بنده

زندگی با تغییر یک «حرف» می‌شود بندگی؛ اینجا هم، محل همان «حرف» ...

بنده

زندگی با تغییر یک «حرف» می‌شود بندگی؛ اینجا هم، محل همان «حرف» ...

دنبال کنندگان: ‎+۱۰۰ نفر
بنده را دنبال کنید

۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امریکا» ثبت شده است

مستند «انقلاب جنسی» آقای شمقدری را شاید دیده‌اید. من مطالعات جنسی نداشته‌ام اما بنظرم یک تأملی در این مستند جا مانده بود. این مستند همه‌چیز را در همان سطح «جنسی» میبیند و تفسیر میکند و اصلاً توضیح نمیدهد چرا یک «انقلاب» برای یک امر جنسی رخ داده است؟ اصلا وجه تسمیه عبارت «انقلاب» بعنوان یک مفهوم سیاسی چیست؟

 اوّل

نمی‌توانم کتمان کنم که از رئیس‌جمهور شدن ترامپ خوشحال شدم! دشمن خوبی است! دشمن خوب هم نعمت است! یک دشمن خوب می‌تواند ما را متحد کند. معاویه دشمن خوبی بود تا اینکه حیله‌های عمروعاص وارد شد. دشمنی‌های معاویه یاران علی را متحد کرد اما حیله‌های عمروعاص این اتحاد را شکست و پیروز شد. ترامپ هم در دشمنی‌اش صادق است و این چیز خوبی است.

ضریب جینی عددی است بین صفر و یک (یا صفر و صد درصد) که در آن صفر به معنی توزیع کاملا برابر درآمد یا ثروت و یک به معنای نابرابری مطلق در توزیع است. هرچه این عدد کوچکتر باشد نشان از اختلاف طبقاتی کمتر می‌باشد. طبق برآورد سازمان CIA در سال 2006، ضریب جینی در ایران برابر با 44.5 است.

با یک جستجوی ساده‌ی عبارت «us president annual salary» می‌توانید در همان صفحه‌ی اول گوگل میزان درآمد سالیانه او را که 400 هزار دلار است ببینید. البته مبالغ دیگری به رئیس‌جمهور امریکا پرداخت می‌شوند که از آنها صرف نظر می‌کنیم. اگر قیمت دلار را 3500 تومان در نظر بگیریم، درآمد سالیانه رئیس‌جمهور امریکا (بعنوان یک شخص حقوقی) سالانه 1/4 میلیارد تومان خواهد بود که با تقسیم بر 12، حدوداً ماهانه 117 میلیون تومان، درآمد رئیس‌جمهور امریکاست.

درآمد سالیانه‌ی مقامات عالی قوای سه گانه‌ی امریکا (منبع)

در مطلب پیشین این بی ربط را نوشتم که ترجیح دادم به مطلبی مستقل تبدیلش کنم:

ما از دکتر روحانی بابت مواضع اصولی خود در سخنرانی در مجمع عمومی سازمان ملل صمیمانه کمال تشکر را داریم و بر مواضع اصولی، خداپسندانه، منطقی، مقتدرانه و در حقیقت مواضعی که رضایت خدا و ولی او را در بر دارند پافشاری میکنیم و این مواضع از طرف هر کسی باشد برای او احترام قائل هستیم. باید اعتراف کرد که عزت روز افزون اسلام در ایران مرهون خدمات مثبت تمامی مسئولین 34 سال گذشته است که وارث چنین عزتی در حال حاضر دکتر روحانی است. همانطور که رؤسای جمهور پیشین در حد وسعشان بر این عزت افزودند و آنرا پاس داشتند، امیدواریم دکتر روحانی نیز ابتدا به امر آنرا پاس داشته و در نهایت بر آن بیافزاید. فلله عزة جمعیا. تنها اتفاق ناخوشایند این سفر به نظر حقیر تماس تلفنی‌ای بود که در انتهای سفر رخ داد. اما نه خود تماس بلکه اینکه چه کسی تماس گرفت. دکتر روحانی گفتند که از سوی امریکا بوده و امریکا میگوید از طرف ایران. ما از روحانی میپذیریم که امریکا تماس گرفته و حرفش را صدق میپنداریم چرا که حرف یک مسلمان (آنهم مجتهد شیعه) را با حرف کافر فرق میگذاریم. اما نکته دردآور این است که امریکا طوری رسانه های جهان را پر کرد که انگار ایران دست نیاز به امریکا آورده. این نکته عزت کسب شده در این سفر را متاسفانه شکست. اگر نگوییم همه آنرا به نفع امریکا مصادره کرد قطعا باید بگوییم که بخشی از آن را مصادره کرد. امریکا که اینهمه تریبون به ایران داد و گفت ایران بزرگ است در نهایت با یک تماس تلفنی و یک دروغ به همه جهان نشان داد که این ایران هرچقدر هم بزرگ باشد باز باید آخرش در 15 دقیقه جلوی امریکا دریوزگی کند. من معتقد نیستم که دکتر روحانی به عمد وسایل چنین دریوزگی را فراهم کرده است بلکه معتقدم این فقط یک غفلت بود و روحانی که به امریکا خوشبین بود فکر نمیکرد آنها به او زنگ بزنند و بعد در رسانه ها بروند بگویند ایران زنگ زده است. اولاً خدا کند این اتفاق که ما انشالله چشممان را برویش میبندیم، موجب آگاهی دکتر روحانی و تلنگری به او باشد که طرف مقابلش هیچگاه صادق نبوده و نیست و ثانیا موجب شود که دکتر روحانی بفهمد که رابطه با امریکا چقدر ظریف و پیچیده و چقدر سخت است. فکر میکنم در این چند روز که امریکا خوب ایران را به دیپلماسی اش مغرور کرد، آمد با یک تماس تلفنیِ بد موقع از این هیئت مغرور شده به زیرکی استفاده کردند و آنچه میخواستند (حداقل بخش کوچکی اش را) کسب کردند. این زیرکی دیپلماسی است که متاسفانه هیئت ایرانی کمی در این امتحان مردود شد و البته ما چشممان را میبندیم چون میدانیم کشور ولی امر دارد و او مراقب است و همیشه امیدواریم و انشالله این اتفاق ناخوشایند موجب هوشیار تر شدن هیئت دولت یازدهم شده باشد.

به مزامیر[1] توجّه کنید چرا که کشورهایی را با قاطعیّت نام می­برد که با پادشاه جنوب متّحد خواهند شد. در این پیشگویی بسیاری از کشورهایِ میانه­رویِ اسلامی حضور دارند که با آشور[2]، یا آلمان امروزی متّحد خواهند شد. از آنجایی که این اتّفاق پس از پیروزی آلمان و اتّحادیّه اروپا در نبرد با شاهِ جنوب روی خواهد داد؛ می­توانیم نتیجه بگیریم که این کشورها در گردبادی که در دانیالِ 11:40 توصیف شد، از بین نخواهند رفت.

«ای خدا، ساکت منشین! هنگامی که دعا می­کنیم، خموش و آرام مباش! برخیز و ما را نجات ده! ببین چگونه دشمنانت شورش می کنند و آنانی که از تو نفرت دارند به مخالفت و دشمنی برخاسته­اند. آنها بر ضدّ قوم خاصّ تو نقشه­های پلید می­کشند و برای کسانی که به تو پناه آورده­اند، توطئه می­چینند.» (کتابِ مزامیر، 3-83:1) «نیروهایِ ناپیدایِ»[3] خدا، اعضایِ بسیار برگزیده­ی او در کلیسا هستند. در میانِ این مللِ جنگجو، خداوند از مردم خود محافظت می­کند. (کتابِ مکاشفه، 12:14) همچنان که در بسیاری از پیشگویی­های دیگر کتاب مقدس، برگزیدگان خداوند را در صحنه می­بینیم.

