سه شنبه ساعت ۴:۱۶. من و خواهرم در ماشین به طرف جلسه امتحان
نشسته ام روی صندلی کمک راننده و خواهرم کنارم. برگه ای که کلمات زبان را خلاصه کرده ام رو مرور میکنم. خدا خدا میکنم که خواهرم آهنگ نذاره که من بتونم یک دور دیگه بخونم و از طرفی دلم میخواد یک آهنگ بذاره که دیگه درس نخونم چون دیگه حوصله ندارم بخونم.با خودم میگم که اگه گذاشت گذاشت اگه نذاشت هم نذاشت.من بهش یاد آوری نمیکنم!
داره تو سی دی ها دنبال یک سی دی میگرده. نمیفهمم داره رانندگی میکنه یا ... پیدا نمیکنه به من میگه: سی دی enrique کو؟ منم سی دی رو بهش میدم.
Ring My Bells Ring MY Bells.
Enriqueشروع میکنه به خوندن. دیگه چشمهایم متن رو نوازش نمیکند گوشهایم آهنگ را می نوازد! دیگه نمیتونم درس بخونم. اصلا هواسم رفت جای دیگه. هر وقت enrique گوش میدم یاد تابستون میفتم. یاد اصغر میفتم. وقتی که با اصغر بودم چون اون موقع خیلی enrique دوست داشت گفت اینو بذار. خیلی از آهنگه Do you know خوشش میومد. یادمه برای همین برای چند وقتی Ring Tone گوشیمو همین آهنگ گذاشته بودم. دارم به خیابون نگاه میکنم ولی انگار دارم یک جایی دیگه میبینم. اصلا هواسم نیست. پرت شدم به گذشته.
ساعت 6:34 میدان مجاهدین من و مصطفی و حامد
تو راه هستیم که بریم باشگاه علمی پژوهشی جوان. من و مصطفی آهنگ میزنیم و میخونیم بلند بلند. تو کوچه های ساکت. بلند بلند آواز میخوندیم. حامد هم کمتر حرف میزنه و بیشتر میخنده. .نمیدونیم چه آهنگی بزنیم. یکباره مصطفی شروع میکنه به خوندن آهنگ نون و دلقک اصفهانی.
کفشهای لنگه به لنگه میپوشه که هی بلنگه...
دوباره پرت شدم به گذشته. هواسم پرته. یادم میاد کلاس 4دبستان رو تموم کرده بودم. اون موقع بود که تازه اصفهانی این آهنگ رو داده بود. یعنی 6سال پیش. یادمه همش تلویزیون کلیپ نون و دلقک رو میذاشت همه جا اسم این آهنگ بود. وقتی این آهنگ رو گوش میدم یادم میاد اون موقع که با امیر حسین تو ماشین بودم. داشتیم تو بزرگراه چمران میرفتیم خونه مامان جون!من داشتم آهنگ رو میخوندم. آخه من کوچولو بودم. امیر یکهو حالمو گرفت گفت نخون. یادم که میاد دلم میخواد چشامو ببندم و کامل برم اون زمون.
به مصطفی میگم یادته کی این آهنگ ساخته شده؟
میگه:نه... کی؟... نباید خیلی وقت پیش باشه...
میگم: ما کلاس 4 دبستان بودیم
میگه: نه! راست میگی؟ بذار ببینم. آره راست میگی. میشه چند سال پیش؟
میگم: 6سال پیش!
آره راست میگم. 6سال گذشت.
اومدم خونه. دارم با اصغر چت میکنم. بهم میگه آهنگ فلانی رو داری؟ نداری بیا این لینک ببین خوشت میاد.
دانلود میکنم میگم. بد نبود ولی زیاد جالب نبود.
میگه: پس تو چی دوست داری. هیچی که دوست نداری. عجب کج سلیقه هستی.
میگم: من هنوز enrique گوش میدم.
میگه: قدیمی شد بابا.
میگم:قدیمی شده ولی پر از خاطراته. خاطره قدیمیش خوبه!
ساکت میمونه و چیزی نمیگه...
آخه هنوز کوچولوئه*! هنوز خاطره قدیمی نداره.همه چیزو نو دوست داره
اونم وقتی بزرگ شد enrique دوست داره!!!
تنها دلیل موزیک گوش دادن شاید یاد آوری خاطراتی باشه که دوستشون داریم. و بس.
حالم از هرچی رپر (از نوع ایونی و صد البته خارجی) بهم میخوره. از آهنگای پر شده از عشق. از آهنگای مزخرف. حالم از همشون بهم میخوره.
دوستام بهم میگن تو چرا اینقدر خولی؟ تو چرا همش خارجی گوش میدی؟ تو چرا این آهنگا رو دوست نداری؟؟؟
منم نمیدونم.ممکنه که آهنگای خارجی هم مضمونهای مزخرفی داشته باشه ولی خیلیاش خاطره است.
از رپ که بگذریم که جز اراجیف چیری تحویل نمیده آخه این شعر یعنی چی : از اون بالا کفتر میایه یکدانه دختر میایه؟؟؟
* : اصغر بر وزن افعل به معنای کوچکتر است.
<
- ۲۲
- جمعه, ۱۷ اسفند ۱۳۸۶، ۰۴:۳۸ ب.ظ