چشمم افتاد به طرحی که از ماتریکس کشیده بودم ...
یادش بخیر ... کلاس اول راهنمایی بودم ...
کمی که فکر میکنم ... با خودم میگویم ...
یا خدا ... من در سن ۱۲ سالگی همچین هنری داشتم؟؟؟ ... من میتوانستم در سن ۱۲ سالگی چنین چیزی طراحی کنم؟؟؟ ... یا خدا ...
چرا؟ پس چرا همیشه مورد تمسخر والدین بودم؟؟؟ ... پس چرا همیشه والدین مرا به خاطر نقاشی کردن مسخره میکردند ؟؟؟ ... چرا همیشه میکوباندند من را و میگفتند ... این کارا آخر عاقبت نداره ... برو درس خودتو بخون ...
یا خدا ...
یادم میاد ... یادم میاد به خاطر همین تمسخر ها یک سری از نقاشی های خودم رو پاره کردم ...
یا خدا ... همیشه بر فرق سرم میکوباندند و میگفتند برو درس بخون .. درس بخون ... درس بخون ...
چرا ؟؟؟
به جرئت میتوانم بگویم اگر و فقط اگر تنها یک کلاس نقاشی به طور مداوم میرفتم بهترین نقاش در رده سنی خودم در تمام استان میبودم ... نه ... حتی یک کلاس نرفتم ...
هر چه میدیدم میکشیدم ... در ذهن ... روی ورق ... گوشه کتاب ... همیشه کتابهای من پر از طرحهای عجیب و خط خطی بود ... همیشه ... و همیشه به خاطر همینها دعوایم میکردند ...
یا خدا ... با اینکه همیشه تمسخر میشدم باز هم رها نکردم این نعمت خدادای رو ... یا خدا ... به هرکسی استعدادی دادی ... به من هم چنین استعدادی ... یا خدا ... شرمنده هستم که نتواستم استعدادم را شکوفا کنم ... میخواستم ... دوست میداشتم ... نگذاشتند ...
میبوسم دست معلم دوران راهنمایی ام را ... اگر آقای زارعشاهی نبودند به همینی هم که هستم نمیرسدم ... ایشان بودند که در تنها فرصتم یعنی کلاسهای مدرسه مرا با هنر آشنا کردند ...
ولی باز هم تمسخر شدم و میشوم و خواهم شد ...
آری ... این چنین است ... در خطه هنر پرور ایران که مردمانش داد بر می آوردند که هنر نزد ایرانیان است و بس هیچ کس پشیزی ارزش برای هنر و هنرمند قائل نیست ...
آری ... این چنین است ...
خدایا مرا ببخش اگر کوتاهی کردم ...
این طرحی است از شخصیت های فیلم ماتریکس که شاید تنها به جا مانده از تمام آن طرحهایی باشد که در آن سن کشیده بودم ... در سن ۱۲ سالگی ...
خیلی ها در این سن نمیتوانند خط راست بکشند بدون خط کش آن وقت من به خاطر کشیدن چنین نقاشی باید زیر بار اهنت له شوم ....
من منظورم از متن این نبود که نیاز به دلسوزی داشته باشم یا اینکه ... میخواستم جایگاه هنر را بگویم در میان اجتماع ... البته دوستی هم گفتند که این گونه نیست و در خانه ما به هنر و هنرمند احترام میگذاردند ... چه خوب ... این به نظرم میسر نیست مگر اینکه والدین هنر دوست باشند ...
یکی هم گفت شما که هنر نکردید این نقاشی رو کشیدین ... استعداد خدادادی بوده فقط پیاده کردید روی کاغذ ... خواهش میکنم اینقدر بی انصاف نباشید ... در هر کاری پشت کار و تمرین میخواهد ... هرچیزی ذاتا خدادی نیست ... یکدفعه نوری از آسمان نیامده و به من وحی نشده که تو الان نقاش شدی ... برای نقاشی کشیدن من کلی زحمت کشیدم ... به این راحتی ها به دستم نیامده و به همین راحتی ها از دست نمیدمش ...
در کل باید بگویم خیلی از جمعیت ایرانی هنرمند را یک بچه تنبل میدانند که وقتی نتوانست در درس رشد کند باید برود هنرستان ... هنرستانها پر شده از اینجور افراد ... من که حضور داشتم در بین عده ای از آنها ... خنده ام میگرفت از کارهایشان ...
<
- ۱۴
- جمعه, ۴ مرداد ۱۳۸۷، ۰۹:۲۲ ب.ظ
من بارها گفتم تو خیلی هنرمندی
و واقعا هم خیلی هنرمندی
ایشالا اونا هم میفهمن
فوقش هم نفهمن تو کار خودتو بکن