«دشمنان»، کشورهایِ متّحد اسلامی هستند همراه با شاهِ شمال که بر نوادگانِ اسرائیل خواهند شورید. قربانیان در ابتدا امریکا و انگلیس و یهودیه (منطقه کوچکی که امروزه اسرائیل نام دارد) خواهند بود. پیشگویی­هایِ کتابِ مقدّس به ما می­گویند که مردمِ اسرائیل در آخرالزّمان، به ندرت مانند جوجه­ی احمق، ترسو و ساده­لوح هستند. (کتابِ هوشع، 12-7:8) دشمنانشان از نقطه ضعف­هایِ آن­ها سوء استفاده می­کنند. (هوشع 5:5) خداوند تنها در صورتی از مردمِ اسرائیل محافظت خواهد کرد که تسلیم وی باشند ولی آنها در این آخرالزّمان مسلِم نیستند.

این اتّحادی شوم و پرنیرنگ خواهد بود: «می­گویند: بیایید قوم اسرائیل را نابود کنیم تا نامش برای همیشه محو شود.» (مزامیر 83:4) هدف آن­ها این است که اسرائیل را، که امریکا و انگلیس را نیز شامل می­شود، کاملاً نابود کنند. رهبرِ ایران، محمودِ احمدی­نژاد، قسم خورده است که نامِ اسرائیل را از روی نقشه پاک خواهد کرد. امّا دشمنانِ توصیف شده در آیه­ی 83 مزامیر، چیزی بیش از کینه و دشمنی دارند. آن­ها می­خواهند نامِ مقدّس اسرائیل را برای همیشه محو کنند.

این پیش­گویی درباره­ی آن­چه که قرار است در آینده­ی نزدیک اتّفاق بیافتد، به ما بینش می­دهد: آزمایش سخت و دورانِ قدرتِ کافران[4](متی 24:21 و لوقا 21:24)[5] خداوند ملّت اسرائیل را سخت­تر و شدیدتر از هر زمانی در تاریخ­شان مجازات خواهد کرد؛ و این­ها همه به دلیل زیادیِ اعمالِ شنیعِ آن­هاست.

«همه­ی دشمنان با نقشه­ی نابودی ما موافقت نموده­اند و بر ضد تو هم­دست شده­اند: ادومیان، اسماعیلیان، موآبیان، هاجریان، مردمان سرزمینهای جبال، عمون، امالیق، فلسطین و صور. آشور نیز با آنها متحد شده و از عمون و موآب که از نسل لوط هستند حمایت می­کند.»(آیاتِ 5 تا 8 از باب 83 مزامیر) اسامی­ای که در ادامه می­آید نام مدرنِ ملّت­هایی هستند که گفته شد؛ بر مبنایِ تدریسِ هربرت آرمسترانگ در دانشگاهِ سفیر[6]: Edom=ترکیه، Ishmaelites=عربستانِ سعودی،Maob=اردن،Hagarenes=سابقاً در منطقه­ای که اکنون سوریه نام دارد ساکن بودند،Gebal=لبنان،Ammon=باز هم اردن. (ما درباره­ی تطابق این کشورها نمی­توانیم با قاطعیت صحبت کنیم امّا این تطابقِ نسبی، شکلِ تقریبی و خوبی به ذهنیّت ما می­دهد.)

نوشته­ی زیر با عنوانِ «واقعیتِ مسئله­ی نژادی» در مجله­ی «واقعّیتِ آشکار» چاپ شده است: «به برخی از پسرانِ عیسو[7] توجه کنید: تِمان[8]، عُمر[9]، امالیق[10] (سِفرِ پیدایش، 25:11) این اسامی یهودی نیستند! البته برخی ادّعا می­کنند که یهودیان، فرزندانِ عیسو هستند. چنان­که ما در حالِ حاضر می­بینیم، دروغی بزرگ­تر از این وجود ندارد. عیسو که ادوم[11] نیز گفته می­شود، در جنوبِ شرقی فلسطین در نزدیکی پترا زندگی می­کرد که در حالِ حاضر عرب­های بادیه نشین در آن­جا زندگی می­کنند. پس فرزندانِ عیسو کجا رفته­اند؟ از زمانِ بخت­النّصر که آن­ها را به اسارت گرفت این مردمان برایِ هزار سال از تاریخ محو می­شوند و بعد ناگهان در ترکستان که در آسیای مرکزی واقع است، شهری به نام امالیق می­یابیم.(از صفحه­ی 451 کتابِ پاول هرمان[12] با نامِ Sieben vorbei undAchtVerweht) مصریان، امالیقان را آمو می­نامیدند. امروزه در ترکستان رودی به نام آمو وجود دارد! در زمان کتاب مقدس، ادومیان در کوهِ سیر[13]ساکن شدند. (سِفر پیدایش 32:4) در ترکستان، «سیر دریا» یا رود سیر نیز وجود دارد. قبیله­ی حاکمِ ترک، عثمانی[14] است. پیشگویی­هایی که به عیسو یا ادوم اشاره می­کنند قبیله­ی تِمان را بعنوانِ قبیله­ی حاکم در آخرالزّمان نام می­برند. (آیه­ی 9 کتاب عوبدیا)[15] نتیجه­ واضح است. ترک­های عثمانی پسران تمان هستند. در طول هزاره­هایِ گذشته حروف صدادار در املایِ این کلمات به ندرت تغییر کرده­اند. ترک­ها یا ادومیان از آسیایِ مرکزی به آسیای صغیر نقلِ مکان کردند. این مکان همان جایی است که امروزه فرزندانِ عیسو در آن زندگی می­کنند. ترکیه، تنگه­ی داردانل یا چهارراهِ کشورها را کنترل می­کند.(عوبدیا 14) امروزه بسیار واضح است که عیسو یا ادوم ترکیه است... فلسطینیانِ باستان، که از مصرایم[16] آمده بودند از  زمانِ ابراهیم تا به حال در جنوبِ فلسطین ساکن هستند. (سِفر پیدایش، 21:34) آن­ها هنوز هم در نوارِ غزّه­ی فلسطین حضور دارند؛ که به مزاحمت خود پایان نمی­دهند.(سِفر زکریا، 7-9:6) ... فلسطینیانِ باستان و کفتوریان[17] هر دو کنعانیان[18] را در جنوبِ فلسطین از بین بردند و در سرزمینِ آن­ها زندگی کردند. (سِفر تثنیه، 2:23) تعجّبی ندارد که از کنعانیان تنها تعداد محدودی باقی مانده­اند.» (ژولیه 1957)

جایِ عراق، ایران، مصر، لیبی و اتیوپی در پیشگوییِ آیه­ی 83 از کتابِ مزامیر خالی است. آیا دلیلش این است که این کشورها تا قبل از این مرحله توسط شاهِ شمال شکست خورده یا کنترل شده­اند؟ آیه­ی 83 از کتابِ مزامیر کشورهایی را برایِ ما نام می­برد که وقتی آلمان و اروپا، ایران و اسلامِ رادیکال را شکست دادند؛ با ایران متّحد نخواهند شد.

