در حاشیه متن پیشین برخی در کامنتها گفتند که متوجه این تناقض و سیکل معیوب نمیشوند. گفتم با مثال ملموستر بیان کنم.
یک نامهی معروفی هست که جوانی به رهبری نوشته و گفته به وضعیت فساد رسیدگی کنید. رهبری پاسخ داده ما منتظر شما جوانان هستیم بیایید این کار رو بکنید. خب، تا اینجا خیلی رمانتیک بنظر میرسد!
اما من از آن چه میفهمم؟
چیزی که من میفهمم این است که رهبری با بیان ظریف خویش میگویند من با این فسادی که میگویید کاری نمیکنم! خودتان یک کاری بکنید! حالا آقای پناهیان تحلیل میکند که رهبری وظیفه ندارد که دخالت هم بکند و این وظیفهی مردم است. جالب نیست؟ آیا رهبری در قبال این فسادها وظیفه ندارد؟ وقتی رهبری وظیفه ندارد، یکی مثل منی وظیفه دارد؟!!! آیا اگر وظیفه دارد نباید در قبال وظیفهش پاسخگو باشد؟ آیا این پاسخگویی است؟ چطور وقتی از یک وزیر یک سؤالی میپرسیم توقع داریم پاسخگو باشد وقتی رهبری اینطور پاسخ میدهد؟ جوانان حزبالهی هم که با این پاسخ چه عشقی نکردهاند! پیچوندن این جوانها چقدر راحت که نیست! بگذریم. اصلا فرض بگیریم رهبری هیچ وظیفهای ندارند و ما مردم باید با این فسادها مقابله کنیم. برویم سراغ دنباله ماجرا.
از آن طرف جوانها وقتی خودشان یک کاری میکنند آقای قاسمیان از راه میرسد و میگویند از رهبری جلو زدهاید! اگر نیاز بود رهبری خودش کاری میکرد! لابد مصالحی هست که شما در جریان نیستید! این میشود که نه رهبری باید کاری کند نه مردم! و این سیکل قهقرایی حرکت نظام است!
تنها کاری که شما جوانها باید بکنید این است که ۲۲بهمن بریزید تو خیابونا (!) و دم انتخابات که شد به لیستی که آقای پناهیان خوشش بیاید رأی بدهید. اگر خیلی هم عدالتخواه و مطالبهگر هستید بروید کار فرهنگی کنید (!) یا به ضدانقلاب و امریکا و دولت و برجام و ۲۰۳۰ فحش بدهید. پایتان را از برجام و ۲۰۳۰ فراتر بگذارید قلم پایتان را میشکنیم!
کلمات کلیدی:
امام خامنه ای
خامنه ای
رهبر
- ۰
- يكشنبه, ۱۰ دی ۱۳۹۶، ۰۹:۲۵ ب.ظ