه این 4میلیون هم به موسوی رأی داده بودند پس باید نتیجه میگرفتیم که آقای روحانی حدّاقل 10میلیون و حدّاکثر 14میلیون رأیِ آقای موسوی را تمام و کمال دارد. بعلاوه چون فضا شفاف و پولاریزه نیست خیلی از افراد مومن و معتقد به دلیل عدم آگاهی و به خاطر عواملی مانند اینکه مثلاً یک نفر روحانی است یا شجاع و با هیبت است و دلایل دیگر به او رأی دهند. ما باید اینطور ببینیم که آقای روحانی تنها 4 میلیون و در نگاه ساده انگارانه، 8 میلیون رأی اضافه داشت. ما میتوانستیم آن 4 تا 8 میلیون را با اتحاد بین اصولگرایان و همچنین شفاف کردنِ فضا، جمع کنیم امّا متأسفانه این اتحاد شکل نگرفت و نیروهای متعهد به جان یکدیگر افتادند. پس عزیزانِ اصولگرا دقت داشته باشند که روحانی کلاً 4 در نهایت امر 8 میلیون رأی اضافی داشت که میشد مدیریتش کرد. باید این را آموخت و در دوره های بعد اشتباه را تکرار نکرد.
پس باید این نتیجه مهم را بگیریم که اگر دوستان اصلاح طلب متحد شوند و بخواهند تمام یارانِ خود از ملحد و کمونیست تا لیبرال و سکولار و مومن را پای صندوق بیاورند، میتوانند حداقل 10 الی 14 میلیون رأی جمع کنند. ولو اینکه به قول صادق زیباکلام، همه این عزیزان روی «تیر چراغ برق» متحد شوند و بخواهند به او رأی دهند.
مطالب مرتبط: کدام راه میانه؟ (1) - کدام راه میانه (2) - بر مدار ولایت - آنچه دیگران ندارند - چند پند - آیا جلیلی میتوانست یک رهبر سیاسی باشد؟ - کسب تکلیف -
کلمات کلیدی:
انتخابات ریاست جمهوری
چرا حسن روحانی پیروز شد؟
- ۶۱
- شنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۲، ۰۸:۴۵ ب.ظ
رای من قالیباف!!!
سلام
شوخی میفرمایید؟
یعنی شما هم تکنوکرات هستید؟