هیچ­گاه در تاریخ چنین اتّحادی برای حمله و نابودیِ کامل اسرائیل وجود نداشته است. با توجّه به مزامیر، کتابِ مقدّس این­گونه بیان می­کند: «در تاریخ  هیچ شاهدی از بحرانِ کشور اسرائیل بر اثر اتّحاد کشورهایِ نام­برده در مزامیر وجود ندارد...» تفسیرِ لانگ[19] این نکته را برجسته می­کند: «هرگز از این10 ملّتی که با عنوانِ متّحدینِ علیه اسرائیل از آن­ها یاد شده است، در جایی دیگر و در یک زمان، با این عنوان به آن­ها اشاره نشده است.» تفاسیرِ دیگر نیز همین نکات را خاطرنشان می­کنند. پس این پیشگویی باید در مورد آخرالزّمان باشد!

اکثرِ مسلمانان در جنگِ جهانی دوم با آلمان متّحد بودند. آن­ها از آن­چه که هیتلر با یهودیان می­کرد آگاه بودند و ما از احساسِ بسیاری از مسلمانان در مورد یهودیان آگاهیم. عرب­هایِ میانه­رو امروز به نیروهایِ آلمانی خواهند پیوست. این اتّفاق در حال وقوع است. کویت مثالی از این کشورهاست. در سال 2010 امیر کویت، شیخ صباح الاحمد الصباح، به اروپا رفت تا برایِ برقراری ارتباط نزدیک­تر با برلین و کلیسای کاتولیکِ روم تلاش کند. گزارش­های به­دست آمده از ملاقات وی در 28 آوریل با صدرِ اعظمِ آلمان، آنجلا مرکل[20] و تجّار آلمانی، نشان می­دهد که او پیشنهاد میزبانیِ روابط دو جانبه­ای را به آلمان داده است که اتّحاد کویت و برلین را محکم­تر می­کند. (کویت تایمز[21]، 28 آوریل 2010) یک مقامِ کاتولیک گفت: سفرِ او به واتیکان این امکان را به امیر و پاپ می­دهد که «احترام و دوستی­شان را بروز دهند» و «روابط خوبی که بین مقرّ اسقفِ مقدّس[22] و کویت وجود دارد» را تقویت کنند.

این یک نمونه­ی خوب از چگونگی به واقعیّت پیوستنِ آیه­ی 83 مزامیر است. این ملاقات­ها طرفین را برای اتّحادِ آیه­ی 83 آماده می­کند. مثال دیگر، اماراتِ متّحده­ی عربی است. برایِ مدّتی، فرانسه نیرویِ آلمان را به ساختِ کشتی­هایِ جنگی و برنامه­ریزی برایِ فعالیّت­هایِ مشترکِ بین فرانسه و آلمان محدود کرد تا یک شرکتِ کشتی­سازی مشترکِ اروپایی بوجود آید. تمرّد و لجاجت خاصّ (و بدون شکّ، استراتژیک) فرانسه در این معامله، به بحران منجر شد. این مسئله یکی از کارخانه­هایِ درگیرِ آلمان، ThyssenKrupp، را ترغیب کرد «تا تولید کشتی­هایِ غیرِنظامی را کنار بگذارد و کارخانه­هایش را به تولیداتِ نظامی اختصاص دهد. این کارخانه در حالِ ورود به یک «شراکتِ استراتژیک» با شرکت ابوذبی مار [23] در اماراتِ متّحده عربی است. قراردادِ آن­ها بر اتّحاد نظامی بینِ آلمان و امارات صحّه می­گذارد و احتمالاً باعث می­شود تا امارات، صادراتِ نظامیِ آلمان را در دست گیرد و به کارشکنی­های نابودکننده­ی صنعتِ کشتی­سازیِ آلمان-فرانسه، پایان دهد...» (سایت German-Foreign-Policy.com، 26 اکتبر 2009)

همچنین آلمان در زمانی­که خاورمیانه به علّت عزلِ شاهِ ایران بی­ثبات شده بود، قایق­هایِ پاسبانِ نیرویِ­دریاییِ بحرین را تأمین می­کرد. در سال­هایِ اخیر صادراتِ نظامیِ آلمان به بحرین افزایش یافته است. مخصوصاً آن نوع تسلیحاتی که برایِ سرکوب شورش­ها استفاده می­شوند. این کشورهایِ کوچکِ غنی از نفت که درباره­ی آن­ها بحث شد، به قسمتِ جنوب شرقیِ زمین­هایِ وسیع عربستانِ سعودی متّصل هستند. ما بر این باوریم که آن­ها هم اسماعیلی­اند و از منظرِ کتابِ مقدّس، صرفِ نظر از مرزهایِ جدیدشان، قسمتی از عربستانِ سعودی به حساب می­آیند. مسئله­ی اصلی این است که هم­اکنون آلمان در حالِ بنا کردن اتّحادی با عرب­هایِ میانه­رو می­باشد که این موضوع راه را برای وقوعِ آیه­ی 83 مزامیر هموار می­کند. عربستانِ سعودی نیز بیشتر به آلمان نزدیک می­شود تا منافع امنیتی خود را دربرابر ایران تأمین کند چرا که امریکا هر روز ضعیف­تر می­شود و بیشتر از خاورمیانه عقب­نشینی می­کند.

همچنین پیشگوییِ آیه­ی 83 از کتابِ مزامیر ارتباط بسیار زیادی با پیشگویی­هایِ دیگرِ آخرالزّمانی در کتابِ مقدّس دارد. به هر حال خدا به ما می­گوید که آیاتِ مختلف کتاب مقدّس را کنار یکدیگر بگذاریم تا پیشگویی­ها را متوجّه شویم.(کتابِ اشعیا، 28:13)[24]

آیا این آیه با آن­چه دانیال در یک الهام دید، ارتباطِ نزدیکی دارد؟ «و در آخرالزمان، پادشاه جنوب بر او یورش خواهد برد. و پادشاه شمال با ارّابه ها و سواران و کشتی­های بسیار همچون گردباد به مقابله با او خواهد آمد و سیل آسا به سرزمین­های زیادی یورش خواهد برد و آنها را تسخیر خواهد کرد و سرزمین مقدّس را نیز مورد تاخت و تاز قرار خواهد داد. ولی از بین این قومها، ادومی­ها و موآبی ها و اکثر عمونی­ها جان سالم به­در خواهند برد.»(دانیال 41-11:40) ناحیه­ی اردن (که در این­جا با عنوانِ ادوم و مُوآب از آن یاد شده) باقی خواهد ماند.

«اما مصر و سرزمین­های بسیار دیگر به اشغال او درخواهند آمد.»(آیه­ی 42) احتمالاً به دلیل اتّحاد مصر با پادشاهِ جنوب، توسط شاهِ شمال شکست خورده یا کنترل خواهد شد. در حالِ حاضر جریانِ اسلامِ رادیکالی که توسط ایران رهبری می­شود، در مصر، الجزایر و لیبی و اتیوپی بسیار قوی است. احتمالاً اسلام به زودی کنترلِ این کشورها را به­دست می­گیرد. به نظر می­رسد ایران در شرفِ تبدیل شدن به یک ابرقدرتِ جهانی است. مطمئناً پیشگویی­هایِ دانیال در مورد ایران، عراق، مصر، لیبی و اتیوپی صادق هستند چرا که این کشورها در اتّحادِ گفته شده در مزامیرحضور ندارند.


