بنده

زندگی با تغییر یک «حرف» می‌شود بندگی؛ اینجا هم، محل همان «حرف» ...

بنده

زندگی با تغییر یک «حرف» می‌شود بندگی؛ اینجا هم، محل همان «حرف» ...

دنبال کنندگان: ‎+۱۰۰ نفر
بنده را دنبال کنید

سحر مهرابی

سیاست درباره‌ی شریعت
جمعه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۷، ۰۹:۵۵ ب.ظ

سحر مهرابی در دیدار دانشجویی رمضان رهبری نقدهایی قرائت کرد. رهبری در مجموع پاسخ به همه‌ی نقدها اینطور گفتند:

بنده از مسائل کشور مطلعم و گزارش‌ها را می‌خوانم؛ معتقدم در همه‌ی این آرمان‌ها که اسم آوردم پیشرفت کرده‌ایم. آن جوانی که می‌گوید وضع خیلی بد است، من احساسش را تأیید می‌کنم اما حرفش را مطلقاً [نه].

اینطور که من می‌فهمم منظور رهبری این است که من آمار و اطلاعات و گزارش‌هایی دارم و من چیزهایی می‌دانم که شما نمی‌دانید و مبتنی بر آن چیزهایی که من می‌دانم و شما نمی‌دانید وضعیت کشور خیلی هم خوب است! به من اعتماد کنید.

و مسئله‌ی من دقیقاً همین است که به هیچ وجه اعتماد نمی‌کنم. به نظر بنده اصلاً اعتماد کردن هم نه عاقلانه است و نه اسلامی. شما اگر چیزی می‌دانید باید به همه بگویید. معنای شفافیت همین است، معنای دموکراسی همین است. معنای اینکه مردم غریبه نیستند هم همین است. شفاف کنید تا ما هم ببینیم آنچه شما می‌بینید را. اگر می‌گویید چیزی خوب است دقیق اشاره کنید. مثلا بگویید مبتنی بر فلان آمار و گزارش که می‌توانید بروید در فلان سایت اینترنتی ببینید وضع فلان‌قدر خوب است و فلان‌قدر بد است.

مثلا همین عید رهبری به آمار ضریب جینی اشاره کرد و آنرا خوب تفسیر کرد. بله، بنده هم آمار را دیدم و این آمار در دسترس همه است. و چون در دسترس همه است می‌توان صحبت رهبری را راستی‌آزمایی کرد و من آنجا دیدم که حرف رهبری قابل تفسیر است و به نظر بنده خیلی هم حرف درستی نبود. تصویر زیر را بنگرید. ضریب جینی در ایران طی چند سال قبل از انقلاب یکباره افزایش یافت (که به معنای افزایش در نابرابری است). به نظر میرسد این تغییر ناگهانی به دلیل افزایش یکباره قیمت نفت در همان سالهاست و دوباره تا سال 57 پایین می‌آید. بعد از انقلاب البته شاخص باز هم پایین می‌آید و تا 1365 شاخص بهبود می‌یابد. امّا پس از آن دیگر بهبودی در شاخص نمی‌بینیم. یعنی اگر انقلاب باعث بهبود وضع عدالت شده است در همان سه چهار سال اول بوده است و پس از آن با شیبی کم دوباره بی‌عدالتی در خال افزایش است تا اینکه سال 1384 می‌شود و دولت احمدی‌نژاد که می‌آید دوباره کمی شاخص بهبود می‌یابد. هرچند در این تصویر زیر مشخص نیست امّا از سال 1388 نیز شاخص دوباره روند صعودی به خود می‌گیرد و وضعیت عدالت بدتر می‌شود. تازه همه‌ی اینها از منابع آماری داخلی است. منابعی همچون CIA Factbook ضریب جینی ایران را حدود 0.44 تخمین زده‌اند. امّا با این آمار داخلی هم نتیجه‌ای که می‌توان گرفت این است که اگر انقلاب موفقیتی در بهبود عدالت داشته است در همان دهه‌ی نخست بوده است و پس از آن به تدریج وضعیت در حال بدتر شدن است حال آنکه رهبری به طور کلی در سخنرانی خود اشاره کردند که بهبود وضعیت عدالت نتیجه‌ی تلاش 40 ساله جمهوری اسلامی است.

