تو باید بدانی که مردم را از دوستانشان میتوان شناخت. و این را هم باید بدانی که مردم را از روی دشمنانشان هم میتوان شناخت. و تفاوت بین این دو را باید بدانی. تو باید بدانی که در بین گرگها زندگی میکنی و تو باید بدانی آنهایی که به تو برّه بودن را میاموزند فکر فردا و شکم خود را میکنند. تو باید بدانی که برّه نباید بمانی. تو باید بدانی که در میان این گرگها٬ شیر باید باشی.
تو باید بدانی که مردم همانی نیستند که در کوچه و خیابان٬ در مغازه و خانه میبینی. تو باید بدانی که مردم همانی نیستند که در تلویزیون میبینی و این را هم باید بدانی که همانهایی که در فیلمها شخصیت دیگری را نقد میکنند چه شخصیت نقدپذیری هستند. تو باید بدانی که مردم را در زندگی روزمره شان نمیتوانی بشناسی. و تو باید بتوانی مردم را از زندگی روزمره شان بشناسی. و تو باید تفاوت بین این دو را بدانی.
تو باید بدانی که مردم چه شکلی هستند. و تو باید شکلهای مختلفشان را بشناسی. و تو باید بدانی این شکل را چه کسی٬ چه چیزی و چه فرهنگ و ادبی مشکّل کرده. و تو باید بدانی که این شکل چه کسانی را و چه چیزی را مشکّل میکند. و تو باید بدانی کدام شکل درست است.
تو باید بدانی که خدا در کتاب مقدسش (انجیل) فرمود: و تو را همچون برّه ای به میان گرگها میفرستم.
و تو باید بدانی که خدا در قرآن تو را نهیب میزند که شیر باشی. و نه گرگ و برّه. و باید بدانی که در برابر پروردگارت برّه هم نباید باشی.
تو باید بدانی آنهایی که به تو برّه بودن آموزش میدهند از شیر بودن تو میترسند. تو باید بدانی آنهایی که به تو شیر بودن می آموزند٬ مَردَند. و تو باید بدانی که مردم آن چیزی نیستند که میبینی و نه آنکه میشنوی و تو باید بتوانی با دیدن و شنیدنشان٬ بفهمی آنها چه هستند و فرق بین این دو را باید بدانی. و تو باید بدانی که مردم در زندگی روزمره شان آن چیزی را نشان میدهند که در وقت عمل نشان نمیدهند. و تو باید بدانی آنهایی که در زندگی روزمره شان آسوده اند و بیخیال٬ در وقت عمل آشفته اند و ناتوان٬ و آنهایی که در زندگی روزمره شان آشفته اند و پرکار٬ در وقت عمل آسوده اند و پرتوان. تو باید در زندگی روزمره شان آنها را بشناسی که وقت عمل٬ وقت شناختن نیست. وقت عمل نزدیک است٬ آموخته هایت را بازشناس.
و تو باید بدانی که همه مردم میدانند. و تو باید بدانی که بسیاری از مردم خود را به نادانی میزنند. و تو باید بدانی که آنها وقتی میفهمند٬ میدانستند که دیگر دیر شده است.
و تو باید بدانی که مثل همه آنها میدانی.
پس دانستن نه حق تو است. که تو میدانی. و نه مسئولیت تو. که مسئولیت تو شناختن آنچه میدانی است. و آنچه میدانی از حق است. و حقیقت همان است که میدانی. پس به یاد آور...
<
- ۱۹
- شنبه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۰، ۰۷:۰۸ ب.ظ
واقعاااااااااااااااا زیبااااااااااااا بود
وفا را از ماهی بیاموز که وقتی از آب جداست می میرد، نه از زنبور که وقتی از گلی خسته می شود سراغ گلی دیگر می رود.
آپم و
منتظر حضور سبزت
گذری
نیم نگاهی
نظری................