سینمایی «غیر قابل تصور=Unthinkable» که ترجمه های مختلفی مانند «باورنکردنی» نیز از نام آن موجود است محصول سال 2010 امریکاست که مستقیماً برای شبکه خانگی امریکا (و نه سینما) تولید شده است. برای مواجهه با هر فیلمی مانند هر کتاب یا حتی هر سخنی، پیش از دانستن خود موضوع، باید دانست مخاطب موضوع کیست؟ همانطور که از نحوه انتشار فیلم مشخص است، مخاطب اصلی آن مردم مغرب زمین و به خصوص امریکاییها هستند نه مردم دیگر کشورها. بنابراین در این فیلم باید دید که حکومت امریکا چگونه با مردمِ خودش دربارهی اسلام صحبت میکند و جنایتهای خود را توجیه میکند؟
درباره فیلم به ذکر چند نکته مختصر بسنده میکنم و به شرح کامل داستان نمیپردازم به همین دلیل دیدن فیلم را برای مخاطب عزیز ضروری میدانم. حرف و لُبّ کلام کارگردان و نویسنده فیلم آن است که برای توقف و حفظ و نجات جهان باید به هر کاری علیه دشمن دست زد. فیلم که تماماً روایتگر شکنجه یک مسلمان است سه چهره اصلی دارد. «یانگر» امریکاییِ مسلمان و عضو اسبق نیروهای دلتاست که در سه شهر امریکا بمب گذاری هستهای کرده است. «اچ» سیاهپوست مأمور CIA و «برودی» مأمور زن FBI ا
ست. فیلم در واقع از دقیقهی 13 شروع میشود و تا قبل از آن در حال شخصیت پردازی است. اچ مأموری خشن، باهوش، عاقل و در واقع شخصیت مثبت داستان است. برودی نیز زنی دلسوز، مقرراتی، سخت کوش و احساساتی است. یانگر نیز شخصیت باهوش، عاقل، مصمم، معتقد و مکتبی است و در واقع نقطه روبروی اچ است. البته در حقیقت از نظر ما او مؤمن و معتقد نیست چون دست به بمب گذاری زده است. امّا چرا مسلمانِ فیلم را طبق بسیاری از دیگر فیلمها و تصویرهایی که ارائه میکنند یک عرب انتخاب نکردهاند؟ دلایل متعددی میتواند داشته باشد امّا به نظر من مهمترین دلیل این است که میخواهند او را یک فرد باهوش و عاقل نشان دهند. در واقع در جاهایی که عربها (که ایرانیها را نیز زیرمجموعه عربها تصویر میکنند) را نشان میدهند آنها را علاوه بر مصمم بودن، معتقد و مکتبی بودن، احمق و کودن نیز نشان میدهند. در این فیلم، یانگر یا یوسف از همه افراد فیلم و از تمامی افرادی که در واقع نقش دولت و حکومت امریکا را نمایندگی میکنند باهوشتر است بگونهای که در نهایت او پیروز میدان میشود. از همین جهت است که نقش این مسلمان را به یک عرب نسپرده اند بلکه او را یک امریکاییِ مسلمان معرفی میکنند تا مبادا مخاطبین احساس کنند مردمان مشرق زمین عرضهی چنین کارهایی دارند. با این حال، یک بینندهی مسلمان، میتواند پس از اتمام فیلم از آن جهت که بالاخره یانگر بعنوان یک مسلمان توانست بر حکومت امریکا فائق آید احساس غرور کند (ورای عمل بمبگذاری که خلاف اعتقاد اوست). و این همان احساسی است که فیلمساز میخواست با سپردن نقش به یک امریکایی از بوجود آمدنش جلوگیری کند.