به هر حال از این مثال اگر بگذریم منظور فعلی بنده آن بود که وقتی رهبری آمار و گزارش‌ها را شفاف کند و با استناد دقیق به آنها حرف خود را بزند (نه اینکه کلّی گویی شود و نتوان درستی آنرا بررسی کرد) قابل ارزیابی خواهد بود و برای بنده اگر این ارجاع و تفسیر درست بود قابل پذیرش و قابل اعتماد خواهد بود در غیر این صورت من نمی‌پذیرم که رهبری بگوید من چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید و وضعیت خوب است و شما باید اعتماد کنید. حالا نه اینکه رهبری دروغگو باشد امّا من نمی‌پذیرم با انسان مثل گوسفند برخورد شود: بالاخره دروغ مصلحتی به درد اینجا نخورد به درد کجا می‌خورد؟ در شرایط حساس کنونی باید یکجوری مردم را گول زد تا آرام شوند، حفظ نظام هم که از اوجب واجبات است پس باید یک دروغ مصلحتی گفت و این حیوانات را فعلاً رام کرد!

نظر شما چیست؟

تا کنون ۸ نظر ثبت شده است
فکر می کنم بعد این جمله اشاره می کنن که منظورشون نسبت به وضع قبل انقلابه.
به هر حال اولا نمی شه پیشرفت تو حوزه های مختلف تو این سال ها رو نادیده گرفت، ثانیا وضع پیشرفت کشور رو باید با شرایط خودش سنجید (از جهت مشکلات و تحریم ها و...) و ثالثا چیزی که مسلمه هر جا کار کردیم نتیجه گرفتیم. ولی وقتی خیلی ها کارشون رو درست انجام نمی دن ایشون در عین بیان نقاط ضعف، باید به نقاط مثبت هم اشاره کنن چون اصولاً تو کل مملکت تقریبا تنها کسی هستن که بین مسیولین رده بالا، حواسشون به این قضیه امیدبخشی (که البته الکی هم نیست) هست.
من خودم الان فوق العاده خسته ام از خیلی چیزا مثل خیلی های دیگه ولی جدا بدون این که بخوام ادا در بیارم واقعا امیدوارم به آینده.
آرمان های انقلاب آنقدر بزرگ و گسترده ان که طبعا ممکن نیست طی فقط چهل سال محقق بشن!
خیلی از کج سلیقگی ها و بی سلیقگی ها در مسایل مختلف فرهنگی اجتماعی که باعث وضع فعلی شده کم کم داره درک و برطرف می شه و به نظر من گریزی هم نبود از اتفاق افتادنشون.
این جامعه هم مثل هر جامعه دیگه ای تو مسیر ساخته شدن دچار اشتباه و اشکال و خطاهای زیاد می شه که به مرور و با گذشت زمان برطرف می شن. چرا برطرف می شن؟ چون الان نسلی رو داریم که اولا باورهای اعتقادی خودش رو داره و نمی تونه ازشون دل بکنه و ثانیا مظاهر تحجر قشر سنتی رو هم نمی دونه تحمل کنه. در نتیجه از تصادم فرهنگ مدرن با تحجر دینی در عصر حکومت اسلامی، گروهی شکل می گیرن (و تا حدودی هم شکل گرفتن) که به تعادل می رسن یا حداقل بگیم خیلی بهش نزدیک می شن و این سرنوشت محتومی خواهد بود. به عبارتی به خاطر ساختار خاص چند جانبه اسلام، در این برهه خاص و منحصر به فرد زمانی از اون خطری که دکتر شریعتی تو کتاب «سیمای محمد» در باب افراط و تفریط دوره ای جوامع، بهش اشاره می کنن، رد خواهیم شد و این سرنوشت محتوم، بزرگ ترین دلیل امید به آینده است.
البته اعتراف می کنم بهتر از این نمی تونم توضیحش بدم ولی تجربه کار تشکیلاتی باعث شده نگاهم به خیلی از مقولات در درجات بالایی تغییر کنه.

