از وقتی دعوتنامهی چالش وبلاگی را نوشتم میخواستم سریعتر خودم دربارهی خیالبافیها و رؤیای خودم از آینده بنویسم ولی نمیدانم فرصت نیست، قسمت نیست، تنبلی است. هرچه هست نشد تا اینکه به این مسئلهی گورخوابها رسیدیم. دیدم بحث گورخوابها بعنوان مقدمهای برای رؤیای بنده مناسب است. حرفهایی که در ادامه میآید از جنس لا اله است برای رسیدن به الا الله. مخصوصاً آنچه درباره «رؤیای شیطان» و نظامسازی شیطان در ادامه میگویم مقدمهای است برای اینکه رؤیای بنده و نظامسازی رؤیایی خودم را از آینده بیان کنم.
اوّل: ما و حقوق بی بشر!
حقوق شهروندی مادهی 2: شهروندان از حق زندگی شایسته و لوازم آن همچون آب بهداشتی، غذای مناسب، ارتقای سلامت، بهداشت محیط، درمان مناسب، دسترسی به دارو، تجهیزات، کالاها و خدمات پزشکی، درمانی و بهداشتی منطبق با معیارهای دانش روز و استانداردهای ملّی، شرایط محیط زیستی سالم و مطلوب برای ادامه زندگی برخوردارند.
حتی در حقوق بشری که انقدر به آن فحش میدهید هم الزامات پایه برای زندگی کردن هر شخصی، مانند سلامتی، جزء «حقوق» وی به حساب میآید و حق یعنی چیزی که هر انسانی باید آنرا داشته باشد. اما ما که مسلمانیم. حقوق بشر از نظر ما حرف مفت است! هیچ انسانی هیچ حق پایهای ندارد. اینجا کاملاً تنازع بقاء (داروینیسم) حاکم است. در جامعهی اسلامی بگذار هرچه میخواهد بشود! یا برای بقائت میکشی یا کشته میشوی. ژن و نسل ضعفا باید در این رقابت از بین برود تا نسل اقویا باقی بماند.
در قضیه گورخوابها خود مسئله مرا خیلی متأثر نکرد که واکنش دو عده این کار را کرد. یک عده که مایل به نسلکشی آنها و انقراض ژن آنها هستند. عدهی دیگری که وقتی دیدند ضد انقلابها و پولدارها این را بهانهی انتقاد به شهرداری و نظام کردهاند، اصل مسئله را مخدوش کردند و آن بدبختها را یک عده معتاد زالو تصویر کردند که حقشان هست. پس در نهایت از روی اغراض سیاسی به گروه اول پیوستند. بخوانید:
🔹سمت راست نظر همسر بزرگمهر حسین پور است. همان که چندی پیش نمایشی راه انداخت که به ما یاد بدهد "سگ فحش نیست". حالا توی صفحه اش نوشته: "نمیشه اینها تولید مثل کنند و دولت با سرمایه مردم اینها رو سیر کنه و تنها راه حل کنترل کارتن خوابها عقیم کردن اجباری آنهاست"
🔹و آن دیگری خانم مولاوردی است. همان که هفته پیش آمده بود نروژ و با وزیر امور کودکان و برابری در نروژ دور یک میز لابد از برابری و کودکان و زنان داد سخن سر می داد. خانم مولاوردی اما اینجا گفته دولت " هنوز" برنامه ای برای عقیم کردن کارتن خواب ها ندارد...
🔹هشت سال است که در نروژم و حتی یک بار هم ندیده ام که نژاد پرست ترین مردمان آن کشور جایی از کسی خواسته باشند که کولی های خیابان خواب رومانیایی را که در خیابان های اسلو زندگی می کنند عقیم کند.
🔹این اول ماجراست و این تازه به دوران رسیده ها تازه رویشان باز شده است. یک چند صباحی که بگذرد، همه کودکان خیابانی، دست فروشها، متکدیان کارگرها همه بیچاره ها و بی نواها؛ همه آنها که شکل آنها نیستند و حکما دولت با سرمایه این زالو صفت ها شکم آنها را سیر می کند ( که نمی کند) باید عقیم شوند.
🔹نه خانم حق شناس " سگ فحش نیست". سگ آنقدر صفت دارد که عقیم شدن هم نوعش را نخواهد.