[1] Psalm: زبور داوود

[2] Assyria

[3] God's hidden ones

[4] Gentile: کسی که کلیمی و در برخی ترجمه­ها مسیحی، نباشد. از دیدِ یهودیان معادلِ Pagan و به معنایِ کافر است.

[5] Matthew 24:21 ; Luke 21:24

[6] Ambassador College

[7] Esau

[8] Teman

[9] Omar

[10] Amalek

[11] Edom

[12] Paul Herrmann

[13] Seir

[14] Ottoman

[15] Obadiah 9

[16] Mizraim

[17] Caphtorim

[18] Canaanites

[19] Lange Commentary

[20] Angela Merkel

[21] Kuwait Times

[22] Holy See

[23] Abu Dhabi Mar Co. (ADM)

[24] Isaiah, 28:13

شما میتوانید PDF انگلیسی این کتاب را با عضویت رایگان در سایت ترومپت یا از طریق این لینک دانلود کنید. و همچنین میتوانید فایل PDF ترجمه دو فصل اول این کتاب را از این لینک دانلود کنید.

<

بعد از یورش، شاهِ شمال همچون گردبادی بر شاهِ جنوب خواهد تاخت. ما نحوه­ی یورشِ شاهِ جنوب به شاهِ شمال را مشاهده کردیم. فرهنگ­نامه­ی جسنیوس درباره­ی کلمه­ی گردباد این­گونه می­نویسد: «در مورد طغیانِ یک توفان یا تندباد به کار می­رود... جاروب شدن در یک توفان، مانند تندباد حمله کردن، مانند تندباد خشمگین بودن؛ همراه با معنیِ «در معرضِ ترور[1]» بودنِ مردم.» در فهرستِ الفبایی استرانگ[2] این­گونه معنا شده است: «باعثِ لرزشِ همراه با ترس شدن»

این توصیف، همان مدل جنگی است که شاهِ شمال اجرا می­کند. یک جنگاوریِ رعدآسا! دلیلِ رعدآسا بودنِ حمله، هدایتِ اتّحادیه­ی اروپا توسط آلمان است. این حمله می­تواند یک آفندِ هسته­ای باشد که توفانِ آتش ایجاد می­کند! شاهِ شمال، شاهِ جنوب را نابود خواهد کرد. فرهنگ­نامه­ی جسنیوس، معنای گردباد را این­گونه ادامه می­کند: « لرزشِ کسی که در معرضِ ترور است» ما در حالِ وارد شدن به چنین وضعیتِ وحشتناکی هستیم!

همه­ی ذخایرِ عظیمِ تسلیحاتی به کار گرفته خواهند شد. سلاح­هایی که انسان می­سازد همواره برای استفاده­شدن است! پیش­گوییِ کتابِ مقدّس چگونگیِ به­کارگیریِ آن­ها را برایِ ما بیان می­کند. هردو پادشاه، پرخاش­گرانه بر سرِ قدرت رقابت می­کنند و شکافِ بینِ آن دو مدام بیش­تر می­شود. برخوردِ این دو پادشاهِ یک واقعه­ی قابل توجه در صحنه­ی جهانی است. این تصادم دنیا را می­لرزاند.

در آیه­ی 11:40 از کتابِ دانیال به این نکته اشاره شده است که پاسخی سریع به یورشِ شاه جنوب داده خواهد شد. مانند مدلِ نازی­هایِ جنگِ جهانی دوم. شاهِ جنوب احتمالاً خیال می­کند که آلمان مانند امریکا، که در بهترین حالت مردّد است، عمل می­کند. که اگر این­گونه فکر کند، آماده­ی شکستی تلخ شده است. مدل جنگی که در این­ آیه توصیف شده­است تا حدودی کشوری که رهبریِ پادشاهِ شمال را دارد آشکار می­کند. آلمان­ها در جنگ چون نور حرکت می­کنند، برعکسِ روسیه­ی خرس[3] و کُند.

در جریانِ برخوردِ شاهِ شمال با شاهِ جنوب، شاهِ شمال پیروز خواهد بود. پس از آن، شاهِ شمال با بقیه­ی کشورهایِ عربی که با ایران هم­پیمان نشده­اند متّحد می­شود تا امریکا، انگلیس و یهودیه (که امروزه اسرائیل خوانده می­شود) را نابود کند. پس از آن­که آتش جنگ در خاورمیانه افروخته شود، نیازی مبرم به یک برقرارکننده­ی صلح در اورشلیم احساس خواهد شد. بدون شک شاه شمال این وظیفه را بر عهده می­گیرد اما پس از آن خود به سرعت جنگ­افروزی را ادامه می­دهد.

سپس روسیه و چین، شاهِ شمال را از حمله هراسان می­کنند. «ولی از مشرق و شمال اخباری به گوش او خواهد رسید و او را مضطرب خواهد ساخت، پس با خشم زیاد برگشته، در سر راه خود بسیاری را نابود خواهد کرد.» (دانیال 11:44) آن­گاه پادشاهِ شمال شکست خواهد خورد. «بین اورشلیم و دریا اردو زده، خیمه های شاهانه­ی خود را برپا خواهد کرد، ولی در همان­جا اجلش خواهد رسید و بدون آن­که کسی بتواند کمکش کند، خواهد مرد.» (آیه­ی 45) ما در این­جا یک رهبرِ کبیرِ مذهبی با خیمه­هایی شاهانه مشاهده می­کنیم که قرارگاهِ خودش را به اورشلیم انتقال می­دهد. امّا اجلِ او نیز به سر می­رسد. چرا؟

در سال 1994، قبل از برگزاریِ جشن­هایِ هزارساله­ی افراطیِ واتیکان، پاپ جان پاول دوم این بیانیه را خواند: «ما بر این باوریم که با نزدیک شدن به سالِ 2000، اورشلیم به شهرِ آشتی برای تمام جهان تبدیل خواهد شد و همه­ی مردم قادر سفر به آنجا خواهند بود، بخصوص معتقدانِ به ادیانِ ابراهیمی.»(کارناوالِ 3 آوریل 1994) پاپ این جمله را بسیار دقیق بیان کرد: «اورشلیم به شهرِ آشتی برایِ تمامِ جهان تبدیل خواهد شد.» امّا خودش این گفته را باور نداشت.

عیسی مسیح در آینده­ی بسیار نزدیک ظهور خواهد کرد و او آشتی را برایِ تمام جهان می­آورد! به­همین دلیل است که در این آخرالزّمان، این­قدر خشونت در اورشلیم وجود دارد. شیطان می­داند که قرار است خداوند از اورشلیم بر زمین و کائنات حکومت کند. کتابِ مقدّس می­گوید که ما شاهدِ جنگِ ادیان خواهیم بود که دنیا را به لرزه می­اندازد! هنوز زمان باقی است تا این پیش­گویی به واقعیّت بپیوندد. البته شیطان قطعاً از این پیش­گویی بیزار است زیرا در آن زمان به چاهی بی انتها انداخته خواهد شد.(مکاشفه[4] 3-20:1)  انسان چه آینده­ی باشکوهی دارد. و سرچشمه­ی همه­ی این شکوه اورشلیم خواهد بود!


[1]  ترور در لغت به معنایِ ترس زیاد، وحشت، بلا و بچه­ی شیطان است.