سلام
بهرحال امید داشته باشیم یا نداشته باشیم مسئله‌ی بنده اعتماد کردن بود و اینکه من به چیزی که نمیدانم اعتماد نمی‌کنم. با کلّی‌گویی و حرف‌های بچه گول زنک اعتماد نمی‌کنم. چه بسا همینجور کلّی‌گویی‌ها و ورود نکردن به جزئیات آدم را بیشتر مظنون می‌کند که چرا با مردم صادق و رو راست نیستند؟

امّا در مسئله‌ی رشد (که نسبت به متن فعلی حاشیه‌ای است) نیز نقدی دارم:
یک مغلطه‌ای که درباره‌ی این رشدی که میگید وجود داره اینه که باید یک ارزیابی کرد دید اگر انقلاب نمی‌شد رشد این شاخص‌ها در ایران چگونه طی می‌شد؟ شما هیچ حکومتی هم نداشته باشی 40 سال مردم یک کشور 80 میلیونی رو همینجور ول کنی خودشون رشد می‌کنند! مغلطه‌ی دیگر درباره‌ی رشد متوازن و پایدار است. شما ممکن است یکدفعه چهارتا سیاست در پیت بگذارید که تعداد مقاله‌های علمی کشور چندبرابر شود و آنرا شاخص قدرت علمی ایران بگذارید و بگویید که بله ما شاخ غول در علم شکستیم. چه بسا همین سیاست‌های غلط برای رشدهای دوپینیگی در بعضی حوزه‌ها خود باعث صدماتی در دیگر حوزه‌ها شده باشد. نمونه‌ی تابلو شده‌ی آن ساخت بی‌رویه‌ی سدها در کشور است که از طرفی مانور قدرت برای حکومت بوده است و کلّی پز آن را داده و از آن طرف این مشکلات عجیب زیست‌محیطی را ایجاد کرده. در همین قضیه مقاله‌ها و رشد علمی هم شما می‌توانید اثرات این سیاست‌های غلط را در حوزه‌های دیگر ببینید. حتی اگر رشد دوپینگی این شاخص‌ها را بپذیریم آیا این رشد در همه یا اکثر زمینه‌های کشور بوده است؟ آیا ما رشد متوازن داشتیم؟ یا اینکه در بعضی جاها رشد و در بسیاری از جاها سقوط داشتیم؟ در مجموع رشدها بیشتر بوده است یا افول‌ها؟ و حتی اگر رشد‌ها بیشتر بوده است، نسبت و مقایسه‌ی آن با زمانی که انقلاب نمی‌شد چگونه است؟
خوب خود رهبری یک منبع محسوب میشن، در واقع به خاطر جایگاه حقوقی که دارن، به نظرم ذکر اطلاعاتی که دارن بار حقوقی ایجاد میکنه، منتهی به نظرم بهتره سایت های leader.ir و khamenei.ir تو متن بیاناتی که قرار میدن، منابع اطلاعاتی رو پی نوشت کنن که مثلا این آمار طبق کدوم سازمان رسمی داخلی یا خارجی منتشر شده و لینک مطلب رو قرار بدن (البته شاید این کار می کنن و من دقت نکردم)

رهبر انقلاب: آن جوانی را که می‌آید اینجا می‌ایستد و میگوید «آقا وضع خیلی بد است، خیلی فلان است، عقب رفته‌ایم»، من احساسش را و آن روحیه را تأیید میکنم امّا حرف را مطلقاً تأیید نمیکنم؛ این‌جور نیست؛ شماها رژیم طاغوت را ندیدید، اوضاع اوّلِ انقلاب را هم ندیدید. ما امروز در همه‌ی این زمینه‌هایی که اسم آوردم، در همه‌ی این آرمانها، پیشرفت کرده‌ایم. البتّه من قبلاً گفتم ما در مورد عدالت عقب‌ماندگی داریم، [امّا] معنایش این نیست که پیشرفت نکرده‌ایم؛ معنایش این است که در زمینه‌ی عدالت آن مقداری که باید پیشرفت بکنیم، پیشرفت نکرده‌ایم؛ وَالّا در همان قضیّه‌ی عدالت هم پیشرفت کرده‌ایم. شماها نمیدانید در این کشور چه خبر بود! ما خب همین سنین شماها را گذرانده‌ایم، دورانهای سخت را دیده‌ایم. حالا این آقا از سیستان و بلوچستان میگوید؛ خب من در سیستان و بلوچستان زندگی کرده‌ام، وضع سیستان و بلوچستانِ امروز با سیستان و بلوچستان سال ۵۶ و ۵۷ که بنده آنجا بودم، از زمین تا آسمان فرق کرده...
http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=39710

در مورد پاسخ به نظر اولی که دادید، به نظر میرسه که نمیشه دقیق گفت که اگر انقلاب نمیشد، چی میشد، خیلی پیچیدس، شاید وضعیت کشورهای دیگه این روند رو بهتر نشون بده، یعنی مثلا کشور مصر با این مدل حکومتی بعد از چهل سال در چه نقطه ی قرار داره، عراق بعد از 40 سا در چه نقطه ای قرار داره، عربستان و ... البته طبعا اونا به قدر ما با ابرقدرت جهان درگیری ندارن.