منبع: کانال تلگرام مکتوبات
دوم: شیطان هوشمند، شیطان نظامساز
سال اول دانشگاه آن مستند arivals که پخش شده بود دغدغهی اصلی من شده بود شیطان بودن! به این فکر میکردم که اگر من جای شیطان بودم چه میکردم؟ من چند هزار سال بلکه چندین میلیون یا میلیارد سال سن و تجربه، فرصت بسیار کافی و کلی توله شیطان دارم تا بتوانم کارم را انجام بدهم. با اینهمه منابع چه میکردم؟ برداشتی که ما داریم این است که شیطان با عملههایش دنبال مردم میروند و با وسوسه آنها را اغفال میکنند. به ابتداییترین شیوهی ممکن!
اما اگر من جای شیطان بودم همین کار را میکردم؟ من که اینهمه تجربه و دانش دارم به چنین کار کوچکی بسنده میکردم؟ من اگر شیطان بودم میآمدم یک سیستم بزرگ درست میکردم که هرکسی واردش میشد از آن طرف جهنمی خارج میشد! مثل یک کارخانه که بچههای تازه متولد از این طرف وارد میشوند از آن طرف یک عده زندیق خارج میشوند! من هم لم میدادم و کیف میکردم و در برخی استثنائات که نیاز بود شخصا وارد میشدم تا برخی آدمها را که ساز مخالف با این سیستم میزدند سر راه میاوردم.
من فکر میکنم شیطان همین کار را کرده است. شما جهانی میبینید که همین است. نظام به گونهای است که هرچه دروغگو تر و پستتر و رذلتر باشی برایت بهتر است. داروینیسم و تنازع بقاء در جهان یعنی همین. یعنی بقاء آن کسی که بردهی بهتر و قدرتمندتری برای سیستم است و توانسته بردگان ضعیفتر را حذف کند. با حذف نسل بردگان ضعیفتر، غارتگران و بردگان قویتر سیستم باقی میمانند و جهان آینده را تنازعات بسی هیجانانگیزتر از نژاد گونههای قویتر این بردگان تشکیل میدهد. جنگهای شدیدتر بین بردگان قدرتمندتر.
در این میان من وظیفهی خودم را دقیقا برعکس شیطان تعریف کردهام. من میخواهم سیستمی طراحی کنم که هر نوزادی از این ور سیستم وارد شد، از آن طرف یک انسان نیکو خارج شود. تنازعی بین انسانها نیست بلکه در این سیستم رقابت بر سر باتقواتر بودن است.
سوم: کابوسی از آیندهی دیستوپیاگونهی داروینیسم
دوست ندارم داستان فیلمها را لو بدهم ولی چه کنم که هرچه پیشنهاد میکنم کسی این فیلمها را نمیبیند. پس بهتر است خودم بگویم که هنرمندان «متعهد» چه اندیشههایی دارند.
یکی از قسمتهای سریال black mirror با نام Men Against Fire به همین موضوع کارتنخوابی میپردازد و همین نظریه نسلکشی آنها را در زمان آینده مطرح میکند. داستان اینطور است که در آینده با استفاده از تکنولوژی «واقعیت افزوده» (augmented reality) کاری میکنند تا سربازارن این نژاد ضعیف و کارتنخواب را که در زیرزمینها و در تاریکی و خفا زندگی میکند به شکل موجودات عجیبالخلقه شبیه به زامبیها ببینند (همانطور که در تصویر آمده) که آنوقت این سربازارن چون از این زامبیها یا سوسکها تنفر ذاتی دارند به دلیل ظاهر کریه آنها، راحتتر آنها را میکشند. این کار را میکنند تا نژاد ضعیف و مزاحم از بین برود و اصلاح ژنتیکی رخ بدهد. به همین خوشمزگی.