[2] Strong's Concordance

[3] Russian bear : یک سمبل جهانی درباره روسیه است(بیشتر برایِ تمسخر) که از قرنِ هفدهم تا به­حال به­کار می­رود. مانند گربه برایِ ایران.

[4] Revelation 20:1-3


شما میتوانید PDF انگلیسی این کتاب را با عضویت رایگان در سایت ترومپت یا از طریق این لینک دانلود کنید. و همچنین میتوانید فایل PDF ترجمه دو فصل اول این کتاب را از این لینک دانلود کنید.

<

هنگامی­که ایران توانایی تروریستی خود را در آب­های خلیج فارس در سال 1993 به نمایش گذاشت «گزارشِ واشنگتن درباره خاورمیانه»[1] بیان کرد: «به نظر می­رسد که ایران دارد توانِ تهاجمیِ خود را به کشور­های همسایه است می­سنجد...»(ژولیه 1993) این مشیِ تحمیل­کننده و قلدرمآبانه[2] زمانی اثبات شد که ایران در مارسِ 2007، 15 دریانورد انگلیسی را در آب­هایِ عراق دست­گیر کرد و برایِ 13 روز آن­ها را اسیر کرد.

صحنه برایِ گروهی مسلمان از کشورهای مختلف که توسط ایران رهبری می­شوند آماده شده، درست همان­طور که در پیش­گویی­ها درباره «پادشاهِ جنوب» آمده است؛ که قرار است به پادشاهِ شمال، یعنی اتّحادیّه اروپا، یورش برد. «و در آخرالزمان، پادشاه جنوب بر او یورش[3] خواهد برد. و پادشاه شمال با ارّابه ها و سواران و کشتی­های بسیار همچون گردباد به مقابله با او خواهد آمد و سیل آسا به سرزمین­های زیادی یورش خواهد برد.»(دانیال 11:40) فراموش نکنید که این پیش­گویی درباره­ی آخرالزّمان است.

ایران یک سیاست خارجه­ی تهاجمی[4] دارد. (از ثیاقِ جملات برمی­آید که نویسنده تفسیر جمله­ی «پادشاهِ جنوب بر پادشاهِ شمال یورش می­برد» را «یورش بردنِ سیاست خارجه­ی ایران به غرب» تأویل کرده است! مترجم) پس از پایانِ جنگِ ایران و عراق در سال 1988، ایران حجم عظیمی از مهمّات جنگی را برای پشتی­بانی از سیاست خارجه­ی تهاجمی­اش انباشته است؛ و انبارِ مهمّاتِ ایران حاوی سلاح­هایِ شیمیایی و بیولوژیکی است.

پادشاه جنوب، یا ایران، «بر او یورش خواهد برد» که «او» پادشاهِ شمال است؛ اتّحادیه­ی اروپا. فرهنگ­نامه­ی عبری-کلدانیِ[5] جِسِنیوس[6] کلمه­ی "Push" یا «یورش»  را این­گونه معنی می­کند: «ضربه زدن به­وسیله یک حیوانِ شاخ­دار» یا «ضربه زدن با شاخ». این اصطلاح «مجاز از یک پیروز است که همه­ی دشمنانِ مقابلش را شکست می­دهد». همچنین این اصطلاح معنیِ جنگِ تحمیلی نیز می­دهد.  «یورش» یک کلمه­ی تند و خشن است. بدون شک این یورش حولِ محور یهودیه­ی وابسته به کتاب مقدّس(امروزه اسرائیل خوانده می­شود) و اورشلیم می­گردد. درست همانند برخوردهایی که در زمانِ جنگ­هایِ صلیبی صورت گرفت. اورشلیم سوّمین شهر مهمّ مذهبیِ جهانِ اسلام است. پاپ جان پاول دوّم در منظر عموم گفت که احتمالاً فرماندهیِ کلیسایِ کاتولیکِ روم به اورشلیم منتقل خواهد شد.

این دو دینِ بزرگ و قدرتمندِ دنیا، هر دو به شدّت خواستارِ اورشلیم هستند. بسیاری از مردم فکر می­کنند که روندِ آشتیِ اسرائیلی و دیگر مذاکراتِ مشابه، به آشتی منجر می­شوند. امّا برعکس، به واقع آنها به جنگ منتهی می­شوند.

سیاست خارجه­ی پرخاش­جو و پر سر و صدایِ ایران حتماً به جنگ ختم می­شود. ایران هم می­تواند تسخیر کند و هم تسخیر شود. پیش­گویی­هایِ کتابِ مقدس به خوبی روشن می­کند که ایران قرار است تسخیر شود؛ امّا نه به دستِ امریکا و انگلیس. این دو کشور قبل از به واقعیت پیوستنِ این پیش­گویی­ها دچارِ تخریبِ اقتصادی و اجتماعی خواهند شد. اگر این­گونه نیست پس چرا در این جنگ­هایِ پیش­بینی شده امریکا رهبر نیست؟ یا حداقل درگیرِ این جنگ نیست؟ ابرقدرتی جدید در اتّحادیّه­ی اروپا در حالِ شکل­گیری است. کتابِ مقدّس این نیرویِ جدید را پادشاهِ شمال نام می­نهد. فقط یک پادشاه می­تواند پادشاه دیگری را از بین برد. زمانی که انگلیس و امریکا ابرقدرت، یا پادشاه، بودند به تاریخ پیوسته است. و باید دلیلِ آن­را بدانیم.

آیا ما می­توانیم این ابرقدرتِ جدید در صحنه­ی جهانی را ببینیم؟ بله، می­توانیم. شما با تماشا و تعقیب کردنِ آلمان و فرانسه می­توانید به بینش خوبی در این زمینه برسید. امریکا و انگلیس، آلمان را در دو جنگِ جهانی مغلوب کردند. سپس آلمان­ها را به ساختنِ کشورشان هدایت کردند؛ مخصوصاً بعد از جنگ جهانی دوم. انگلیس و امریکا فرانسه را در هر دو جنگِ جهانی حفظ کردند. فرانسه و آلمان هر دو دلایل کافی برای دوستی با امریکا و انگلیس را دارند؛ امّا واقعیت عکسِ این قضیه است. هرروز عناوینِ رسانه­ها این واقعیت را به ما نشان می­دهند. باور کنیم یا نکنیم، خدا در حال پرورشِ این دو قدرتِ اروپایی برایِ تنبیه انگلیس و امریکاست.



[1] Washington Report on Middle East Affairs

[2] Pushy

[3] Push

[4] A foreign policy with a lot of "push"

[5]  : Chaldee کلده یا کلدان (به اکدی māt Kaldu  ) :نام یکی از بخش‌های تمدن بابل است که در هزاره اول قبل از میلاد مهمترین حکومت میان‌رودان را تشکیل می‌دادند.

[6] Gesenius' Hebrew-Chaldee Lexicon


شما میتوانید PDF انگلیسی این کتاب را با عضویت رایگان در سایت ترومپت یا از طریق این لینک دانلود کنید. و همچنین میتوانید فایل PDF ترجمه دو فصل اول این کتاب را از این لینک دانلود کنید.

<

دو ملت لیبی و اتیوپی در آیه­ی 11:43 از سفرِ دانیال در کنار مصر نام برده شده اند. این دو ملت قطعاتی هستند که پازل استراتژی اسلام رادیکال را کامل می­کنند. آن استراتژی بنیان های آمریکا و اروپا را خواهد لرزاند!