سلام برادر
ممنون ازت. بهرحال قطعاً جاهایی رشد داشتیم و جاهایی نداشتیم. کشورهای همسایه را هم شما میبینید که آدم ایران رو با عربستان و ترکیه مقایسه می‌کند زیاد خوشحال نمی‌شود. هرچی بگیم عربستان داره پول نفتش رو میخوره خوب مگه ایران داره چیکار میکنه؟
 ببینید اصل حرف من این بود که انقلاب برای رسیدن به اهدافش نیاز داشت و داره آدم هایی واقعا معتقد به مبانیش رو داشته باشه. اون هایی که انقلاب کردن عمدتا برای بعدش دیگه نمی دونستن باید چیکار کنن و اون ها که می دونستن، اغلب ترور یا بعداً تو جریان جنگ شهید شدن.

یعنی این شکلیه که شما یه مدل جدید حکومتی و اصولاً زندگی رو پیشنهاد می کنی، مردم از دورنما و اهدافش استقلال می کنن، همراهی می کنن و پیروز می شه. حالا زمان اینه که نخبگان جامعه نیاز‌ها و مشکلات جدید رو شناسایی کنن و بهش جواب بدن. اما در عمل چی می‌شه؟ اغلب این آدم ها شهید می شن. حالا چیزی که داریم یه توده منتظر بهبود اوضاعه که عمدتا خیال می کنن همین که انقلاب کردن همه چی خود به خود حل می شه. اون هایی هم که از اون جمع نخبه اول انقلاب موندن عمدتا برای بعدش دیگه نمی دونن باید چیکار کنن، ناچار رو‌میارن به همون مدل هایی که ظاهراً انقلاب کرده بودن تا عوضش کنن، ولی در عین حال به خاطر خصومت های ناگزیری که با جامعه اصطلاحا جهانی پیدا می کنن، مسیله براشون پیچیده می شه و نمی تونن اون طوری که واقعا دوست دارن اون مدل ها رو پیاده کنن. فشار قشر سنتی مذهبی هم از طرف دیگه هست و باعث می شه سعی کنن یه سری ظواهر رو رعایت کنن. نتیجه میشه مدل های التقاطی در خیلی حوزه ها و پیامدهاش.

حالا بحث من چیه؟ اولا مطلقا قبول ندارم بدون انقلاب هم این پیشرفت ها اتفاق می افتاد. برای پیشرفت در هر حوزه ای مهم ترین مسیله خودباوریه و بدون انقلاب هزار جور هم که تلاش می کردیم به این خودباوری نمی رسیدیم.

و مسیله دوم در باب نیروهای تربیت شده که تو پیام قبلی هم گفتم. من معتقدم این بازی تازه داره کم کم شروع می شه و الا تو این چهل سال ما عمده تلاشمون صرف نیروسازی شده تا حل مسایل به صورت بنیادی( که اصولاً کسی نبود بیاد بشینه مسایل رو حل کنه) و‌ به نسبت زمانی که برای تغییرات اجتماعی مدنظر و مورد انتظاره، به نظرم واقعا انقلاب ما از این جهت داره سریع پیش می ره. مثل خود اسلام که با وجود همه اشتباهات مرگبار بعد از رحلت پیامبر از طرف جامعه اسلامی، اما در مقایسه با ادیان دیگه ای که می شناسیم بسیار سریع گسترش پیدا کرد.