این ایدهی داروینیستی البته در بسیاری زرورقهای علمی بیان میشود. همین الان شما توجیهات بسیاری از حامیان این نسلکشی میتوانید ببینید. کسانی که ژست علمی میگیرند و ادعا میکنند بسیار هم تحقیق کردهاند و موضوع این کارتنخوابها را مطالعه و بررسی کردند. توجیه میکنند که این این ضعفا تنفروشی میکنند و بچه میآورند تا بچهها گدایی کنند و هزار توجیه دیگر. ولی اینها نمیفهمند که راهحل آنها اصلا چه مشکلی را حل میکند؟ این پدیده اصلا چند وقت است که بوجود آمده؟ سیصد سال پیش هم همین قضایا بوده؟ ریشهی این قضیه چیست؟ آیا این راه حل ریشهها را اصلاح میکند؟ آیا بهتر نیست ریشهها اصلاح شوند؟ اینها نمیبینند که سیستمی شیطانی ایجاد شده است که این وضعیت نتیجهی حتمی آن است و با نسلکشی این ضعفا تقریبا هیچ تفاوتی در مسئله پیش نمیآید و در این سیستم ضعفای جدید به راحتی بازتولید میشوند. اینها اصلا نظام را و ریشه را درک نمیکنند که یا «جاهل هستند یا خائن». ممکن است خائن باشند چون نمیخواهند این اختلاف طبقاتی احمقانه را کم کنند؛ چون خودشان ذینفع این اختلاف هستند. چون اگر قرار باشد بازتوزیع ثروت در جامعه درست شکل بگیرد و سازوکارهای زکات به درستی اعمال شوند آنوقت دیگر هیچوقت چنان پولدارهایی وجود نخواهند داشت و چنین ضعفایی. آنوقت دیگر اینها نمیتوانند اینقدر پولدار و قدرتمند شوند. پس اینها اگر جاهل نباشند، خائن و حامی این سیستم شیطانی هستند. در همین فیلم بیایید دیالوگهای مسئولین نظامی و صاحبان این تکنولوژی واقعیت افزوده را برای اصلاح نژادی ببینیم که چقدر منطقی و علمی به نظر میرسند (توضیح: مَس در این فیلم نام تکنولوژی واقعیت افزودهای است که برای سربازان استفاده شده است تا ضعفا را شبیه به زامبیها ببینند):
🔴 مسئول: نمیدونم چقدر تاریخ تو مدرسه خوندی. سالها پیش، اوایل قرن بیستم، بیشتر سربازها حتّی از اسلحه شون شلیک هم نکردند. یا اگر کردند فقط بالای سر دشمنا رو نشونه میرفتن. این کار رو از قصد انجام میدادن. ارتش بریتانیا. جنگ جهانی اول. سرتیپ یه چوب میگرفت دستش و باهاش. افرادش رو میزد تا مجبورشون کنه شلیک کنن. حتی توی جنگ جهانی دوم توی درگیری. فقط پونزده بیست درصدشون ماشه رو میکشیدن. سرنوشت جهان در خطر بود و فقط پونزده درصد شلیک میکردند. خوب این چی به تو میگه؟ به من که میگه جنگ خیلی زودتر تموم شده بود اگر. ارتش اوضاعش رو راست و ریس کرده بود. لذا ما خودمون رو سازگار کردیم. تمرینهای بهتر. آمادهسازی بهتر. بعد جنگ ویتنام سر میرسه. و درصد شلیک به هشتاد و پنج می رسه. تعداد شلیکها بالا میره ولی میزان کشتار هنوز پایینه. اون افرادی هم که کشتن. خوب، بیشترشون موقع برگشت ذهنشون به هم ریخته شده بود. و اوضاع همینطور موند تا «مَس» از راه رسید. میدونی...مَس پیشرفتهترین سلاح ارتشیه. به اطلاعات نظامیت کمک میکنه. هدفگیریت. ارتباطاتت. آمادهگیت. کشیدن ماشه خیلی آسونتره وقتی داری یه لولوخورخوره رو نشونه میگیری، نه؟ فقط هم چشمات نیستند. بقیه حسهات رو هم تحت تاثیر قرار میده. صدای جیغ نمیشنوی. بوی خون و این مزخرفات رو حس نمیکنی.
🔵 سرباز: اونا انساناند!
🔴 مسئول: اصلاً میدونی چقدر آشغال تو دیانای کوفتیشون هست؟ نرخ بالاتر سرطان. دیستروفی عضلانی، اماس، اسالاس، ضریب هوشی پایین. تمایلات جنایی، انحرافات جنسی. همهش اونجاست. ارزیابیها اینو نشون میدن. این چیزیه که تو واسه نسل بعد میخوای؟ واسه اینکه داری کارتو انجام میدی احساس بدی نداشته باش. روستاییها این کار رو نمیکنن. رفقات توی شهرت این کار رو نمیکنن. اونا مس رو ندارند. مس این اجازه رو به تو میده که انجامش بدی. تو. تو داری از نسلمون محافظت میکنی. و این کار، دوست من، یه افتخاره.