«اما ] شاه شمال [ بر گنج های طلا و نقره و بر همه­ی اشیاء نفیس مصر غلبه دارد و مردم لیبی و اتیوپی خراج­گزارانِ او خواهند شد­.[1]» (دانیال 11:43) . چرا خداوند در وحی از لیبی و اتیوپی یاد می­کند؟ هیچ کلمه­ای در کتاب مقدس خداوند، بی­دلیل نیامده است. حتماً خداوند به دلیل مشخصی نام این دو ملت را در کنارِ مصر در یک آیه آورده است. این آیه می­گوید که قرار است لیبی و اتیوپی نیز با ایران هم پیمان شوند!

تفسیر سونکینو[2] در این باره، اینگونه توضیح می­دهد: «یا به لشکر او می­پیوندند یا خود را تسلیم و گوش به فرمان او می­کنند.» فرهنگ­نامه­ی عبری-کلدانی جِسِنیوس[3] اصطلاحِ «at his steps» را «در مصاحبت با او» معنی می­کند. ترجمه مُفات[4] اینگونه است : « تعقیب کردنِ سلسله­ی وی یا حیله­ی وی»

پس شما نیاز دارید لیبی و اتیوپی را رصد کنید. آن­ها قرار است تحتِ کنترل سنگین ایران، شاه جنوب، بروند. دلیل مقهور ماندنِ آنها در پیروزی شاه شمال نیز همین است. چرا ایران علاقه­ی زیادی دارد تا مقداری از کنترل لیبی و اتیوپی را به دست گیرد؟ جوابِ این سوال برای من، توطئه است.

تنها چیزی که نیاز دارید، یک نقشه­ی خاورمیانه با تأکید بیشتری بر دریایِ مدیترانه و سرخ است. آنگاه شما خواهید فهمید که چرا پادشاهِ جنوب ، یا اسلامِ افراطی، علاقه زیادی به ایجاد اتحاد با این دو سرزمین؛ یا به کنترلِ آنها دارد.(همانطور که این علاقه را در زمینه­ی مصر و تونس دارد.) آنها در سواحلی واقع هستند که مهم­ترین مسیرِ تجاری جهان را داراست!

هرکسی که اتیوپی را کنترل کند یا شدیداً بر آن اثربگذارد، بدون شک منطقه کوچکی از اریتره و جیبوتی را در خط ساحلی دریای سرخ کنترل خواهد کرد. این مناطق به تازگی از اتیوپی جدا شده و اعلام استقلال کرده­اند. همچنین، من اعتقاد دارم که در کتاب مقدس این دو قسمتِ کوچک بعنوانِ بخشی از اتیوپی به حساب آمده­اند.

اعاده­ی کنترل بر کانالِ سوئز کافی نیست. مصر در سال 1956 سعی داشت این کنترل را در دست گیرد؛ با این­حال انگلیس و فرانسه و اسرائیل، مصر را با یک حمله از آنجا بیرون راندند. امّا اگر ملّتی اسلام­گرا و افراطی با نیرویِ هواییِ قدرتمندی که مسلّح به گلوله­ و موشک­ است بر این مسیر تجاریِ دریایی احاطه داشته باشد، آنوقت نتیجه چه می­شود؟ این مسئله به ایران یک قدرت بالقوه برای کنترل تجارت در این مسیر دریایی را می­دهد. اسلامِ افراطی انتقال نفت مورد نیاز امریکا و اروپا را می­تواند متوقف کند.

ایران بالقوه می­تواند کنترل اورشلیم، سومین مکان مقدس مسلمانان، را در دست گیرد. من مطمئنم که اورشلیم برای ایران بیشتر از نفت اهمیت دارد. مسلمانان برایِ حدودِ1500 سال با صلیبیّونِ کاتولیک بر سرِ تصاحبِ اورشلیم جنگیده­اند. پیشگوییِ کتاب مقدس به ما می­گوید که آخرین جنگِ صلیبی در پیشِ رو است. تصرف اورشلیم توسط ایران، به یکباره باعث واکسینه شدن جهان اسلام خواهد شد. با این تصرف بسیاری از مسلمانان افراطی برای تاثیر بر دیگر کشورها در خارج از خاورمیانه پخش خواهند شد و این اتفاق منجر به آشوب­ها و ترورهایِ خطرناک در اروپا، آسیا و امریکا خواهد شد.

امپراتوری قریب الوقوعِ رومِ مقدّس، که ابرقدرتی است با 10پادشاه و کاتولیسم بر آن حکم­فرما است و توسط فریبنده­ترین و خشن­ترین آلمانی که تا به­حال وجود داشته هدایت می­شود، درک می­کند که این التهاب عربی می­تواند همچون آتشی­ عظیم، همه­گیر شود. بسیاری از کاتولیک­ها اورشلیم را بعنوان مهم­ترین مکانِ مذهبی خود به حساب می­آورند.

اگر ایران کنترل این مسیر را در دست گیرد، می­تواند یک شَبِه، خسارت و هرج و مرج عظیمی را در امریکا و اروپا ایجاد کند. آلمان و واتیکان، قلب امپراتوری مقدّس روم، به پادشاه جنوب اجازه نخواهند داد تا بر اورشلیم و مهم­ترین مسیر تجاری جهان مسلّط شود.

من برنامه­ای تلویزیونی با عنوان «کلیدِ داوود» را در تاریخ 27 ژانویه 2011 اجرا کردم. در این برنامه از بینندگان درخواست شد تا اتیوپی و لیبی را به دلیل مطلبی که به تازگی متوجه شده بودم، تحت نظر داشته باشند. در آن زمان تقریباً هیچ خبری از لیبی در رسانه­ها وجود نداشت. لیبی به نظر آرام می­آمد ولی کمتر از یک ماه بعد، جنگ داخلی شروع شد.

شما باید منتظر باشید تا لیبی و اتیوپی با شدت و سرعت وارد اردوگاهِ اسلامِ افراطی شوند. پادشاه جنوب احتمالاً قصد دارد تا از طریق قدرتِ مسیرِ تجاری­اش، بر پادشاه شمال یورش برد. این حرکت، نمایشی بیش نخواهد بود! امپراتوری مقدس روم با پاسخی سریع و سخت و حمله­ای سیل­آسا، ایران و اسلامِ افراطی را درخواهد نوردید.

کنترلِ ایرانی-عربی بر دریای سرخ و مدیترانه، دلیلِ اصلی شرکت نکردنِ امریکا در باب 11 از کتاب دانیال و در جنگِ خاورمیانه است. اقتصادِ ما متزلزل است؛ دلار به شدّت ضعیف شده­است و ایران می­تواند امریکا را تهدید کند و یا حتّی نفتِ ما را قطع کند و اقتصادِ امریکا را خرد و متلاشی کند تا امریکا را از این جنگ خارج کند.

پیشگویی­هایِ مرتبط با لیبی و اتیوپی، دستِ استراتژی نظامی ایران را رو می­کند. ما بیش از 15سال پیش درباره جاه­طلبی جهانیِ ایران سخن گفتیم و از آن موقع تا به حال، این حسّ تمامیت­طلبیِ ایران روز به روز بیشتر شده است.