سلام
گرچه همه‌ی اینهایی که گفتید نسبت به اصل مطلب بنده حاشیه‌ای است من می‌خواهم همه را دوباره ببرم به مسئله‌ی اصلی این نوشته‌ی بنده:
سؤال بنده این است که برای همین چیزهایی که میگید آیا نمیشود چهار تا آدم بی‌طرف و علمی بنشینند و فرصت نقد و بررسی آزاد داشته باشند و چندتا شاخص و آمار با روشِ درست جور کنند که آدم دقیق و عینی ببیند کجای راه است و چه کرده و چه نکرده؟‌ همینجور ذهنی و روی هوا به گفته‌های چند نفر اعتماد کنیم؟
حرف اصلی بنده در این متن دقیقاً همین است که بنده به حرفهای صد من یه غاز دیگر اعتماد نمی‌کنم. اینکه یک نفر بیاید بگوید اینها را ببینید پس وضع ما خوب است من اعتماد نمیکنم. چون جلویش صد نفر دیگر هم هستند که صدتا شاهد و مثال دیگر می‌آورند و از بدی‌های وضع موجود می‌گویند.
یک نفر بیاید همه‌ی اینها را احصاء کند، وزن و ضریب بدهد روی نمودار ببرد عدد بدهد بشود دید وضع ما کجاست الان؟ و تازه همانطور که گفتم چند نفر دیگر بنشینند ببینند اگر در همان روند چاه‌اند‌چاهی پیش می‌رفتیم کجا بودیم.
  • طلبه اُ منفی
  • از اساس تفسیری که از اون جمله کردید نه در بادی امر و نه بعد از چند بار خوندن و شنیدن به نظر من نرسید.
    به عبارتی برداشت من این نبود که خبری هست و شما نمی‌دانید، یا مثلن خبرهای خوب محرمانه است! اگر چنین تفسیری داشته باشه از اصل حرف عاقلانه‌ای نیست چون خبر خوب نباید محرمانه باشه.
    بلکه برداشت من در حوزه تحلیله. یعنی این‌که با همه‌ی قوت و ضعف‌های نظام، ایشون با این تحلیل که نظام ناکارآمده و وضعیت ناامیدکننده و غیر قابل قبول، مخالفه. معنای حرفش هم همینه. من و شما می‌تونیم چنین تحلیلی داشته باشیم، ایشونم می‌گه خوشحالم که این‌قدر دغدغه دارید و احساسات انقلابی، اما با تحلیلتون مخالفم.
    غرض گفتار ایشون هم در نهایت اینه که چنین تحلیلی به دل‌سردی و در نهایت سقوط نظام منجر میشه. پس باید از قوت‌ها و امیدها هم گفت.

    سلام
    خدا خیرتون بده، خبر اگر خوب باشد که بله به قول شما پنهان کردنش معنی ندارد. امّا وقتی خوب نیست می‌توان پنهان کرد و کلّی‌گویی کرد و گفت شهر در امن و امان است آسوده بخوابید.
    وضعیت باید روشن باشد اول بعد بتوان روی آن تحلیل کرد و بشود گفت تحلیل من متفاوت است. در فضای فعلی همین تحلیل ثانویه است که خودش منبع داده شده است. یعنی فلان کس می‌آید می‌گوید مثلاً‌ وضعیت خوب است. مبتنی بر چه آمار و داده‌ای؟ مبتنی بر تحلیل رهبری.
  • محمد حسین مرادی
  • سلام

    اول این که رهبری با شفافیت مشکلی ندارد. شفاف کنیم حرفی نیست. رهبری سوپرمن نیست. دوم این که من با حرفاتون موافقم اما همیشه از این ناراحتم که چرا چهارچوب تحلیلی این قدر بسته است. تعریفمون را از پیشرفت درست کنیم، بعد دنبال راه پیشرفت باشیم و تجویز شفافیت کنیم.

    رهبری دروغ مصلحتی نمی‌گوید، پیشرفت‌های زیادی حاصل شده با تعریف خودتان، خیلی جاها هم پسرفت بوده حالا. من از تدابیر رهبری و شکل حاکمیت دفاع نمی‌کنم من از تقوای شخصی که الان رهبر است دفاع می‌کنم.

