معلم وارد میشود. مانند همیشه آرام و ساکت و سربه زیر مستقیم به پشت میز خود میرود.بچه ها هنوز از ورود معلم با خبر نشده اند!
معلم لب به سخن باز نکرده بچه ها آنقدر معلم را با سوال های خود میپیچانند که حدود یک ربع از زنگ میگذرد و هنوز معلم سلام نکرده است!
بالاخره صبرش لبریز میشود و به سوالهای بجه ها جواب سربالا میدهد تا کمی سرش خلوت شود.
سلام میکند و شروع میکند به درس دادن. معلم خنده رو و قد بلند با لهجه خاص خود شروع میکند به درس دادن.
وقتی دهان به درس دادن باز میکند گونه ای درس میدهد که آدم حس میکند درون یک بدن زنده درحال چرخ زدن است.
وقتی شروع به درس دادن میکند انسان عشق به درس دادن را در کلام معلم میخواند.در لحن معلم.در حرکات معلم. احساس میکند که معلم با عشق درس میدهد.حرکات دست و صورت اورا اگر توجه کنیم در نگاه اول مسخره میپنداریم. ولی در نگاه دوم اگر توجه کنیم میبینیم که او آنقدر محو درس دادن است که دیگر متوجه حرکات خود نیست. از خود بی خود است.
لهجه معلم همیشه برای بچه ها مایه خنده بوده .لهجه ای عجیب. اما انقدر با احساس درس میدهد که دیگر به لهجه وی توجهی نمیشود.
معلمی که با عشق درس میدهد.معلمی که عاشق درس دادن است. معلمی که عاشق بیولوژی است!
دانش آموز در این چنین کلاسهایی است که عاشق درس میشود.
دانش آموز عشقش درس گوش دادن میشود.
دانش آموز عاشق درس میشود.
دانش آموز دانش آموز میشود.
معلم خنده رو و زیباچهره و قدبلند و زیبا سخن ما با به صدا در آمدن زنگ میگوید:
درس را تا همینجا داشته باشید.جلسه بعد ادامه داستان را میشنوید.
کیفش را بر میدارد و آماده رفتن میشود که با سیل سوالات دانش آموزان عاشق معلم و عاشق درس و البته عاشق بیولوژی روبرو میوشد.
for every child that has been born there is a chance to shine and every one can have a dream until the end of time
chris de burg داره میگه. گوش کن به آهنگ.
همه آرزوهایی دارن. که خیلی ها این آرزوها رو با موقعیتهای بد زندگی به گور میبرن. یکی از این موقعیتهای بد هم معلم و مدرسه بده. معلم به گردن دانش آموز حق داره و البته بالعکس که هردو باید حقشون رو ادا کنن.
<
- ۱۹
- جمعه, ۱۹ بهمن ۱۳۸۶، ۰۴:۱۷ ب.ظ
مثه همیشه این وبلاگ عالیه خوشحالم که به قول خودت درش تخته نشد