[1] Shall be at his steps

[2] Soncino

[3] Gesenius' Hebrew-Chaldee Lexicon

[4] Moffatt


شما میتوانید PDF انگلیسی این کتاب را با عضویت رایگان در سایت ترومپت یا از طریق این لینک دانلود کنید. و همچنین میتوانید فایل PDF ترجمه دو فصل اول این کتاب را از این لینک دانلود کنید.

چند سال قبل از سقوط شاه، انورالسادات، رهبر مبارز مصر و خاورمیانه بود. برای مثال او در جنگ «یوم کیپور[1]» علیه اسرائیل، رهبرِ اصلیِ جهانِ عرب بود. مدتی بعد دنیا شکّه شد! علی الخصوص جهانِ عرب. تقریباً در زمانِ سقوط شاهِ ایران بود که در کمالِ حیرت، آقای سادات به منادی آشتی­ِ کشورهایِ خاورمیانه[2] تبدیل شد. او با سخن­رانی در کنیسه­ی یهودی(پارلمانِ اسرائیل) اعرابِ افراطی را سخت خشمگین کرد. در واقع در آن زمان تنها یک نفر در حالِ آشتی دادنِ خاورمیانه با غرب بود ولی او با این کار داشت برخلافِ جریانِ اسلام­گراییِ افراطی قدم بر می­داشت. آقای آرمسترانگ در اواخر عمرش با دو رئیس­جمهور وقتِ مصر، یعنی سادات و حسنی مبارک، ملاقات کرد. این نکته بسیار قابل توجه است که او این جمله را به هردویِ آنها گفت: « ما[3] به آشتی دست پیدا نکردیم مگر اینکه خدا یا الله آن­را به ما هدیه کرد.»

در سال 1981، مایک والاس[4] از برنامه­ی تلویزیونی «60 دقیقه» با آیت الله خمینی، کسی که تنها 2سال پیش به قدرت رسیده بود، مصاحبه­ای کرد و در آن مصاحبه به خمینی گفت که سادات وی را «دیوانه» خوانده است. تقریباً چند روز بعد، رئیس­جمهور سادات به قتل رسید! این همان مدل قدرتی است که رهبرِ اسلام­گرایانِ افراطی در اختیار دارد. امریکا و جهان اجازه دادند که این قدرتِ شیطانی مسیرِ تاریخ را تغییر دهد. الآن تروریسم در سرتاسر جهان حاکم است. امریکا میل و رغبتی ندارد تا این کشورِ حامیِ دیوانگی را توقیف کند و این در حالی است که متوقف کردنِ ایران می­توانست آسان باشد. زمانی­که ترورِ سادات اتفاق افتاد، آقای آرمسترانگ گفت: «این نقطه­ی عطف در مسیرِ تاریخ خاورمیانه است.» امّا ظاهراً کسی در رسانه­ها ندید، یا این­که نخواست ببیند، که این اتفاق چقدر برای جهان تکان دهنده است و تقریباً همه آن­را دستِ کم گرفته بودند. شبکه­ی تروریستی ایران به­طرز وحشتناکی خوب کار می­کند.

آقای سادات بخشی از فرایند تغییر خاورمیانه به نفع جهان بود. او در برابر بسیاری از مردمِ خود و جهانِ عرب مقاومت کرد تا بتواند با اسرائیل آشتی کند. او با ترجیح دادن منافع جهان و مصر بر امنیت شخصی­اش ثابت کرد که مردِ واقعاً بزرگی است. اگر رهبران امریکا و انگلیس شهامتی همچون شهامتِ او را از خود نشان می­دادند، آنها الآن می­بایست با ایران روبرو می­شدند. به دلیل ضعف امریکا و انگلیس و اسرائیل بود که خاورمیانه، به پیروی از پادشاهِ ترور، بعنوان رهبر، پرداخت.

اسلام­گرایانِ افراطی، در زمینه­ی ترورِ رهبران بسیار توان­مند هستند. احتمالاً  سخنگویِ پارلمانِ مصر، نفرِ دوم کشور در آن زمان، رفعت المحجوب، را نیز آنها ترور کردند. افرادِ مسلّح سوار بر موتور سیکلت به سمت صندلی راننده­ اسپری پاشیدند و وی را با اسلحه­ی رگبار، ترور کردند. در پشت ترور احمد بودیوف، رئیس جمهور الجزایر، در سال 1992 نیز احتمالاً این افراطیون حضور داشتند. نیروهای افراطی در صدد زمین زدن دولت معتدل و غرب­گرای لبنان برآمدند و در همین راستا، ترورِ رفیق حریری، نخست وزیر لبنان، در سال 2005 بوسیله­ی یک ماشین بمب­گذاری شده، سرآغازی بود بر ترورهای زنجیره­ای چهره­هایِ شاخصِ ضد سوریه­ای در لبنان. در سال 2008 ائتلافِ دولت تسلیم شد و دولت جدیدِ طرفدارِ حزب­الله شکل گرفت. در ژوئن 2011، حزب­الله در یک کودتایِ نرم، سعد حریری، نخست وزیر مورد حمایت امریکا در لبنان، را برکنار کرد، و کاندیدای مورد نظر خود را جانشین وی کرد. این­ها نمونه­ی­ کوچکی بودند از تاثیراتی که اسلام­گراییِ افراطی می­تواند در خاورمیانه داشته باشد.

در سال 2011، تغییرات اساسی و عظیمی در مصر رخ داد؛ همانند آنچه که در انقلاب اسلامی ایران در سال 1979 گذشت. به مدت 30 سال، رئیس­جمهور مبارک، در برابر افراطیون مقاومت کرد و با امریکا و اسرائیل دوست ماند. او در مقابل مسلمانانِ افراطی و در برابر خشونتشان علیه اسرائیل و دیگر ملّت­ها ایستادگی کرد. او در جنگِ امریکا، انگلیس و اسرائیل علیه تروریسم، متّحدی قدرت­مند برایشان بود. او بر سرِ نرسیدنِ ایران به بمب هسته­ای جنگید و رئیس جمهور مبارک، قدرت لازم را برای کنترلِ مخالفِ اصلی خود، یعنی اخوان­المسلمینِ تندرو، اعمال کرد. گویا رهبرانِ ما هنوز متوجه نشده­اند که مبارک هر روز می­بایست چه سر و کلّه­ای با اخوان­المسلمین می­زد! زمانی­که تظاهرات در ژوئنِ 2011 در قاهره به اوج خود رسید و خشم مردم منفجر شد؛ رئیس­جمهور اوباما موضع خود را روشن کرد و در کنارِ معترضانِ ضدّ مبارک قرار گرفت. با وجود نتایجِ مثبتِ مبارک، حکومتِ امریکا، از ابتدای تظاهراتِ انبوهِ مردمِ مصر شروع به تحقیرِ وی در ملاء عام کرد. امریکا به دوستِ سی ساله­ی خود به کلّی خیانت کرد. اما حاصلش چه شد؟ نتیجه این شد که نفوذ امریکا در خاورمیانه به حد صفر رسید! ظرف مدّتِ تنها چند هفته، مبارک اخراج شد، دولت بی­ثبات شد و ایران شروع به نفوذ در مصر کرد.