امّا برودی مهمترین شخصیت است. برودی در واقع نمایندهی مخاطب فیلم است. تماشاگر بیشتر از هر کس با برودی همزاد پنداری میکند. برودی در واقع کسی است که همچون تماشاگر فیلم برای اولین بار با صحنههای شکنجه روبرو میشود و مدام میخواهد جلوی آنها را بگیرد ولی در هر مرحله قانع میشود که نباید جلوگیری کند و باید اجازه دهد اچ، یانگر را شکنجه کند. در واقع هدف اصلی فیلم سرزنشِ برودی و در واقع سرزنشِ تماشاگر فیلم است. اچ در اوایل فیلم برودیِ تازه کار را بعنوان همکار بر میگزیند و در تمام مدت میخواهد به او بقبولاند که کاری که میکند درست است. در واقع اچ نماینده حکومت امریکاست که میخواهد به تماشاگر فیلم در تمام مدت بقبولاند که کاری که میکند درست است. در دیالوگی از فیلم اچ به برودی میگوید: «مشکل اصلی یانگر نیست، تو هستی.» این جمله پر معنا و دیگر دیالوگهای اینچنینی تماشاگر را نشانه رفتهاند و به مردم امریکا میگوید مشکل اصلی اسلام و خاورمیانه نیست، در واقع شماهایی هستید که با رفتار احساساتی (و نه عقلانی) خود جلوی فعالیت ما را میگیرید. در دیالوگ کلیدی فیلم که در دقیقه 36 و در توالت منعقد میشود برودی باز سعی بر باز داشتن اچ از شکنجه دارد و بحث را اینطور آغاز میکند: «شکنجه بدنی جواب نمیدهد» و به طعنه اچ را «سلاح مخفی و برتر ایالات متحده علیه دشمن» خطاب میکند که اچ پاسخ میدهد: «در مورد دشمن نیست، در مورد خودمونه... ضعف ما... ما سمتِ بازنده هستیم... ما ترسیدیم اما اونا نه... ما شک داریم، اونها یقین دارند...» برودی پاسخ میدهد: «ما ارزشهایی داریم» و اچ میگوید: «ارزشهای ما به قیمت جان چند انسان برامون تموم میشه؟... اون یارویی که اون بیرونه مشکل ما نیست، مشکل ما تویی» در واقع در این دیالوگ حکومت امریکا خطاب به مردم امریکا دلیل بازنده بودن امریکا را مسلمانان نمیداند بلکه، ضعف درونی و ضعف در اعتقاد مردمش به حکومت و ارزشهایش میداند. یک نکته ثابت در اکثر فیلمهای هالیوودی این است که توالت عمدتاً جایی است برای رد و بدل شدن دیالوگهای کلیدی و سخنان بزرگ در فیلم. در واقع شاید با این کار جلوی ایجاد این احساس که این حرفها شعار هستند گرفته میشود.
صحنهای از فیلم که در آن اچ، برودی را برای ماساژ گردنِ یانگر که بر اثر شکنجه اسپاسم کرده است به کار گرفته و در حال عادی کردنِ شکنجه برای او (و در واقع برای مردم امریکا) است.
در انتهای فیلم یانگر پیروز میشود و یک بمب هستهای منفجر میشود و چون در آخر برودی جلوی کار اچ را گرفت، در نهایت فیلم با احساسی جلوه دادن حرکتِ برودی وی را (و در واقع مردم امریکا را) متهم میکند. شکنجه که در این فیلم نماد پراگماتیسم و انجام هرآنچیزی است که برای دستیابی به مقصود لازم است از اتهام تبرئه شده است و قبح آن ریخته است. برای این کار کارگردان دقیقاً از شکنجه ها و تصاویری استفاده کرده است که در تصاویر منتشر شده از زندانهای مخوف امریکایی مانند ابوغریب شاهد بودهایم (مانند تصویر زیر که صحنهای از فیلم است). در واقع وی خواسته حساسیت عمومی نسبت به این زندانها و این دست تصاویر را کاهش دهد و عمل حکومت جنایتکار امریکا را موجه جلوه دهد بگونهای که اگر انسان غربی اینبار با تصاویر شکنجه در زندانهای امریکایی روبرو شد، قبل از محکوم کردن حکومت امریکا با خود فکر کند که: «شاید این شکنجه ها برای مبارزه با تروریسم ضروری باشند.»
در نهایت در نظام دو قطبی امریکا و با شرایط سیاسی آنجا، میتوان این فیلم را فیلمی از طرف حزب «جمهوری خواه» دانست که در آن «اچ» نقش حزب جمهوری خواه را بازی میکند و برودی نقش حزب دموکرات. در واقع نوعی کُری خوانی حزبی بین دو حزب نیز تلقی میشود. نکته آخری که باید خواننده از آن آگاه باشد این است که فیلمی همچون white house down فیلمی است که برای مخاطب خارج از امریکا تولید شده و نوعی کُری خوانی حزب دموکرات برای حزب جمهوری خواه است و فیلمهایی مانند unthinkable برای مصرف داخلی تولید شدهاند. این دو نوع نگاه را باید همزمان مورد مطالعه قرار داد و توجه کرد که امریکا با مردمِ جهان چگونه فریبنده سخن میگوید و در داخل چگونه صادقانه. درجهی اهمیّت فیلمی همچون unthinkable قطعاً بالاتر است چرا که صادقانهتر است.
اللهم اشقی الظالمین بالظالمین
سلام
فیلم قشنگی است. پیشنهاد میکنم ببینید