    سلام
    چرا دروغ مصلحتی نگویند؟ من که دلیلی براش نمیبینم. تو توی نظرت در مطلب درباره لاتاری گفتی جان انسان به کالبد یه‌چیزی هیچ هم ارزش ذاتی ندارد (همچین مضمونی). یعنی اگر مصلحت باشد ترور می‌شود، شکنجه در زندان‌ها رخ می‌دهد، مصلحت باشد هر کثافت‌کاری توجیه می‌شود و حرام خدا حلال می‌شود. حالا دروغ گفتن مگر چیست که مصلحت نتواند آنرا توجیه کند؟
    اصلا حاشیه نیست. این که باید آمار دقیق و درست داشت که کاملا بدیهیه، بحث اینه که اون آمار دقیق رو تو چه پس زمینه ای می سنجید. با چی مقایسه می کنید که به این نتیجه می رسید خوب یا بده. من در مورد اون پس زمینه مقایسه ای لازم برای نتیجه گیری حرف زدم.
  • محمد حسین مرادی
  • بحث مفصل است. یکی این که مصلحت هم چهارچوب دارد هم اصول استنتاجی اگر اتفاقی در کشور می‌افتد و شکنجه‌ای می‌کنند،ظلمی می‌کنند یا هر چیزی ربطی به این ندارد که دین اسلام ظرفیت مصلحت‌سنجی دارد. این اتفاقات ناشی از ماهیت غیر کنترلی و وسیع حکومت است. این که حالا چقدر می‌شود از وقوع این اتفاقات جلوگیری کرد باز بحث دیگری است. بنده گفتم جان انسان به خاطر کالبد او ارزش ندارد، این حرف من قرآنی است‌ . دستور قتل بارها در قرآن امده. انسان مسخ می‌شود تبدیل به چیزی غیر از ذات محترم و صاحب کرامت می‌شود.

    اما این که چرا رهبری دروغ مصلحتی نگویند. اول این که آمار و نتایج پیشرفت در کشور وجود دارد، و حالا اینجا می‌توانید قبول کنید می‌توانید نکنید، محل بحث کارشناسی است. دو دروغ مصلحتی در راستای تأمین مصلحتی است که ارزش تأمین آن قبح دروغ را پوشش دهد. در این زمینه من یکی با عقل خودم عرض می‌کنم اینجا مفسده گفتن این دروغ از مصلحت آن بسیار بسیار بیشتر است و لذا فردی را که جمهور عقلا به سلامت فکری و عقلی و روانی و حتی برتری فقهی می‌شناسند نمی‌توان به چشم بستن بر این مفسده متهم ساخت. 

    گرچه من نظر شخصی شما را نفی نمی‌کنم، شما هر طور مایلید می‌توانید نتیجه بگیرید، من نظر خودم را گفتم.

    مطلب دیگر این که اولا تفسیرپذیری و ماهیت غیر دقیق علوم اجتماعی را در مقابل علوم طبیعی بپذیرید، ثانیا بپذیرید که تفاسیر مختلف از یک پدیده در علوم اجتماعی با یک تلورانس مشخصی همه حقیقتند و هیچ یک دروغ یا غیرواقع نیستند، ثالثا بپذیرید که وقایع در علوم اجتماعی بیشتر از آن که موجود باشند خلق و وضع می‌شوند و آثاری بر این وضع مترتب می‌شود. با این سه مقدمه هر کسی می‌تواند در همان تلورانس مشخص به گونه‌ای یک پدیده را تفسیر کند که به مصلحت مورد تشخیصش نزدیک‌تر است و سپس آثار بر این تفسیر وضع می‌شود. و این اصلا و ابدا خلاف اسلام نیست، خلاف عقل هم نیست. این تنها با تصور علوم دقیقه‌ای ما همخوانی ندارد. 

    با این تفاسیر به نظر بنده شاه هم کاری غیر از همین کارهایی که میگفتید نمیکرد و به نظرم امام خمینی علوم دقیقه‌ای با تفاسیر رژیم چاه برخورد می‌کرد.
  • محمد حسین مرادی
  • من برداشتم از حرفت اینه که می‌خواهی بگویی شاه هم آمار دروغ می‌داد و امام می‌گفت این‌ها دروغه. من راستش چنین تصویری از انقلاب ندارم لذا قضاوتی نمی‌کنم. در بحث قبلی بیشتر غرضم این بود که بگویم دروغ و راست خیلی مفاهیم خط‌کشی‌شده‌ای در علوم اجتماعی نیستند. علوم اجتماعی بیشتر با تفاسیر و قرائت‌ها کار داره. تفاسیر هم قرار نیست ما را تحمیق کنند یا از واقعیت دورمان کنند.

    البته این بحث به جایی نمی‌رسد چون دقیقا مشخص نیست که چالش ذهنی شما کجاست. 
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی