رسمی است در نوشتن و خواندن. حرصی است در نوشتن و خواندن. حرص حرص است. خواه حرص پول باشد خواه حرص نوشتن خواه حرص نماز خواندن خواه حرص خواندن. حرص را اجمالا شهوت بپندارید. تو میخواهی شهوت نماز خواندن داشته باش. عجیب است؟ شهوت یعنی چه؟ حرص مگر چیست؟ همان چیزی است نفس اماره تو را ارضا کند. حالا این شهوت میخواهد شهوت نماز خواندن باشد یا شهوت شراب خوردن.
در فضل علما گویند که فلان عالمی آنقدر کتاب میخواند که پای کتاب خوابش میبرد. مثالش مثال دختری است که آنقدر عروسکش را دوست دارد که موقع خواب هم کنارش نمیگذارد. و همه ما میدانیم که عالم بی عمل مثل زنبور بی عسل است. هر دو بی خاصیتند. هر دو پوچند و فراتر از پوچند. منفی هم هستند که اگر پوچ بودند خنثی بودند ولی اینها بار منفی دارند و انسانهایی که آنها را سرمشق میکنند نیز گنداب میشوند. یک گنداب یا باتلاقی پر از آبی گوارا. مغزشان مخزنی است از لولو از طلا. ولی این طلا و لولو فقط تلمبار شده.
پول را انبار کردن همین است. در اسلام پولی که تلمبار شده مذموم است. پول در اسلام باید در گردش باشد. گردش پول در جامعه همچو خونی است در شریانهای بدن. زر و زیور مذموم است چرا؟ چون پولی است تلمبار شده. مجسمه و تزئینات خانه مکروه است چرا؟ چون هم اسراف است و هم پولی است تلمبار شده. از همین جهت است. و خدا رزاق است. یعنی بسیار روزی دهنده. هرچقدر تو ببخشی خودش بسته به اخلاص عملت بیشترش را میدهدت. پس از چه باید ترسید؟ و خدا در قرآنش فرمود که این شیطانست که انسان را از فقر میترساند. و تو باید بفهمی که این خداست که انسان را به ثروت پاداش میدهد. و ثروت را خودش میدهد به آن شرط که از فقر نترسی. به آن شرط که از انقاف نترسی. از آن نترسی که پولی از کفت برود. به آن شرط که از خدا بترسی.
اکثرا وقتی دو پاراگراف بالاتر را بخوانند خوششان میاید که آی گفتی که این علما ال هستند و بل. ولی وقتی پاراگراف بعدش را بخوانند بدشان میاید. چرا؟ چون تیر نشانه همه روی دیگری است. به خودشان بگویی بدشان میاید. و من هم همینم. و در دینمان هست که همیشه خود را مذمت کنید بعد دیگران را. پس من همان اول نوشتم که من مینویسم... و بعد تو میخوانی...
هفته پیش در نمایشگاه کتاب تهران گفتم میخواهم همه این کتابها را آتش بزنم. میخواهم به جای کتاب نوشتن از نوشتن کتاب جلو گیری کنم. از این شهوتی که برای نوشتن هست. و این شهوت جدیدی نیست که شهرت باعث آن است و شهرت همیشه بوده و هست.
اگر بخواهم نصیحتت کنم نمیگویم کتاب بخوان. میگویم خدا گفته بدانید چه چیز میخورید. در تفسیرش آمده که هم غذای جسمتان را بشناسید و هم غذای روحتان. غذای حرام به خورد روحتان ندهید. کتاب مطمئن بخوانید. کتاب حلال بخوانید. این روشن فکر بازی ها را بریزید دور. عاقل باشید. خودتان هم میدانید چه چیزهای حرامی در وجودتان چنان نفوذ کرده اند که دارند از درون میخورندتان. حرام نخورید. مگر خوراک حلال کم است که حرام میخورید؟ مگر مرض دارید حرام خواری کنید؟ بابا اگر مسلمانید و پیرو همین قرآن و همین مکتب هستید چرا برخی احکامش را کم اهمیت تر از دیگرانش میپندارید؟ آن هم حکم به این صراحت و قاطعیت؟ جالب است که گوشت خوک را حرام میدانند کسانی که یکبار هم نخورده اند. ولی آنهایی که کتابهای حرام خورده اند نمیخواهند این حکم را اجرا کنند. شاید ما چون گوشت خوک نخورده ایم این حکم را اجرا میکنیم وگرنه اگر خورده بودیم دست از خوردنش بر نمیداشتیم. باور ندارید خوردن کتاب حرام مضر است؟ این را از دهان کسانی بشنوید که عمرشان را صرف این کرده اند که خوراک حرام به روحتان بخورانند. بروید فیلم اینسپشن(inception) را ببینید که همان اولش میگوید: فکر میکنید چه میکروبی از همه مخرب تر است؟ کرم روده؟ ویروس سل؟ ویروس ایدز؟ نه! مخرب تر از همه اینها فکر است. این فکر حرام است که از درون عین سرطان تسخریتان میکند و این شمایید که در خدمت و بندگی آن فکر حرام در می آیید. شاید منظور از حلول شیطان در بدن هم در مکتبهایی مثل مکتب آقای بازرگان همین است. ولی منظور من این نبود. این با حلول شیطان فرق دارد. من مکتبم مکتب شیعه و اسلام است. از این ویروس دوری کنید. حرام نخورید.
من نوشتم... تو خواندی...
<
- ۱۵
- چهارشنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۰، ۱۱:۱۱ ب.ظ
تو بعضی قسمتها قشنگ حس میشد شما نوشتید
طرز نگاه شما بود دقیقا
بعضی قسمتها تاثیر شما از عده ای عزیزان بزرگ بود
اما بدیع و تکراری عین همیشه!
حرفهایی که تقریبا همه تکراری اند ولی با دیدی, نو ادبیاتی جدید , از جنس شما!
ممنون
فقط یه سوال
چه کنم شوق به فعلم شهوت نشه؟
شوق به نمازم شهوت نماز نشه؟