آیه 11:42 از کتاب دانیال اشاره می­کند که مصر با شاه جنوب، یا همان ایران متحد خواهد شد. این پیشگویی اشاره کرده است که تغییرات گسترده­ای در سیاست­های مصری رخ خواهد داد! ما وقوعِ این اتفاق را از سال 1994 هشدار می­دادیم، و حالا مصر را ببینید. سیاست خارجی و گرایش سیاسی مصر به روشنی در حال تغییر است به­طوری­که تهدیدی در راستایِ تغییر منطقه است. حتّی در سال 2007، ایران و مصر شروع به رونق بخشیدنِ روابط خود در جهت ایجاد روابط کامل دیپلماتیک کردند. در ژانویه 2007 مبارک با سخنگوی مجلس ایران دیدار کرد که در حدود 30 سال گذشته این اولین ملاقات در این سطح  بود. این واقعیت که مبارک خودش این ملاقات را تدارک دیده بود نشان می­دهد که وی در کشورش تا چه حد تحت فشار نیروهای طرفدارِ ایران بوده است. بعد از برکناری او، نیروهای طرفدارِ ایران کاملاً بر اوضاع مسلّط شده­اند.

قبل از این­که مبارک مقامش را ترک بگوید، هشدار داد که: «آنها ممکن است راجع به دموکراسی نطق کنند امّا نتیجه افراط­گرایی و اسلامِ افراطی خواهد بود.» بله، در واقع، این همان چیزی است که می­بینیم! اخوان­المسلمینِ افراط­گرا، بزرگترین و شناخته­شده­ترین گروهِ سیاسیِ مصر، کنترل کشور را در دست گرفته است. چندی بعد نیویورک تایمز نوشت: «اخوان­المسلمین ،گروهی اسلام­گرا که یک­بار توسط حکومت توقیف شده بود، در خطّ مقدّم کسانی است که هم­دستِ پنهانِ دولتِ نظامی گشته­اند و بسیاری می­ترسند که آنها تغییرات بنیادین را بی­نتیجه بگذارند.» همچنین واضح است که فعّالان جوان و تحصیل کرده­ی سکولار،که در ابتدا، انقلابِ بدون ایدئولوژی را حرکت دادند، دیگر نیروی سیاسی­ِ هدایت کننده­ی جریان نیستند... آنچه که بسیاری را شگفت­زده می­کند، ارتباط خوان­المسلمین با ارتش است که وی را بدنام می­کند...»

عالیجاه زاروین[5]، تحلیل­گرِ ارشد گروهِ بین­المللی بحران[6] گفت: «مدرکی است که نشان می­دهد اخوان چندی بعد با ارتش نوعی معامله داشته است. این برای ارتش منطقی است. ارتش خواهانِ ثبات و خروجِ مردم از خیابان­ها است. اخوان همان گزینه­ای است که ارتش با آن می­تواند صدهزار نفر جمعیت را از خیابان­ها بیرون کند...»

«در آن زمان سوال این بود که آیا اخوان با ساختاری ابرتشکیلاتی قدرت را تصرّف می­کند یا خیر؟ به نظر می­رسد که این کار را کرده است.» (24 مارس 2011) به دلیل این­که اخوان­المسلمین بسیار تشکیلاتی و موردِ حمایت ایران است، توانست قدرت را به دست گیرد. آیا ما چشممان را به روی قدرت ایران بعنوانِ عروسک گردانِ این گروه­ها در پسِ پرده بسته­ایم؟ این دقیقاً همان اتفاقی است که به تدریج در ایرانِ سال 1979رخ داد.

بسیاری از مردمِ غربی امیدوارند که بازتابِ دموکراسی و آشتی را در مصر ببینند. ولی مردمِ مصر چه می­خواهند؟ یک بررسی عمده توسط «مرکز تحقیقات پو»[7] در سال 2010 نشان داد که مردمِ مصر هیچ علاقه­ای به مدلِ غربیِ دموکراسی ندارند! در واقع آن­ها قانون اسلامیِ محض می­خواهند. به نتایج به دست آمده از آمارگیری پو توجه کنید:

·         دقیقاً 85% مسلمانانِ مصر، خواستارِ تاثیرِ قوی اسلام در سیاست­های حکومت هستند.

·         تقریباً همین تعداد، اعتقاد دارند که کسانی که از اسلام خارج می­شوند باید کشته شوند.

·         82% ، از سنگسارِ زناکاران حمایت می­کنند و 77% معتقدند دستِ دزدان باید قطع شود.

·         بیش از نیمی از مردم از تفکیک جنسیتی در محل کار حمایت می­کنند.

·         54% ، عملیات استشهادی را ،که باعث مرگِ غیر نظامیان می­شود، قابل توجیه می­دانند.

·         تقریباً نیمی از مردم نظر مساعدی نسبت به گروه تروریستی حماس دارند و از هر ده نفر، سه نفر نظر مثبت نسبت به حزب­الله دارند. حتّی یک پنجم از مصری­ها نظر مساعدی نسبت به القاعده و اوسامه بنلادن دارند.

·         در بین 18 ملّت مسلمانی که سازمانِ پو آمارگیری کرده است، مصر بالاترین میزانِ نارضایتی نسبت به امریکا را داشت: 82% از مصری­ها، امریکا را دوست ندارند.

مبارکِ قدرت­مند قادر بود نظرات افراطیِ مردمش را کنترل یا محدود کند. امّا این سدّ با کناره­گیری­اش شکسته شد. بسیاری در اسرائیل و غرب، تاثیر اخوان­المسلمین و حمایت­هایش از سیاست­های مردمیِ ضدّ اسرائیلی­ را دستِ کم گرفته بودند. جنبش مسلمانان که توسط اخوان­المسلمین شکل گرفت، در حال حاضر در حال دریافت سیلی از حمایت­ها از داخل و خارج مصر است. دیگر هیچ رهبری قادر نخواهد بود تا در مقابل این سیلِ اعتقاداتِ راسخِ مردمِ مصر مقاومت کند. این­ها همه به دست ایران و رابطه محکمش با اخوان­المسلمین محقق شده است.

در نتیجه­ی این احساساتِ مردمیِ طرفدارِ ایران که در خیابان­ها سرازیر شد، دولت موقتِ مصر تلاش کرد تا سریعاً روابط دیپلماتیکش را با ایران از سرگیرد. در مارس 2011 مصر اعلام کرد که می­خواهد فصل جدیدی از روابط با ایران را آغاز کند. پاسخ تهران در قبال این اظهارات، فرستادن سفیری به مصر برای اولین بار بعد از قطع روابط دو دولت در سال 1978 بود. همچنین دولت مصر تلاش کرد با حماس ارتباط برقرار کرد. حماس تشکیلاتی اسلامی در فلسطین است که توسط ایران حمایت می­شود و در گذشته قاهره از آن دوری کرده بود.

در این آخرالزمان، پیش­گوییِ کتابِ دانیال در مقابل چشمانمان در حالِ پیوستن به واقعیّت است؛ و دلیلِ آن، اصرار ایران در حمایت از اسلامِ افراطی است. امّا این سیاست خارجه­ی تهاجمی به گونه­ای ایران را نابود خواهد کرد که هیچ­کس نمی­تواند تصوّر کند.



[1] Yom Kippur war

[2] مترجم: منظور آشتیِ کشورهای عربی با اسرائیل است

[3] مترجم: امریکا و مصر

[4] Mike Wallace

[5] Elijah Zarwin

[6] International Crisis Group

[7] Pew Research Center


شما میتوانید PDF انگلیسی این کتاب را با عضویت رایگان در سایت ترومپت یا از طریق این لینک دانلود کنید. و همچنین میتوانید فایل PDF ترجمه دو فصل اول این کتاب را از این لینک دانلود کنید.

<