🔵 سرباز: اینجا افتخاری وجود نداره. فقط کشتاره. دروغ و کشتار.
چهارم: یزد گورخواب ندارد!
در همین زمان من بازگشتهام یزد. از تهران به یزد که آمدهام نه تنها یک انتقال مکانی را حس میکنم، بلکه احساس میکنم در زمان هم به گذشته باز گشتهام! یزد شاید مشابه حداقل 50 سال پیش تهران باشد. در یزد هنوز میتوان به آینده امید داشت. اینجا سرعت زندگی بسیار کندتر و منطقیتر است. ابعاد ساختمانها عادلانهتر است. جمعیت معقولتر است. اینجا آدمها انسانتر هستند. در یزد مردم سادهتر هستند. اختلاف طبقاتی کمتر است؛ نه آنطور پولدارهای تهران را دارد نه آنطور گورخوابهای تهران را. اینجا هم اختلاف طبقاتی وجود دارد و من اصلاً معتقد به طبقه نداشتن نیستم. در بهشت هم اختلاف طبقاتی هست اما همه از حقوق پایه و حداقلی برخوردارند! البته نه اینکه در یزد هم همه از حقوق پایه برخوردارند امّا یزد هنوز گورخواب ندارد! و یزد به آرمانشهر من نزدیکتر است.
فعلاً حداقل دو دلیل عمده برای عقیم کردن نسل کارتنخوابها عنوان میشود. یک اینکه آنها روسپی هستند. خوب روسپی که تکلیفش معلوم است. او که احتمالا خودش میاید عقیم کند تا راحتتر روسپیگری کند! بچه مزاحم روسپی است. دلیل دوم که دلیل اصلی است این است که آنها بچه میاورند تا برایشان کار کند و احتمالاً از طریق گدایی. سؤال این است که مگر روستاییها بچه را برای کار کردن نمیاورند یا نمیاوردند؟ اصلاً مگر یکی از دلایلی که نظام میگوید بچه بیاورید، ایجاد نیروی کار نیست؟ ولی حالا فرض بگیریم این دلیل برای فرزندآوری بد است. شما عقیمش کردید یعنی دیگر از این راه پول در نمیاورد. خوب چه میکند؟ آیا دیگر روسپیگری نمیکند؟ چه دلیلی وجود دارد که با کاهش گدایی، آمار دزدی بالاتر نرود؟ از کجا میدانید شما با عقیمکردنشان آنها را دزد نمیکنید؟ وقتی ریشهی مشکل را حل نمیکنید یعنی همین. یعنی ریشه سر جایش هست و شما مدام ظواهر آن را اصلاح میکنید. نهایتا این میشود که این طبقهی ضعیف را به جرمهای مختلف دستگیر میکنید و میاندازید زندان. مگر نمیشد همان هزینهی خوراک و مسکنی که در زندان برای او مهیا کردهاید، بسیار محترمانهتر قبل از اینکه به این فلاکت بیافتد برایش مهیا میکردید که زندگی آبرومندانه داشته باشد؟ همان «حق پایه» و حداقلهای زندگی که در زندان برای او مهیا میکردید را قبل از زندان برایش درست میکردید هزینههای اقتصادی و اجتماعیاش هم بسیار کمتر بود؛ منبع این هزینهها هم زکات پول اغنیا میبود. اصلا صدقه و زکات همین نیست؟ ولی وقتی شما هیچ حق پایهای برای این فلکزده در نظر نمیگیرید او به زمین و زمان و همهجا چنگ میزند تا فقط زنده بماند. این نظام اقتصادی است که شما درست کردید که نتیجهی حتمی آن وجود این ضعفا هستند و با این کارها، فقط شکلشان عوض میشود و چون همواره ریشهی مشکل وجود دارد، ماهیت آنها ثابت خواهد ماند.
با وجود همهی این حرفها من میپذیرم که عدهای هم هستند که مریضند. مرض دارند برای ارتکاب جرم و اینگونه زندگی کردند. ولی معتقد نیستم که اکثر این گروهی که میبینید اینطور هستند. آن مریضها را هم در یک شرایط حداقلی «انسانی» باید نگهداری کرد.
کلمات کلیدی:
اقتصاد
اقتصاد اسلامی
اقتصاد برکت مبنا
اقتصاد ربوی
اقتصاد پول مبنا
- ۵
- شنبه, ۱۱ دی ۱۳۹۵، ۰۳:۵۰ ب.ظ