بعد از مدّتها دوستی از دوران دبیرستانم تلفن کرد که تهران آمده است. میدان انقلاب قرار گذاشتیم.
آمد امّا دیدم تیپ ضایعاش داد میزند از پشتِ کوه میآید؛ با کراوات آمده بود!
حکم شرعی:
آیت الله العطمی صافی گلپایگانی: کراوات و پاپیون شعار کفار است و مسلمین نباید از آن استفاده کنند.
آیت الله العطمی مکارم شیرازی: با توجه به این که کراوات و پاپیون در محیط ما ترویج فرهنگ بیگانه محسوب می شود، استفاده از آن اشکال دارد.
آیت الله العطمی تبریزی: برای مؤمن سزاوار نیست لباسی بپوشد که او را از زیّ مؤمنین خارج کند.
آیت الله العطمی خامنه ای: کراوات و پاپیون چون تقلید و ترویج از فرهنگ مهاجم غیر مسلمین است جایز نیست.
آیت الله العطمی بهجت: خلاف احتیاط است. (منبع)
لیاقت وجودی نداشتم سید باشم، میرزا شدم!
اما خاک بر سر آنهایی که این لطف بهشان شد و نعمت را ضایع کردند
پی نوشت: حدیثی از منابع اهل سنت و شیعه گزارش شده است که خداوند آتش جهنم را بر اولاد فاطمه(س) حرام کرده است(کسی از فرزندان حضرت فاطمه(س) به جهنم نمیرود). از پیامبر اسلام(ص) نقل شده است: فاطمه(س) عفّت خود را حفظ نمود، خداوند ذرّیّه او را بر آتش حرام کرد،[2] امّا با توجه به تفاسیری که از سوی امامان(ع) به دست ما رسیده، این حکم فقط شامل اولاد بدون واسطه آنحضرت میشود نه با واسطه.
در این رابطه به دو روایت اشاره میکنیم.
۱. شیخ صدوق(ره) در کتاب معانی الاخبار از محمّد بن مروان روایت کرده است: به امام صادق(ع) گفتم: آیا این سخن «همانا فاطمه(س) عفّت خود را حفظ کرد پس خداوند ذرّیّه او را بر آتش حرام کرد»، از سخنان رسول خدا است؟ امام صادق(ع) در جواب فرمود: بله، و منظور از ذرّیّه حضرت فاطمه، حسن و حسین و زینب و امّ کلثوم هستند.
۲. محمّد بن احمد سنانى از حسن بن موساى وشّاء بغدادى روایت میکند: من در خراسان در مجلس على بن موسى الرّضا (ع) بودم و زید بن موسى (معروف به زید النار) در آنجا حاضر بود و به جماعت حضّار، فخر میفروخت که ما چنین و چنان هستیم، و امام رضا(ع) که با دیگران مشغول گفتوگو بود سخنان زید را شنید و رو به او کرده گفت: اى زید! آیا حرفهاى ناقلان کوفه تو را مغرور کرده و فریب خوردهاى که روایت میکنند: «فاطمه(س) عفّت خود را حفظ کرد و خداوند آتش را بر ذریه او حرام نمود»؟ به خدا سوگند این فقط براى حسن و حسین و فرزندان بلا واسطه آن حضرت است، نه دیگران، امّا اینکه موسى بن جعفر(ع) پدرت اطاعت خدا کند، روزها را روزه بگیرد و شبها را به نماز و عبادت بپردازد و تو معصیت و نافرمانى خدا کنى، سپس در روز رستاخیز هر دو در عمل مساوى باشید و جزاى هر دو بهشت باشد، پس در این صورت بدون تردید تو گویا عزیزتر از او در نزد خدا خواهی بود(چون او با طاعات خود مستحقّ بهشت شده است و تو بدون طاعت و با معصیت همان پاداش را گرفتهاى). آرى علىّ بن الحسین (ع) فرموده است: براى نیکوکار ما دو چندان پاداش و اجر است و براى بدکار ما دو چندان عذاب و جریمه. (منبع)
هیچکس دوست ندارد هوو داشته باشد
مخصوصاً خدا
پی نوشت: گاهی وقتها مشرک میشوم. خدا همه آن دقایقی را که مشرکم عفو کند. البته خدا سریع الحساب است. اکثر اوقاتی را که مشرک بوده ام چنان سیلی ای در گوشم زده که برق از چشم یاسمن هم پریده! از قبل همینطور بود. هربار چیزی را خیلی دوست میداشتم، سریع یک بلایی سرش آورده! دوچرخهام را خیلی دوست داشتم، سال کنکور دزدیدنش. آمدم تهران یکی دیگر خریدم، 5ماه نشد که دوباره دزدیدنش(اینبار در پارکینگ آپارتمان بود و زنجیرش هم کرده بودم!). لپ تاپم را بسیار دوست میداشتم که چنان داغان شد که شش ماه بالکل گذاشتمش کنار و آخرش هم که از هزینه تعمریش بر نیامدم هدیه کردم به پدرم! یادش بخیر قبلترها هم یک mp3 player داشتم که خیلی دوستش داشتم و بعد از مدتی بر اثر یک اشتباه کوچک طوری سوخت که قابل تعمیر نبود! این را بدان که هیچ چیز قرار نیست نیاز تو را برطرف کند، مگر خدا و تو هیچ نیازی نداری که خدا نتواند آنرا برطرف کند. آیا خدا برای بنده اش کافی نیست؟
هرچه آدم شیاد تر،
اقتصاد دان تر!
