یادش بخیر. زمستان سال 90 بود که در مسیر دانشگاه پشت چراغ راهنمایی میدان توحید ماشین خفه کرد. باران هم بی امان میبارید. به ناچار به کمک پلیسی که آن اطراف کشیک میداد ماشین را از وسط خیابان هُل دادیم و در کوچه گذاشتیم. با کفشهایی که مناسب باران نبود راهی دانشگاه شدم. این عکس را هم با موبایل در ایستگاه اتوبوس سر ستارخان گرفتم. حکایت تاکسیهایی است که در روزهای بارانی فقط دربست سوار میکنند. خاطره شد...
کلمات کلیدی:
باران
تاکسی
فرصت
فرصتها چون ابر در گذرند
- ۱
- شنبه, ۸ تیر ۱۳۹۲، ۱۲:۱۶ ب.ظ
احوالات.
به قول عروف، " بالا" ییم!!
فدای قدمتان.
سلام به بانو برسان.(نیستند یاسمن بانو.کجاند؟)
یاعلی.
سلام