نمیدانم، شاید تا ته حرف را فهمیده باشید و از همین الان انتقادات خود را، یا همدردیهایتان را آماده کرده باشید. اما اجازه دهید حرف ناپخته و شاید تکراریام را بار دیگر بگویم. حرف قطعا از اسلام نیست، بلکه از مسلمانی ماست. از رویکردهای مضحک اخباری ما به مسائل و آکبند گذاشتن عقلهایمان. دو گروه مسلمان را تصویر میکنم:
1- مفسدین یا منافقین: حرف تکراری این است، که تا دست میگذاری روی یک مفسد، آبرویش از کعبه مهمتر میشود! مشکل این است که با رویکردهای غیرعاقلانه به دین، هر گروهی تفسیری ارائه میکند و فعل خویش را توجیه. مفسدین میتوانند در لوای ظواهر دینی کار خود انجام دهند و توجیه کنند و چه از این بهتر برای آنها؟ این قسمت حرفها که قطعاً قدیمی است. حداقل شریعتی هم اینها را (یا بهترش را) میگفت، محلش ندادیم!
2- سادهلوحان: امّا بخش دوم، ما مسلمانان سادهلوح هستیم (نه آن مسلمانان فاسد). مایی که همهچیز را بستیم به تقوای مردم. که آقا اگر شاه نباشد و چهارتا بچه مسلمان باشند حل میشود. اینکه اوّلش هست. بعد هم حتّی مثلا اگر گفته شود باید شفافیت باشد، باید مردم ببینند مسئولین چهکار میکنند، آنها باید پاسخگو باشند، گفته شد مگر شما به مسئولین اعتماد ندارید؟ آنها مسلمانند! آخوند است! سید است! سابقهی مبارزه دارد! فلان است! اصل بر اعتماد و برائت است! و اصلاً بعضی هم این را تئوریزه کردند که اصلاً چه معنا دارد شما وسیلهی آزمایش مسئولین را بگیرید؟ شما اگر کاری کنید که مردم و مسئولین نتوانند فساد کنند، آن وقت آنها چگونه آزمایش شوند؟ آزمایشهای الهی چه میشود؟ چطور خدا بفهمد کدامشان با تقواست کدام یکی بیتقوا؟ شما ساختارگرایان افراطی چرا میخواهید ساختارها را اصلاح کنید؟ باید فرهنگ را اصلاح کرد که این مردم و مسئولین فساد نکنند و الا اگر زمینههای فساد را از جامعه برچینید که دینداری این مردم بیارزش میشود! (این اُسکُلها نعوذ بالله علم و خرد خدا را با خود قیاس میکنند! وقتی ساختار فسادزا دارد مردم و مسئولین و فرهنگ را فاسد میکند، ما از این طرف با حرف زدن و توصیه و درخواست و التماس بیاییم فرهنگ را اصلاح کنیم و هیچکس هم شک نمیکند که چطور ممکن است با این کار جواب بگیریم؟!) کسانی هم که از این حرفها و استدلالها با روی باز استقبال میکنند همان گروه مفسدین و منافقین هستند! چرا استقبال نکنند وقتی گروهی از سادهلوحان از کف تا سقف حکومت دارند در حمایت از آنها چنین اراجیفی میگویند؟
باشد. فعلاً که خر شما سادهلوحان در حکومت میرود. خر خویش را برانید. امّا بدانید که خر شما خر شیطان است و به گروه مفسدین و منافقین سواری میدهد. 40 سال است همین حرفها را زدهاید و حالا نتیجهی آنها را در مملکت میبینید. اینها نتیجهی «اعتماد» سادهلوحانه است به آن ظواهر دینی. وقتی حکومت اسلامی بالقوه میتواند منافق تولید کند (که از همان روز اوّل انقلاب به مقیاس انبوه تولید کرد! آن شاهیهایی که یک شبه انقلابیتر از هر انقلابی شدند) عقل من حکم میکند اتفاقا اصلاً خوشبین و اهل اعتماد نباشم و دقیقاً بالعکس، ساختارها را چنان سفت و سخت و خودتنظیمگر بچینم و همهچیز را شفاف کنم که کسی به راحتی نتواند منافق شود.
بهرحال، پیشنهاد میکنم، مایی که عرضه نداریم، دست از سر اسلام برداریم! ولش کنیم. به نظرم سعید زیباکلام هم در این برنامهی اخیرش در جهانآرا همین را میخواست بگوید. حل این مشکلاتی که ما داریم، نیاز به اسلام ندارد. یک عقل سالم میخواهد! وقتی بانکداری اسلامی (!) مان را میبینم، به این نتیجه میرسم که بیایید یک چند سالی اسلام را مسکوت بگذاریم و صرفاً مبتنی بر عقل خودمان به حل مشکلات جامعه بپردازیم. بعد که از این منجلاب فساد در آمدیم، آن وقت نمه نمه و خیلی با احتیاط و ذره ذره، شروع کنیم به کاربست احکام اسلام در حکومت بیاندیشیم. مایی که الفبایی حکومتداری را هم بلد نبودیم، یکدفعه از بیخ هم خواستیم اسلامیاش کنیم، آنهم با رویکردهای سادهلوحانه. در وضعیت فعلی کشور، هر کسی که مسلمان نیست و اعتقادی به معاد ندارد، احمق است که به فکر دزدی و فساد نیست.
کلمات کلیدی:
شفافیت
فساد
- ۴
- سه شنبه, ۱۸ مهر ۱۳۹۶، ۰۷:۰۳ ب.ظ
:) . . . :(