پی نوشت: اقتصاد. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) میانه راه رفتن .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). میانجی نگاه داشتن . (تاج المصادر بیهقی ). میانه نگاه داشتن . (ترجمان القرآن ) [لغت نامه دهخدا]
در کارها اعتدال ورزید
حتی در عمل به همین سخن...
پی نوشت: اعتدال، وزنِ افتعال از ریشه عدل میباشد. اعتدال به معنای میانه روی نیست. بلکه به معنای درست و به جای خود روی است. همانطور که عدل برابر با مساوات نیست. مثلا به قول آقای پناهیان، بعضیها به زعم خودشان برای رعایت اعتدال بین حق و باطل حرکت میکنند! این غلط است. اعتدال داشتن یعنی عدل ورزیدن و عادل بودن. عادل، خودِ عدالت را هم باید بر جایگاه خود قرار دهد و گرنه عادل نیست. امّا جایگاه عدالت کجاست؟ شاید همه جا.
غریب، محمّد(ص) است که هم شیعه به خیال سنّی، رهایش کرده
و هم سنّی اگر حامی اش بود دیگر سنّی نمیماند...
بعداً نوشت: بعضی وقتها در روضه ها که مینشینم ناراحت میشوم. حس میکنم ما مردمان بعضی وقتها آنقدر که به رقیه و علی اصغر متوسل میشویم، به پیامبرمان توسل نمیجوییم. اصلاً توسل به حضرت محمد را تقریباً نشنیده ام! نمیدانم چه سرّی است. در مورد پیامبر بیشتر اخلاق کریمه شان گفته میشود. کمتر از جنگ آوری شان میشنویم. مثلاً برای ما ایرانیهای شیعه کمی سخت است که تصور کنیم حضرت محمد هم مانند حضرت علی آنگونه شجاعانه میجنگیدند. شاید تعجب آور باشد که بشنویم شجاعت پیغمبر از حضرت علی اگر بیشتر نبوده، کمتر هم نبوده. جوری برایمان جا افتاده که انگار علی(ع) همیشه باید از پیامبر مراقبت میکرده! این سخن برای ما ایرانیهای شیعه شاید کمی سخت هضم بشود که علی(ع) میگفت: «وقتی اوضاع بر ما سخت میشد، به رسول خدا پناه میبردیم»
خود را در غم رفتنت دلداری میدهم:
آقا قرار است بیاید...
در غم از دست دادن آیت الله العظمی، حاج آقا مجتبی تهرانی
خزان چون روی تو بدید بهار شد
پی نوشت: به دوستانم توصیه میکنم فیلم عدد "Pi" را ببینند. در گوشه وبلاگ لینک imbd آن هست برای کسب اطلاع. فیلمی است سیاه سفید و سخت فلسفی. در فیلم جمله ای کلیدی دارد با این مضمون که: «مادرم همیشه به من میگفت مستقیم به خورشید نگاه نکن، خون دماغ میشی. ولی من به حرفش گوش نکردم.» پس از طی داستان در آخر به این نتیجه میرسد که مادرش راست میگفته است: «نباید به مستقیم به خورشید نگاه کرد.» فیلم را برای اهل تفکر توصیه میکنم. فیلم محصول سال 1998 امریکاست. من هم به سختی توانستم دانلود کنم. دریافت کردنش مشتاق میطلبد. آن چیزی که باید بدانید این است که در این داستان فلسفی: «خورشید، نماد حقیقت است.»
آن دانش که فقط به درد گفتن میخورد, نه عمل کردن
مذموم است...
پی نوشت: البته پیدا کردنِ مصداق چنین دانشی سخت است. مثلاً ممکن است در نگاه اول، تاریخ چنین دانشی باشد امّا وقتی دقت شود، فهمیده میشود که تاریخ برایِ عمل کردن است. البته دانستنِ جزئیاتِ تاریخ مثل سالِ تولد یا مرگِ یک نفر، بصورت عام عبرت آمور نیست پس دانستنش مذموم است. حال دانشی که به درد شخص خاصی نخورد، کسبِ آن دانش برای آن فرد خاص مذموم است. مثلاً دانستنِ دانش برق بصورت تخصصی به درد من نمیخورد، پس برای من مذموم است. این یک کلاه بزرگ است که سر خیلیها میرود: هر دانشی را میتوانید کسب کنید بالاخره شاید یک روزی به دردتان بخورد!
به قول یک نویسنده: کتابهای خوب را اول بخوانید وگرنه هیچوقت آنها را نمیخوانید